چهارشنبه ۹ آبان ۱۳۹۷ - ۱۳:۰۳
چرا خبرگزاری‌های ایران را نباید خبرگزاری بدانیم؟

روزنامه‌نگاری در جهان معاصر یکی از کتاب‌هایی است که با بررسی جایگاه، نقش و ساختار خبرگزاری‌های ایران با سایر کشورها به طرح این مساله می‌پردازد که به دلیل مناسب نبودن ساختار حرفه‌ای و حقوقی خبرگزاری‌های ایران آنها در واقع «شبه خبرگزاری» هستند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- محمد فیروزی، دانشجوی کارشناسی ارشد روزنامه‌نگاری: کتاب «روزنامه‌نگاری در جهان معاصر» یکی از نوشته‌های عباس اسدی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی است که از سال 93 تا کنون سه بار بازچاپ شده است و به عنوان یک اثر علمی توانسته است بخشی از نیاز علمی دانشجویان رشته‌های ارتباطات و روزنامه‌نگاری را برآورده کند. از سویی با توجه به عنوان نگارش ساده کتاب، این اثر برای مخاطب عام علاقه‌مند به مطالعه در حوزه روزنامه‌نگاری نیز قابل استفاده است.
جامعه مخاطبان این کتاب دانشجویان، محققان و چهره‌های دانشگاهی هستند.

با توجه به همین موضوع هم در نگارش این اثر، نویسنده تلاش کرده است تا کتاب از رویکرد علمی و تحقیقاتی‌اش فاصله نگیرد. این موضوع را هم در مقدمه مطرح و کتاب را مجموعه‌ای از 13 مقاله علمی تالیف شده از خود معرفی می‌کند. با این حال به دلیل اینکه این مقاله‌ها به دلیل خاصی در یک اثر گردآوری شدند باید گفت یک هدف ثانویه‌ای برای این کار مبنی بر آشنا کردن مخاطب با نحوه فعالیت رسانه‌ها در ایران و سایر کشورها وجود داشته است تا به این طریق زمینه فعالیت بهتر هر فردی را نیز فراهم کند که به خبرنگاری بین‌المللی علاقه‌مند است. 

باید گفت در بعضی بخش‌ها و فصل‌های کتاب این هدف به خوبی محقق شده است و در بعضی بخش‌ها کاستی‌هایی مشاهده می‌شود که این یادداشت تلاش می‌کند به بررسی این نقاط قوت و ضعف اثر بپردازد و با برخی پیشنهاد‌ها تلاش کند تا در چاپ‌های بعدی کتاب غنای آن افزون‌تر شود.

بخش اول این کتاب با عنوان «روزنامه‌نگاری و قبض و بسط گفتمان» برای نویسنده از اهمیت زیادی برخوردار است و در معرفی خلاصه کتاب در پشت جلد هم مطلبی از این بخش آورده شده است، با مطالعه این بخش از کتاب و بررسی عوامل موثر در قبض و بسط گفتمان هم به خوبی می‌توان متوجه شد که سایر فصل‌های کتاب هم به نوعی با این فصل ارتباط غیر مستقیم دارد. از سویی هر بخش این کتاب به گونه‌ای تدوین شده است که اگر ترتیب آن‌ها جابه‌جا می‌شد لطمه‌ای به روح کتاب وارد نمی‌شد. با توجه به این موضوع به نظر می‌رسد اگر اولین بخش این کتاب جابه‌جا می‌شد تاثیر بهتری در فهم آن داشت.

بخش‌های دوم تا چهارم کتاب یک نگاه تاریخی به موضوع روزنامه‌نگاری دارند و جایگاه این حرفه را در ایران و سایر کشورهای جهان بهتر به مخاطب می‌شناسانند. در واقع بهتر بود مخاطب کتاب با هر سطح از آشنایی با روزنامه‌نگاری در ابتدا به پاسخ سوال چیستی روزنامه‌نگاری در ایران و جهان برسد، سپس با موضوع شکل‌گیری گفتمان در رسانه‌ها به کمک تفسیر رویدادها آشنا شود. حتی در این بخش بهتر بود ابتدا مقاله کوتاه «خویشاوندی روزنامه‌نگاری و سیاست» مطرح می‌شد بعد از آن مقاله اصلی مرتبط با گفتمان در متن کتاب قرار می‌گرفت. به این شکل وحدت رویه در کل اثر بهتر احساس می‌شد.

همان‌طور که اشاره شد موضوع ایجاد گفتمان از طریق رسانه‎ها در این کتاب از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، اما در عنوان کتاب این موضوع دیده نمی‌شود، در صورتی که اگر این کتاب عنوان فرعی دومی داشت به راحتی این موضوع قابل جبران بود.

در فصل اول کتاب ارائه مفهوم «تفسیر» و «رویداد» نقش کلیدی دارند، برای همین نویسنده تلاش کرده است این مفهوم را به شکل‌های مختلف برای مخاطب ارائه کند. اما این تلاش او به دلیل اینکه به ورطه تکرار افتاده، شکل خسته کننده‌ای پیدا کرده است. در این بخش از کتاب یکی از نکات مغفول بهره نگرفتن از جدول‌ و نمودارهای طراحی کتاب است که به کمک آن می‌توانسته بسیاری از ویژگی‌ها و تمایز آن دو را به خوبی انتقال دهد.

در همین بخش از کتاب یکی از نکاتی که به درستی پرداخته نشده است، موضوع عقیم شدن گفتمان‌ها به دلیل ویژگی ذاتی خبر است. در حالی که تفاوت رسانه‌ها به لحاظ برخورد با رویدادها هم در این خصوص حائز اهمیت است و ممکن است یک رویدادی برای یک رسانه تبدیل به یک خوراک خبری شود و پیرامون آن گفتمانی را شکل دهد اما رسانه دیگری به راحتی از کنار آن بگذرد.

نویسنده در جایی عوامل قبض گفتمان را ناشی از فشارهای تحمیل شده به رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران می‌داند و در جای دیگری عامل بروز قبض گفتمان را ناشی از فرهنگ شفاهی و سطح سواد جامعه می‌پندارد. در حالی که با توجه به تاکید او بر ایجاد گفتمان ناشی از برخورد رویدادها با تفسیر، عوامل اصلی قبض گفتمان در داخل رسانه‌ها قابل جست‌و‌جو است و سطح سواد جامعه عامل اصلی نیست.

در تایید مطلب اشاره شده فوق می‌توان به اصلی ترین دلیل نویسنده برای بسط گفتمان‌ها اشاره کرد، که در این خصوص می‌نویسد: «...بسط گفتمان بیش از هر چیز، با میزان فهم مفسران از رویداد و تعامل فهم ها در ارتباط است....»، نویسنده در ادامه این بخش از کتاب به سراغ عوامل بسط و قبض گفتمان در روزنامه‌نگاری بین‌المللی می‌رود در حالی‌که در اینجا فقط به نقش عوامل درونی و بیرونی رسانه‌ها می‌پردازد اما اشاره‌ای به نقش عواملی همچون بافت فرهنگی و سطح سواد جامعه مخاطبانی نمی‌کند.

از جمله نکات دیگری که این بخش از کتاب را به لحاظ شکلی تحت تاثیر قرار داده و دریافت مطلب را سخت کرده است، رعایت نکردن چینش عوامل موثر در قبض و بسط گفتمان در روزنامه‌نگاری بین‌المللی است. به عنوان مثال اگر در بخش عوامل برون رسانه‌ای بخش‌های مربوط به بافت قدرت سیاسی کشورها، روابط سیاسی میان کشورها و ژئوپلتیک کشورها در کنار هم قرار می‌گرفت و بعد از آن نقش سازمان‌های غیر دولتی، سندیکاها و سازمان‌های بین المللی مطرح می‌شد نظم منطقی بهتری در تقسیم بندی‌ها به‌وجود می‌آمد.

در بخش عوامل درون رسانه‌ای هم اگر عوامل مرتبط با روزنامه‌نگاران و رسانه‌ها به شکل تفکیک شده‌ای مطرح می‌شد، نظم معنادارتری شکل می‌گرفت. اما در این بخش موضوع قابل توجه دیگر توضیح نقش مالکیت رسانه‌ها و درآمد رسانه‌ها با یکدیگر به عنوان عوامل موثر بر قبض و بسط گفتمان در روزنامه‌نگاری بین‌المللی است، که ارتباط مستقیمی با یکدیگر ندارند و تفکیک آنها موجه‌تر بود. در این بخش نقش مالکیت رسانه به صورت پیش فرض برای مخاطب کتاب یک عامل موثر در قبض و بسط گفتمان دانسته شده است و به همین دلیل هم نویسنده به صورت گذرا از کنار آن گذشته است و در مقابل نقش درآمدهای رسانه ناشی از تبلیغات که موضوع مجزایی از مالکیت رسانه است به شکل گسترده‌تری توضیح داده شده است.

بخش دوم تا پنجم این کتاب که به بررسی وضعیت و نقش رسانه‌ها در ایران، کشورهای غربی و کشورهای در حال توسعه می‌پردازد همچون بسیاری از کتاب‌های حوزه روزنامه‌نگاری از یک آسیب مبنی بر ماندن در زیر سایه تالیف اساتید نسل پیشین همچون مرحوم دکتر کاظم معتمد نژاد رنج می‌برد. در واقع دلیل این مساله این است که هنوز بعد از گذشت سال‌ها از فعالیت چنین افرادی، کتاب‌هایی که در حوزه روزنامه‌نگاری تالیف می‌شود گام موثری برای پیشبرد این علم برنداشته‌اند. با این حال در کتاب روزنامه‌نگاری در جهان معاصر، محقق کوشش کرده‌ است در همین بخش‌ها نیز امضای خودش را داشته باشد و حرف تازه‌ای برای گفتن به مخاطب خود داشته باشد.

یکی از بخش‌های کتاب که نویسنده و محقق در آن حضور موثری دارد فصل سوم از بخش دوم کتاب با عنوان «بررسی تحلیلی رسانه‌های فرانسه» است. در این قسمت اطلاعات و ارقام آماری تهیه شده از رسانه‌های این کشور چشم‌انداز خوبی از وضعیت این کشور ایجاد کرده است، هرچند به غیر از این بخش هنوز بخش زیادی از اسکلت‌بندی این فصل بر همان اطلاعاتی استوار است که سال‌ها قبل در کتاب اساتید دیگر نوشته شده است و برای مخاطب آشنا به کتاب‌های این رشته مطالعه مجدد بسیاری از این اطلاعات ملال‌آور است.

نکته قابل توجه در خصوص بعضی آمارهای بخش‌های دوم و سوم کتاب به روز نبودن آن‌هاست. به عنوان مثال نویسنده از اطلاعاتی درباره کشور فرانسه استفاده کرده است که مربوط به سال 2005 است و بعد از گذشت 12 سال کهنه شده است. این وضعیت در خصوص اطلاعات ارائه شده پیرامون انتخابات سال 2012 آمریکا هم ملاحظه می‌شود. به علاوه  اطلاعات درج شده در کتاب درباره این انتخابات قبل از برگزاری آن گردآوری و تدوین شده است و بنابراین شکل روایت آن درست نیست. به عنوان مثال در این بخش از کتاب «باراک اوباما» رئیس جمهوری معرفی می‌شود که 4 سال در راس قدرت آمریکا بوده و در حال آماده شدن برای برگزاری رقابت‌های انتخاباتی دور بعدی است.

به نظر می‌رسد اگر نویسنده کتاب قصد دارد در آینده این کتاب را تجدید چاپ کند، بهتر است علاوه بر اضافه کردن اطلاعات جدید در هر بخش همچون انتخابات سال 2016 آمریکا و پیروزی دونالد ترامپ در این کشور به نقش رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی همچون توئیتر هم بپردازد و بخش‌های پیشین را نیز به کمک ویراستار ادبی مورد بازبینی قرار دهد.

بخش چهارم کتاب روزنامه‌نگاری در جهان معاصر را می‌توان به عنوان یکی از نقاط قوت این اثر قلمداد کرد. در این فصل نویسنده علاوه بر اینکه از زیر سایه تالیف‌ آثار اساتید نسل پیشین روزنامه‌نگاری بیرون آمده است، به خوبی چالش‌های مرتبط با روزنامه‌نگاری در کشورهای در حال توسعه را تبیین کرده است و با بررسی تفصیلی خبرگزاری «اینترپرس» به عنوان یک الگوی موفق رسانه‌ای در کشورهای جهان سوم، با رویکرد تحلیلی آن پرداخته و اقدام این رسانه در خصوص پاسخ دادن به چرایی رویدادها را مورد توجه قرار داده و  تلاش کرده است تا به ارائه مدلی موفق از یک رسانه بین‌المللی در کشورهای مشابه همچون ایران بپردازد.

در اولین فصل مربوط به روزنامه‌نگاری در کشورهای در حال توسعه، 5 موضوع فقدان آموزش عملی، فقدان سرمایه، فقدان اعتبار روزنامه‌نگاران و مسائل فراتوسعه‌ای و حتی تمایل نداشتن روزنامه‌نگاران در این کشورها به ساده نویسی به عنوان عوامل چالش برانگیز روزنامه‌نگاری در این کشورها معرفی شده است.

در بخش پنجم کتاب روزنامه‌نگاری در جهان معاصر، مولف نگاهی انتقادی دارد و با این رویکرد به دنبال بررسی کارکرد و ماهیت خبرگزاری‌ها در ایران است. به نظر می‌رسد با توجه به یکی از اهداف این کتاب که آماده کردن روزنامه‌نگاران برای فعالیت در عرصه بین‌المللی است تنها دلیلی که از میان انواع و اقسام رسانه‌ها همچون روزنامه، رادیو و تلویزیون مولف ترجیح داده است تا به بررسی ماهیت خبرگزاری‌ها بپردازد، آمادگی بیشتر و ماهیت این نوع رسانه‌ها برای اعزام خبرنگار به خارج از مرزهای کشور میزبان‌شان است.

در اولین فصل این بخش اصطلاح «شبه خبرگزاری‌ها» به مخاطب معرفی می‌شود، از نگاه صاحب اثر طی چند سال اخیر خبرگزاری‌های اینترنتی متعددی در داخل ایران مشغول به فعالیت شدند که به دلیل فراهم نبودن ساختار حرفه‌ای در تحریریه‌شان و همچنین مناسب نبودن ساختار حقوقی این خبرگزاری‌ها و فعالیت آنها در ذیل یک بخش دولتی، اتلاق عنوان خبرگزاری مطابق با تعریف‌های علمی موجود در کتاب و استانداردهای تعریف شده به آن‌ها امکان پذیر نیست و بهترین برایشان شبه خبرگزاری است.

البته نویسنده کتاب در خصوص خبرگزاری‌ها به گمانه‌زنی فوق اشاره می‌کند اما در ادامه با توجه به اینکه سایر رسانه‌های داخلی همچون روزنامه‌ها، نشریات و رادیو- تلویزیون داخلی هم که ممکن است به لحاظ ساختار حرفه‌ای و حقوقی‌شان با معیارهای پذیرفته جهانی یکسان نباشند، حرفی نمی‌‌زند و به این سوال پاسخ نمی‌دهد که آیا مجاز هستیم آنها را هم «شبه رسانه» بدانیم؟

آخرین بخش کتاب روزنامه‌نگاری در جهان معاصر به معرفی دو شاخه مجزای روزنامه‌نگاری تحقیقی و پرتره نویسی می‌پردازد. در فصل روزنامه‌نگاری تحقیقی ابتدا نویسنده از هدف اصلی کتاب تا حدی فاصله می‌گیرد اما در نهایت با معرفی نمونه‌هایی از فعالیت‌های رسانه‌های بین‌المللی و خبرنگاران خارجی در حوزه روزنامه‌نگاری تحقیقی با روح حاکم بر کل اثر همراه است و به خوبی از عهده معرفی جایگاه و نقش این حوزه از روزنامه‌نگاری در جهان معاصر بر می‌آید.

در دومین فصل این بخش با عنوان «پرتره؛ ژانر جدید روزنامه‌نگاری» فاصله گرفتن نویسنده با روح کلی حاکم بر اثر بیشتر می‌شود. به طوری که بافت متنی این قسمت از کتاب با سایر بخش‌های کتاب تفاوت زیادی پیدا می‌کند. در واقع در سایر فصل‌های کتاب، نویسنده تلاش کرده است تا تصویری از روزنامه‌نگاری در دنیای امروز ارائه دهد. هدف سایر بخش‌های کتاب آموزش مهارت روزنامه‌نگاری به عنوان خبرنویسی، گزارش نویسی و یا مقاله نویسی نیست. بلکه هدف ارائه یک سری تصویرهایی از روزنامه‌نگاری در ایران و سایر کشورها است، یا انعکاس نحوه عملکرد رسانه‌ها در شرایط مختلف کشورها و بازنمایی عملکردشان در موقعیت‌های مختلف؛ مطالعه 5 بخش و فصل اول بخش ششم کتاب این توان را دارد تا به مخاطب کمک کند تا با فعالیت به عنوان خبرنگار بین‌الملل در یک رسانه‌ آشنا شود. اما در فصل دوم آخرین بخش کتاب، رویکرد اصلی تغییر کرده است و نقش محوری این فصل آموزش خبرنویسی در یک شاخه جدید روزنامه‌نگاری است.

آخرین فصل کتاب همچنین به دلیل استفاده از اصطلاح‌های سنگین ادبی هم با سایر بخش‌های کتاب تفاوت‌هایی دارد که باعث شده بافت متنی در این بخش از سایر قسمت‌های کتاب متمایز شود. شاید بهتر بود نویسنده کتاب از آوردن این فصل خودداری می‌کرد و آن را در کتاب‌های مرتبط با آموزش خبرنویسی قرار می‌داد و یا با ویرایش مجدد این فصل نقش پرتره نویسی را چنانچه نمونه‌هایی در رسانه‌های بین‌المللی دارد و یا اگر این نوع نگارش کمکی به بالنده کردن فعالیت روزنامه‌نگاری بین‌المللی کرده است، چنین مطالبی را هم با این فصل همراه می‌کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها