موسی اسوار در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
شعرنو عرب دیرتر از ما شروع کرد اما جهانی شد/ شاعران عرب مطالعه میکنند و درجا نمیزنند
موسی اسوار، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی معتقد است که شعرنو فارسی حدود 10 سال زودتر از شعر عرب رسمیت پیدا کرد؛ اما سرعت پیشرفت شعرنو عرب در مقایسه با شعرنو ایران خیلی بیشتر و چشمگیرتر بوده است و همین موضوع باعث جهانی شدن آن شده است.
اسوار در توضیح تقدم شعرنو فارسی به شعرنو عرب به ایبنا گفت: من این مشکل را یک بار برای همیشه حل کردم و در کتابی که در سال 80 به نام «از سرود باران تا مزامیر گل سرخ: پیشگامان شعر عربی» از من منتشر شد و در حال حاضر در مقطع فوقلیسانس تدریس میشود به شکل کامل به این موضوع پرداختهام. در جلسهای که در خانه کتاب برگزار شد نیز دکتر موحد به این اثر اشاره کرد و گفت که خوشحالم که این کتاب این مشکل را برای همیشه حل کرد.
وی ادامه داد: اگر دقیق بخواهیم به مبدا شعرنو عربی اشاره کنیم، باید بگوییم که کسانی مثل شاکرالسیاب و نازک الملائکه در سال 1947 به شعرنو عربی پرداختهاند و این در حالی است که ما در سال 1939 «ققنوس» نیما را داریم؛ بنابراین حدود 10سال از آنها جلوتر هستیم؛ البته ناگفته نماند که خود نیما در صحبتهای اولیه خود شاهد از شعر نو عربی آورده است.
این مترجم زبان عربی با اشاره به صحبتهای نیما درباره شعرنو عربی گفت: نیما در ابتدای راه خود چندین بار گفته که به این شعرهای عربی نگاه کنید و ببینید که فقط ما نیستیم که داریم نوگرایی میکنیم. اتفاقا اخوان در جایی نقل میکند که یکبار پیش نیما بوده و او مجلهای را به اخوان نشان میدهد و میگوید که نگاه کن و ببین جهان عرب هم دارد شعر نو میگوید. در آن زمان تصور این بود که آنها زودتر از ما شروع کردهاند. البته جسته و گریخته زودتر از ما بودند اما به شکل رسمی خیر.
وی افزود: ابتدای کار شعرنو فارسی و عربی اصلا شبیه به هم نیستند؛ برای آنکه آنها متاثر از شعر انگلیسی هستند و بعدها شعر سوریه و لبنان نیز متاثر از شعر فرانسه میشود؛ اما نیما درست است که زبان فرانسه میدانسته؛ اما نمیشود ثابت شده یا تثبیت شده گفت که تحت تاثیر فرانسه بوده است.
این عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی با اشاره به سرعت رشد شعرنو عرب در مقایسه با شعرنو ایران اظهار کرد: سرعت پیشرفت شعرنو عرب در مقایسه با شعرنو ایران خیلی بیشتر و چشمگیرتر بوده است و همین موضوع باعث جهانی شدن آن شد. از قدیم یک اصطلاحی در زبان عربی وجود دارد که میگوید: «الشعر دیوان العرب»، یعنی شعر تاریخ مدون زبان عربی است و فرهنگ زبان عربی در شعر متجلی میشود. این یعنی در کشورهای عربی شعر اولویت اول فرهنگ است و از قدیم نیز همین شکل بوده است.
وی ادامه داد: شاعران عرب به معنی واقعی کلمه مطالعه میکنند و با زبان خارجی آشنا هستند و درجا نمیزنند. از طرفی و از آنجایی که اکثر شاعران عرب با فرهنگ مغرب زمین آشنا بودند و زبان خارجی میدانستند؛ حلقههای شعری شکل گرفت و به سرعت گسترش یافت.
اسوار در توضیح وضعیت شعرعرب بعد از به وجود آمدن دستهها و حلقههای مختلف گفت: همانطور که توضیح دادم در دهه 70 میلادی انواع و اقسام مدلها و گروههای شعری به وجود آمد و اینها به قدری زیاد شدند که آه و فغان شاعری مثل محمود درویش را نیز درآورند که او میگفت ما را از شر این شعر نجات دهید!
وی ادامه داد: سرعت شعرنو عرب بیشتر از شعرنو فارسی بود و به همین دلیل ما 20 سال بعد این شرایط را تجربه کردیم و دیدیم که دستههای مختلفی در شعر فارسی شکل گرفت و هر کسی نامی را روی شعرهای خود و اطرافیانش میگذاشت. یک مقدار هم این قضیه به بازیهای زبانی و بازیهای تصویری و تقلید از سوررئالیسم همراه شد که اینها اصالت نداشت. بعدها در دهه 80 میلادی شعرنو عرب مسیر اعتدال و طبیعی خودش را پیدا کرد و تا به امروز ادامهدار شد. ناگفته نگذرم که در حال حاضر شعر در مقایسه با ادبیات داستانی بهخصوص رمان در همه جای جهان واپس نشسته است و شعرنو عرب نیز از این قاعده مستثنی نیست.
اسوار معتقد است که شعر عربی ظرفیت بیشتر و بهتری برای ترجمه دارد و در این راستا گفت: وقتی شعر جوهره داشته باشد؛ مترجمان کشورمان اروپایی به سراغ آن میآیند. حال به نظر شما چرا این افراد به سراغ شعر ما نیامدهاند؟ همین مساله در مورد ادبیات داستانی ما نیز صادق است. بالاخره ما باید حرفی برای گفتن داشته باشیم تا دیگران به صحبتهای ما گوش دهند.
وی افزود: من نمیگویم که ما از شعر جهان عرب کم داریم، نه کم نداریم، اما بالاخره شعر خودش را نشان میدهد. به نظر شما چرا محمود درویش با وجود همه امکاناتی که لابیهای یهودی در دنیا دارند و برخی شخصیتها را بایکوت میکنند و در جوایز نفوذ دارند، باز هم برنده جوایز مختلف جهانی میشود؛ آن هم در شرایطی که شعرش در نقطه مقابل آرمان صهیونیست ایستاده است؛ این را گفتم تا بگویم که خودش و شعرش جوهره داشته و دارد و مهم این است که اثر جوهر داشته باشد.
این مترجم عرب با اشاره به دلایل کمتر ترجمه شدن شعر فارسی گفت: یکی از دلایل کمتر ترجمه شدن شعر امروز فارسی، زبان خاص این شعرهاست. برخی از شاعران ما زبانشان به زبان ترجمه راه نمیدهد. یعنی شعر خوب، زیبا و قوی است و به دل ما نیز مینشیند؛ اما به دلیل آنکه جنبههای درونی و موسیقایی آن زیاد است، خیلی از این عناصر در هنگام ترجمه فدا میشوند. البته در شعر سپید قضیه فرق میکند و شعری که تصویری است خیلی خوب ترجمه میشود. برای مثال در شعر سهراب سپهری یا شعر فروغ که حس عاطفی خیلی قوی است، آثار خیلی خوب ترجمه میشوند.
وی ادامه داد: برای همین است که ترجمههایی که از شعر فروغ، سهراب سپهری و احمدرضا احمدی شده است بیشتر از بقیه شاعران است؛ اما از اخوان خیلی سخت است که بتوان شعر ترجمه کرد. عناصر زبانی در این شعرها بسیار قوی است. برای مثال شما به شعر «فراخیزد، فرو ریزد، به ناپروایی، اما اضطراب آلود/ چنان فوارهای، رنگین کمان باران/ به عزمی انصراف آمیز، رقصان ریز/ بر سیماب گون تالاب» توجه کنید؛ سوال من این است که شما در این شعر چطور میخواهید انصرافآمیز و رقصانریز را ترجمه کنید.
اسوار با اشاره به نمونههایی از شعر فارسی گفت: سوال دیگر این است که واجآرایی که در قدیم به آن نغمهحروف میگفتند، به چه شکل باید ترجمه شود؟ مثلا وقتی حافظ در شعری میگوید «خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد» یا شاملو میگوید «سین هفتم سیب سرخی است حسرتا که مرا نصیب از این سفرهی سنت سروری نیست!» یا ترکیباتی که شاعران میسازند و میگویند «شیرآهنکوه مردی از اینگونه عاشق میدانِ خونینِ سرنوشت » خب این واجآرایی یا شیرآهنکوه را چگونه باید ترجمه کرد. اینها زیباییهایی است که در ترجمه فدا میشود؛ بنابراین سخت است که ترجمه کنیم و اگر بخواهیم مضمون و اندیشه آن را ترجمه کنیم، یک چیز معمولی از آب درمیآید و آن عناصر و موسیقی درونی فدا میشود.
این عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی در توضیح گونههای شعرنو عرب گفت: شعرنو عربی هم چندین گونه دارد که به شعر نیمایی و شعر سپید ما شبیه است. البته آنها به شعر نیمایی «الشعر الحر» شعر آزاد میگویند و به شعر سپید هم «الشعرالمنثور» که شعر نثر گونه میشود. آنها هر دو شعر را دارند اما گرایش به وزن درونی برای آنها بسیار مهم است. برای مثال ادونیس هم شعر آزاد و هم شعر بیوزن میگوید که شعرهای بیوزن او هم مثل برخی شعرهای به ظاهر بیوزن شاملو وزن درونی دارد.
وی با اشاره به پیشتازی شعر شاعران عراقی در میان شعر عرب اظهار کرد: در مقایسه شعر شاعران عرب، وضعیت شاعران عراقی از همه بهتر است و پیشتاز هستند؛ اما این به آن معنی نیست که در کشورهای دیگر عربی شاعران مطرحی نباشد. برای مثال در منطقه هلال خصیب (شامل سوریه، اردن، فلسطین، لبنان) شاعران بسیار برجستهای فعالیت میکنند. در مصر نیز وضعیت به همین شکل است. البته در شمال آفریقا شعر نو با تاخیر بیشتری نسبت به کشورهای هلال خصیب شروع میشود. به هر حال عراق مهد شعر بوده و آخرین شاعر کلاسیک بزرگ، یعنی محمدمهدی الجواهری از عراق بوده و این مساله تثبیت شده است.
اسوار در پایان گفت: همانطور که درویش گفت ما را از شر شعر نجات دهید در ایران هم کسی گفت مُردم از بس شعر بد خواندم. البته در این سالها رفتارهای غیرمتعارف بعد از چندی فروکش کرده و شعر راه اعتدال را در پیش گرفته است؛ اما باید بگویم که شعر امروز جهان عرب آن درخشش و تابناکی دهههای 50، 60 ، 70 میلادی را کمتر دارد.
نظر شما