گفتوگو با زهره روحی، نویسنده کتاب «اصفهان عصر صفوی»
شاه عباس میدان نقش جهان را با الهام از الگویی در دوره سلجوقیان ساخت
زهره روحی نویسنده کتاب «اصفهان عصر صفوی؛ سبک زندگی و ساختار قدرت» گفت: شاه عباس توانست رشادتهای فردی اقوام دیگری را که به ایران آورده بود به کار گیرد. وی با اقتدار خویش از نیروهای دیوانی و لشکری که از غلامان اقوام مختلف بودند سرسپردگانی وفادار نسبت به خود ساخت. او نه تنها ایرانیان را به کار گمارد، حتی ارمنیها را از جلفای قدیم (ارمنستان) به اصفهان آورد و منطقهای را با همان نام برایشان آماده کرد. به این ترتیب شهر را گسترش میدهد.
زهره روحی در کتاب «اصفهان عصر صفوی؛ سبک زندگی و ساختار قدرت» به نوعی به این سوالها و پرسشهایی نظیر این پاسخ داده است. روحی کوشیده با طرح این پرسشها از تکساحتی کردن تفسیر خودداری کند.
او از منظری میانرشتهای به موضوع بحث ورود داشته است. زیرا بر این باور است که زمانی میتوان به طور نسبی، به «خود اجتماعی و اقتصادی» و نحوه زندگی این خود متعارف و سرنمونی نزدیک شد که بتوان در همان عصر و زمانه، نمونههایی در مکان و سرزمینی دیگر با ساختار اجتماعی و اقتصادی متفاوت در اختیار داشت. پراکندگی در قدرت و ثروت، سیمای اجتماعی و اقتصادی شهر اصفهان و سقوط و انحطاط صفویه از عناوین فصلهای این کتاب است. با زهره روحی درباره این کتاب گفتوگویی داشتهایم که در پی میآید:
در ابتدا بفرمایید که چرا اصفهان، به عنوان پایتخت صفویه انتخاب شد؟
برخلاف آنچه برخی تصور میکنند که اصفهان از ابتدا پایتخت صفویه بوده، این شهر زمانی پایتخت ایران شد که شاه عباس به قدرت رسید. اصفهان هم از نقاط مرزی و خطری که از سوی مهاجمان پایتخت را به عنوان مرکز قدرت تهدید میکرد، دور بوده و هم با توجه به سیاست و مصلحتی که شاه عباس میدید، ترجیح داد از شهرهایی که قبلا پایتخت شاه اسماعیل و شاه تهماسب بوده، مانند تبریز و قزوین و یا شهر اردبیلی که مرکز نفوذ قزلباشان بود، دور باشد. بنابراین پایتخت شدن اصفهان به نظر میرسد از سر تدبیری سیاسی بوده که شاه عباس کوشید تا در راستای قدرت خود به کار گیرد.
دوره حکومت شاه عباس به نسبت پادشاهان قبل از خودش چه تفاوتهایی داشته که باعث شده اصفهان را به عنوان پایتخت انتخاب کند؟
شاید بتوان مهمترین دلیل این اتفاق را در متمرکز ساختن قدرت خواند. شاه اسماعیل هنگامی که پادشاه میشود، بسیار جوان بوده و تربیت و پرورش او مطابق با منش سلحشوری ایلاتیاش بود. در واقع او به یاری طوایف قزلباش به قدرت میرسد. این طایفهها همگی پیشینهای ترکمنی داشتند و سپس به اسلام گرویده بودند. آنها در واقع از مریدان خاندان صفوی بودند و متشکل از نُه و یا به قولی هفت طایفه بودند (شاملو، روملو، افشار، قاجار، استاجلو و...) قزلباشها در دوران شاه اسماعیل و شاه تهماسب کلاههایی قرمز و یا ارغوانی بر سر میگذاشتند که به نشانه 12 امام شیعه 12 خط راه راه روی آنها دیده میشد.
این لباس فقط توسط قزلباشها استفاده میشد؟
اولین بار این کلاه توسط شیخ حیدر یعنی پدر شاه اسماعیل برای مریدان ابداع شد. هرچند که برخی برای رنگ قرمز آن عقیدهای مذهبی قائلند.
شاهان صفوی پس از به قدرت رسیدن با قزلباشها چگونه رفتار کردند؟
شاه اسماعیل زمانی که به قدرت پادشاهی میرسد، از آنجا که به کمک و یاری طایفههای قزلباش به قدرت رسیده بود، لازم بوده تا مطابق با شیوه زندگی ایلاتی، سران قبایلی را که در آن پیروزی مشارکت داشتند در قدرت سهیم کند. همین شیوه پس از شاه اسماعیل، در زمان شاه تهماسب، هم بود. اما سران قبایل، دیگر مانند دوره اسماعیل حاضر به قبول قدرتی نبودند که سهم شان بوده است از اینرو سراسر دوران شاه تهماسب به ستیز و آشوب میان قبایل با یکدیگر گذشت که در عین حال تهدیدی برای قدرت پادشاهیِ خود تهماسب بودند. در دوران شاه تهماسب، پایتخت قزوین بود و این بدین معنی است که چه آن شهر و یا شهر تبریز که در زمان شاه اسماعیل پایتخت بوده، اساسا مقرّ قزلباشان بوده است. و به همین دلیل هم شاه عباس که اندیشه و برنامهای برای حکومت خود داشته، و برای همان نیازمند تثبیت و استحکام قدرت خویش بوده، هوشمندانه تصمیم میگیرد تا پایتخت را به جایی انتقال دهد که قزلباشان جای پایی از قبل در آن نداشته باشند. یعنی درصدد برمیآید تا به ماجرای بیثباتیای که در دوران شاه تهماسب وجود داشته خاتمه دهد.
شاید تنها در دوران شاه اسماعیل بود که یکپارچگی بین سران قدرت و ایلات و قزلباشها وجود داشته است. شاه عباس متوجه پراکندگی قدرت شده بود. چیزی که بعد از مرگ شاه اسماعیل باعث شده بود تا قبایل به جان یکدیگر افتادند. به نظر میرسد شیوه زندگی ایلاتی به این شکل بوده که به محض این که به تثبت موقعیت خود میرسیدند، جهت استحکام بیشتر قدرت خویش به اموال دیگری دستدرازی میکردند. روزگاری که هنوز به قدرت حکمرانی بر کشوری نرسیده بودند، برای چراگاه گلههایشان و تصاحب مرتع بیشتر به نزاع برمیخواستند و اکنون که پای حکومت کشور و قدرت پادشاهی در میان است، بدیهی است که با چنان خصلتی، هر قومی بخواهد این حکومت متعلق به خودش شود.
قدرت شاه عباس صفوی از کجا به او رسیده بود؟
همانگونه که گفتیم این جنگ قدرت، فقط بین طایفهها و شاه نبوده، بلکه بین خود طوایف هم بوده است. به نحوی که شاه تهماسب در قزوین از عهده آرام کردن نواحی مختلف بر نمیآمد. این نکته را هم در نظر داشته باشیم که شاه عباس خود نیز قدرتش را از راه شوریدن علیه حکومت برادر خود به دست آورده بود. از قضا یکی از کارهایی که شاه عباس در دوران سلطنتش انجام داد، ایجاد مانع برای هر گونه توطئه و خیانت علیه خود بود که بحثی مفصل دارد و در اینجا فرصتی نیست. به هر حال با توجه به دلایل بسیاری است که وی اصفهان را به عنوان پایتخت خود انتخاب میکند تا سیاستمدارانه از مرکز قدرتش بدون هر گونه هزینهای گزاف قزلباش زدایی کند. که از جمله این دلایل ضرورت گسترش شهر بود.
چرا؟
به دلیل اینکه میخواست، سکونتگاههایی برای اقوامی مختلف در این شهر ایجاد کند. ورود نیروهایی که وابستگی ایلاتی و قومی به طوایف قزلباش نداشته باشند و حتی از کشورهای دیگری آمده باشند.
شاه عباس چگونه اصفهان را گسترش داد؟
شاه عباس توانست رشادتهای فردی اقوام دیگری را که به ایران آورده بود به کار گیرد. وی با اقتدار خویش از نیروهای دیوانی و لشکری که از غلامان اقوام مختلف بودند، سرسپردگانی وفادار نسبت به خود ساخت. او نه تنها ایرانیان را به کار گمارد، حتی ارمنیها را از جلفای قدیم (ارمنستان) به اصفهان آورد و منطقهای را با همان نام برایشان آماده کرد. به این ترتیب شهر را گسترش میدهد. وانگهی باید در نظر داشته باشیم که این اتفاق، فقط مختص شاه عباس نیست. در دورههای قبل هم دیده شده که هر پادشاهی که شهری جدید را پایتخت خودش قرار میداد، لازم میدانسته تا در گسترش آن بکوشد. چون میخواست شهر در راستای سیاستهای مدیریتی خود بسازد و اصفهان در آن زمان شهری بود که به دلیل عدم قدرت قزلباشان در آن، از سوی هیچ گروهی داعیه قدرت در آن وجود نداشت.
شاه عباس به اقوام و مذاهب و فرهنگهای مختلف ارامنه، زرتشتیها، کلیمیها اهمیت میدهد. البته کلیمیها قبل از استقرار شاه عباس، در اصفهان حضور داشتهاند. اما باید توجه کنیم که تمام این اقوام نزد شاه رعایا محسوب میشدند. حتی وزرا و دربار هم جزء رعایا بودند. به طور کلی در آن ایام قدرت شاهان با رعایا تقسیم نمیشد. قدرت تنها در اختیار شاه بود اما مهمترین امتیازی که شاه عباس نسبت به شاه اسماعیل و یا شاه تهماسب داشت این بود که با گماردن غلامان در موقعیتهای لشکری و کشوری به اقلیتها رسمیت میدهد. شاهان قبلی، تنها به قزلباشان و افرادی از طایفه خود اعتماد میکردند. بنابراین امکان حضور و رشد در موقعیتهای رسمی و روزمره را به اقوام مختلف نمیدادند. یکی از موقعیتهایی که شاه عباس خیلی به آن اهمیت میدهد بازار و به طور کلی قلمرو عمومی و حضور در زندگی روزمره رعایای خود بوده است. هرگاه فرصتی میکرد به بازار میرفت و مردم را نظاره میکرد و با خوردن و آشامیدن از خوراکیهای موجود در آن و گفتوگو با مردم مختلف به طور ضمنی به همه اقوام و فرهنگها حضوری رسمی میداد.
آیا استفاده از هنر اسلامی و ایرانی در شهر اصفهان و معماریاش هم در دوره شاه عباس اتفاق افتاده است؟
پیش از دوره صفویه هم هنر اسلامی در شهر اصفهان وجود داشته است. به عنوان مثال شاه عباس میدان نقش جهان را با الهام از الگویی در دوره سلجوقیان ساخت. پیش از این دوره هم، مسجدهایی با معماری اسلامی وجود داشتهاند. اما در زمان سلطنت شاه عباس به دلیل امنیت اجتماعی و رونق تجاری که در این شهر به وجود آمده بود، بناهای قابل ملاحظهای در آن ساخته شده است و این فقط مربوط به شهر اصفهان نیست، بلکه در شهرهایی که لازم دیده شده بناهایی با معماری خاص آن ایام که زیبایی خاصش هنوز بیننده را مفتون خود میسازد ساخته شده است. اصلا شاه عباس حاکمان شهرها را وا میداشت تا به ساخت بناهای مورد نیاز اقدام کنند. (که کاروانسراهای بین شهرها نیز از آن جمله است) بنابراین مرمت بناهای با ارزش و یا مورد نیاز نیز میتوانسته مشمول همین برنامهای بوده باشد که مبتنی بر امنیت و رونق تجاری بود. اما در مورد هنر فیالمثل نقاشی شاید بتوان گفت، غالباً شاه عباس از این هنر، استفادهای «تن کامانه » میکرده است. کما اینکه در نقاشیها، مضامین مجالس عشرت طلبی، جایگاهی قابل توجه داشته است. اما در خصوص شعر و شاعری میتوان گفت ظاهراً شاه عباس علاقه چندانی به آن نداشته است. چنانچه بسیاری از شعرای ایرانی در این دوره به دربار هند مهاجرت کردند. و سرودههایشان نیز، هندی و یا اصفهانی گفته میشود.
نظر شما