چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۶
گفت‌وگو با ری آرمنتروت، فینالیست جایزه ملی کتاب ۲۰۱۸

ری آرمنتروت شاعر امریکایی برنده جایزه دایره منتقدین و جایزه شعر پولیتزر که از فینالیست‌های بخش شعر جایزه ملی کتاب امسال است در گفت‌وگویی درباره کتابش، دفترچه‌ای که همیشه به همراه دارد و رولینگ استونز به صحبت پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از لیت هاب - برندگان جایزه ملی کتاب ۲۰۱۸ روز چهارشنبه ۱۴ نوامبر (۲۳ آبان) در شصت‌ونهمین مراسم جایزه ملی کتاب در نیویورک سیتی معرفی خواهند شد. برای آماده شدن برای این مراسم و تجلیل از تمام کتاب‌های فوق‌العاده و نویسندگان نامزد برای جایزه امسال، لیت هاب مصاحبه‌های کوتاهی با فینالیست‌های پنج گروه تدارک دیده است.
 
مجموعه شعر «لرزش» ری آرمنتروت شاعر امریکایی که الیزابت لاند آن را اینگونه توصیف کرده:‌ «مجموعه‌ای از اشعار یکپارچه و تراش‌خورده که خواننده را وا‌می‌دارد که این را در نظر بگیرد که چگونه حرص و طمع، افراط و فقدان افکار انتقادی منجر به نابودی زیست محیطی و لرزش یک ملت به سمت لبه فروپاشی می‌شود.» فینالیست جایزه ملی کتاب ۲۰۱۸ در بخش شعر است. در گفت‌وگوی پیش رو از آرمنتروت سوالاتی درباره کتابش، زندگی‌اش در قالب یک شاعر و هنری که دوست دارد پرسیده شده است.
 
بیشتر از همه دوست دارید چه کسی این کتاب را بخواند؟ (رئیس‌تان، کسی که در کودکی برایتان قلدری می‌کرد، میشل اوباما یا ...)
فکر می‌کنم کسی که در کودکی برای قلدری می‌کرد پدرم بود. او حالا مُرده اما ای کاش می‌توانست این کتاب را بخواند. هیچ ایده‌ای ندارم که چه چیزی از آن در می‌آورد اما مطمئنم سورپرایز می‌شد. او عقاید والایی درباره زن‌ها نداشت. کتاب زیاد می‌خواند اما هرگز درباره کتاب‌ها با من یا مادرم حرف نمی‌زد. آن‌طور که به یاد می‌آورم هرگز کم‌ترین تشویقی هم مرا نکرد. من به خاطر او و با وجود او نویسنده شدم.
 
دوست دارید در مصاحبه‌هایتان از چه حرف بزنید که تا به حال نشده؟
دوست دارم درباره استفاده‌ام از قافیه حرف بزنم که البته منظورم بیشتر قافیه موضوعی است تا قافیه صوتی. من علاقه‌مند شیوه‌ای هستم که یک تصویر می‌تواند بازتاب داشته باشد یا تصویر دیگری را کامل کند در حالی که بخشی از یک چشم‌انداز مفهموی بسیار متفاوت است. همچنین دوست دارم درباره اهمیت چشم‌انداز لغوی در شعرهایم صحبت کنم.
 
چه ساعتی از روز می‌نویسید؟
هرجا که می‌روم یک دفترچه یادداشت همراهم دارم، بنابراین می‌توانم چیزهای جالبی را که می‌بینم یا می‌شنوم یا افکار سرگردانم را بنویسم. تقریبا هر صبح به آن دفترچه نگاه می‌کنم تا ببینم آیا چیزی هست که بتوانم آن را به شعر تبدیل کنم. بنابراین موقع نوشیدن قهوه صبحانه، وقتی کافئین اثرش را می‌گذارد تلاش می‌کنم که شعرهای جدید را متولد کنم یا روی شعرهایی که شروع کرده‌ام کار کنم.
 
کدام کتاب‌ها هستند که بارها و بارها به آنها برمی‌گردید؟
مجموعه اشعار دیکنسون: در طی سال‌های طولانی نسخه فرنکلینِ آن همیشه دم دستم بوده. هیچ‌کس نمی‌تواند بر جسارت و طروات انتخاب کلمات او غلبه کند.
مجموعه اشعار ویلیامز: حقیقتا نوشتن را از مطالعه شیوه‌ای که او توانست شعر بی‌قافیه را بسازد یاد گرفتم. فکر می‌کنم اگر قرار باشد یک کتاب از ویلیامز را انتخاب کنم آن «بهار و تمام» خواهد بود.
«الفبا»ی ران سیلیمن: می‌دانم که شعرهایم اصلا شبیه به شعرهای او نیست اما در مشاهدات دقیق و دقتش به دنیای پیرامون چیزی هست که کمک می‌کند صادق بمانم.
هر چیزی از لین هجینین: کارهای او همیشه مرا به فکر فرو می‌برد. او بدون آنکه پرادعا باشد عمیق‌ترین سوالات را مطرح می‌کند.
 
کدام قطعه فرهنگی غیرادبی (فیلم، نمایش تلویزیونی، نقاشی، آهنگ) است که نمی‌توانید زندگی‌تان را بدون آن تصور کنید؟
خب، هر جوابی که به این سوال بدهم اغراق‌آمیز خواهد بود. می‌توانستم بگویم سوئیت سولوی ویولنسل باخ. اما نمی‌گویم. می‌گویم رولینگ استونز. در واقع دیگر خیلی رولینگ استونز گوش نمی‌دهم اما برای مدت زمانی طولانی برایم مهم بودند. می‌دانم شاید عجیب به نظر برسد. نگرش جنسیتی آنها مشکل‌ساز است اما اوایل آنها را رهایی‌بخش یافته بودم. آنها نگرش‌ها و احساسات پنهان را آشکار می‌کردند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها