اسدالله شعبانی در نشست نقد و بررسی کتاب «فولکلور کودکان» گفت: ما باید هوشمندانه از لالاییها استفاده کنیم چون آنها مویهها و نالههای مادران و اندوهبارند و به بچهها ضرر میرسانند و اگر کودک آرام میشود فقط بهدلیل صدا و آغوش مادر است.
سیدعلی کاشفی خوانساری در این نشست به ارائه توضیحاتی درباره کتاب پرداخت و گفت: این کتاب مجموعه ۷ مقاله است که هرکدام به نوعی به مبحث فولکلور کودکان میپردازند و هرکدام از این مقالات پیشتر در همایشها و سمینارهای تخصصی ارائه و منتشر شدهاند.
این نویسنده و منتقد ادبی در ادامه به پیشنه ادبیات کودک اشاره کرد و گفت: وقتی بحث ادبیات کودک مطرح میشود این پرسش مقدماتی ایجاد میشود که ریشههای ادبیات کودک و نوجوان کجاست؟ برخی ادبیات کودک را موضوعی جدید و مدرن میدانند همانگونه که مفهوم کلیتر و ابتداییتر کودکی را مفهومی مدرن میدانند و پاسخ به این سوال که آیا ادبیات کودک پیشینهای دارد را سؤالی غیرضروری و بدون پاسخ میدانند و سابقه ادبیات کودک را به پس از مدرنیسم میدانند.
کاشفی خوانساری افزود: افراد دیگری هم هستند که در ادبیات کودک رد پاها و نشانههایی مربوط به کودکان و ادبیات رسمی و کلاسیک در جهان ازجمله در ادبیات کلاسیک فارسی یافتهاند. ازجمله قدیمیترین تلاشهایی که در این حوزه شده میتوان به مقالات سیروس طاهباز و عباس یمینیشریف اشاره کرد که پیشینه ادبیات کودک و نوجوان را در ادبیات کلاسیک جستوجو کردهاند اما نگاه دیگری هم وجود دارد که این دو نگاه را رد نمیکند اما پذیرش بیشتری نسبت به آن وجود دارد و آن هم جستوجوی ریشههای ادبیات کودک و نوجوان در ادبیات فولکلور است. به گمانم شاید نخستین کتابی که مبتنی بر گردآوری یافتههای شفاهی با تاکید بر ادبیات کودک باشد، این کتاب است.
ایجاد مرزی برای مطالعه بین فولکلور و ادبیات عامه بزرگسال و کودک
حسنذوالفقاری، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس، نیز این کتاب را آغاز خوبی دانست برای اینکه بین فولکلور و ادبیات عامه بزرگسال و کودک مرزی برای مطالعه ایجاد شود و گفت: این طور نیست که ما فکر کنیم فولکلور مربوط به گذشته بوده و دیگر تولید نمیشود. بخشی از این حوزه مربوط به تولیدات بچههاست و جواد رسولی در یکی از مقالات این کتاب از فولکلور تولیدی بچههای خراسان استفاده کرده و آنها را بررسی کرده است.
این نویسنده افزود: اگر بخواهیم از بالا نگاهی به حوزه ادبیات عامه داشته باشیم میتوانیم آن را به دو حوزه عمده بررسی و طبقهبندی در عناصر مادی و عناصر معنوی تقسیم کنیم. مثلا در حوزه عناصر مادی مسائلی مانند خوراک، پوشاک، معماری و ... مطرح است و در حوزه عناصر معنوی آیینها، آداب و رسوم و ادبیات کودک شامل چیستانها، متلها، باورها و عناصر فراوان دیگر دیده میشود. اما درمجموع خیلی کم توانستهایم این حوزه را مطالعه و بررسی کنیم و این کتاب میتواند نقطه آغازی باشد بریا مطالعات دامنهدار بیشتری در آینده. در این کتاب به فولکلور کودک توجه شده است به طوریکه گویی شاخهای از مطالعات فولکلوریک درحال ایجاد است.
به گفته ذوالفقاری، ویژگی دیگر این کتاب طبقهبندی و دستهبندی منظم مقالات است و همچنین تکیه کتاب که عمدتا روی بازیهایی شامل بازیهای کلامی و بازیهای سرودها است.
این نویسنده پیشنهاد داد: باتوجه به اینکه این مقالات در مجلات دیگر منتشر شده و قابل دسترسی است اما در چاپ بعدی بهتر است به شکل یکپارچه و منسجم به عنوان کتابی که جنبه آموزشی داشته باشد، منتشر شود.
لالاییها اندوهبارند و به بچهها ضرر میرسانند
اسدالله شعبانی، نیز در این نشست درباره کتاب «فولکلور کودکان» توضیح داد: این کتاب در نگاه کلی تقسیمبندی و توزیع و تفکیک در انواع ترانههای کودکان است که با واژهها و نامهایی که نویسنده برای آنها تعیین کرده کاری پژوهشی را برای ما مشخص میکند اما محدود است به محورهای منظوم و گونههایی که با نام متنهای منظوم آمده میتواند نامهای دیگری داشته باشد.
این شاعر و نویسنده افزود: این کتاب بااینکه سرآغازی است برای پژوهشهای دیگر و نویسنده هم فروتنانه در مقدمه کار اشاره کرده که کار دقیقی نبوده و آغازی است برای بررسیهای بعدی، اما مساله این است که محتوای مقدمه در همه بخشهای کتاب پخش شده است درحالیکه بهتر بود فقط در یک جا و در مقدمه چندوچون کار مطرح شود. اما درباره نوع طبقهبندی کتاب باید گفت که بیشتر طبقهبندی آن مبتنی بر طبقهبندی موضوعی است و از نظر ریختشناسی وارد نشده است. خیلی مهم نیست که از نظر محتوا طبقهبندی کنیم مهم توجه به ویژگی ترانه بودنشان است که کدامیک از این ترانهها شعر کودک است و کدامیک ترانه و کدامیک بازی است. قابلیت اجرایی این ترانهها هم موضوعی است که در طبقهبندی میتواند مورد توجه قرار گیرد. برخی از ترانهها عمومی است و تولید کودکان نیست بعضی جملات و ترانهها را بچهها از زبان بزرگترها شنیدهاند و در کوچه و بازار خواندهاند.
وی درباره لالاییها نیز توضیح داد: لالاییها به نظر من برگرفته از لالاییهایی است که «له له» ها برای کودکان میخواندند یا برگرفته از سرودهایی که بچهها خودشان تولید میکنند. در ترانههای تولیدی کودکان، جاذبه کلامی وجود دارد که آمیخته با نوعی بازی است که این بازی جاذبههای جادویی دارد و این جاذبهها را در بازیهای کلامی میبینیم. اگر ما انسان را در همه سنها موجودی یکسان ببینیم که نیازهای مشترکی دارد میتوانیم بگوییم همانطوری که کودکان از آهنگ کلام و ریتم کلام لذت میبرند بزرگسالان هم به ریتم شعرها علاقه دارند اما دنیایشان متفاوت است.
به گفته شعبانی لالاییها اغلب مویهها و نالههای مادران است که غمگینکنندهاند و اگر کودک آرام میشود بهدلیل صدای مادر، آغوش مادر، تپش قلب و بوی مادر است، درواقع لالاییها اندوهبارند و به بچهها ضرر میرسانند و ما باید هوشمندانه از آنها استفاده کنیم.
وی در ادامه به لزوم بازآفرینی فولکلور تاکید کرد و گفت: باید فولکلورها را جمعآوری و برای کودکان بازآفرینی کنیم. چون بسیاری از این متون ارزش آموزشی ندارند و باید دگرگون و بازآفرینی خلاق شوند و رونویسی و بازنویسی آنها فایدهای ندارد.
نمایان کردن سهم کودکان در فرهنگ فولکلور و عامه
جواد رسولی، نویسنده کتاب نیز در پایان گفت: من به هدفی که خواستم رسیدم و آن هم مطرح کردن فولکلور کودک به صورت نظری بود. بااینکه بسیاری از این ترانهها از خراسان جمعآوری شده اما ادعا این است که در این طبقهبندی همه ترانهها با گویشهای مختلف میتواند جای گیرد و به همین دلیل نام خراسان را از مقالات برداشتهام.
به گفته این نویسنده، یکی از مشکلات جمعآوری فرهنگ عامه این است که اغلب از روی منابع کتابخانهای انجام میشود درحالیکه اگر میخواهیم پژوهشی اصیل باشد باید پژوهشهای میدانی انجام دهیم. تلاش این کتاب این است که سهم کودکان را در فرهنگ فولکلور و عامه نمایان کند.
نظر شما