علیاصغر باباصفری، استاد دانشگاه اصفهان، معتقد است جنبه معلمی، وارستگی، اخلاق مداری و تهذیب نفس زنده یاد سیدمحمد باقر کتابی از او شخصیتی کم نظیر ساخته بود؛ شخصیتی که آمیزهای از عرفان و رندی، ظرافت و شوخ طبعی، نکته دانی و نکته گویی و دینداری و دین ورزی بود. او در یادداشتی به بیان گوشههایی از شخصیت آن مرحوم پرداخته است.
آثار قلمی سیدمحمد باقر کتابی (آنچه تا کنون چاپ شده است) اگرچه زیاد نیست اما همین مقدار نشان از مراتب علم و فضل ایشان دارد. کسب فیض از محضر عالم بزرگی چون حاج میرزا علی آقا شیرازی که از شارحان نهجالبلاغه به شمار میرفت، موجب شد که مرحوم استاد به تالیف کتاب ارزشمند «کلید گشایش نهج البلاغه» بپردازد و مفردات نهج البلاغه را به خوبی شرح و تفسیر کند. همچنین کتاب دیگر ایشان، شرح حال رجال معروف علم و ادب و هنر اصفهان است که در سال 75 به چاپ رسیده است علاوه بر این نوشتن مقدمه بر 9 کتاب و چاپ تعدادی مقاله ارزشمند و نیز تالیف چندین کتاب دیگر که متاسفانه هنوز چاپ نشده است، از جمله آثار قلمی استاد به شمار می رود. اما آنچه مایه تشخص استاد کتابی بود، جنبه معلمی و وارستگی و اخلاق مداری و تهذیب نفس ایشان است که از وی شخصیتی کم نظیر ساخته بود؛ شخصیتی که آمیزهای از عرفان و رندی و ظرافت و شوخ طبعی و نکته دانی و نکته گویی و دینداری و دین ورزی را با خود داشت.
محمد باقر کتابی
مرحوم استاد کتابی، روحی بزرگ و در عین حال بسیار لطیف به لطافت گل و نسیم سحری داشت و دیدارش انسان را به یاد مردان خدا میانداخت. او در زمره کسانی بود که در روزگار فریب و دغلکاری و ظاهرسازی، انسانی بی ریا، بیزار و به دور از تظاهر و مقدس مآبی بود به گونهای که برخی سخنان ایشان، حالات و گفتار ملامتیه را فرایاد میآورد ! در عین حال فردی بود که بسیار مقید به اصول و موازین دینی و ارادتمند و عاشق خاندان پیامبر(ص) بود. به خاطر دارم زمانی که در مقطع کارشناسی ارشد در مشهد تحصیل می کردم چندین بار ایشان را در حرم حضرت رضا (ع) دیدم که با چه خضوع و ادب و احترامی در مقابل ضریح امام می نشست و دعا و قرآن میخواند.
سالهای متمادی تدریس ایشان در آموزش و پرورش و دانشگاههای مختلف و به ویژه تدریس در دانشگاه اصفهان، موجب تربیت و پرورش شاگردانی شد که آموزه های آن استاد بزرگ را همچون چراغی فرا راه خود و جامعه داشته اند و یاد و خاطره آن پیر فرزانه و عارف وارسته را همواره در ذهن و ضمیر خود زنده نگه می دارند. اکنون که او به معبود و محبوب خویش پیوسته است به روح بلند او درود می فرستم و آرامش و آمرزش الهی را برای او می خواهم. روانش در مینوی پروردگار، قرین رحمت و شادی باد.
هنوز طنین صدای او در سرم میپیچد که با حس و حالی خاص و شوری وصف ناشدنی، با صدای گرم و مهربانش غزل حافظ را در کلاس میخواند:
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
نظر شما