شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۰
خورخه لوئیس بورخس: واپسین گفت‌وگو همراه با دو گفت‌وشنود دیگر

می‌دانم که در دنیا کسانی از سر کنجکاوی مشتاق‌اند مرا بیشتر بشناسند. هفتاد سالی می‌شود، که بدون تلاش یاد، من نیز برای رسیدن به همین هدف کار کرده‌ام.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، «خورخه لوئیس بورخس: واپسین گفت‌وگو همراه با دو گفت‌وشنود دیگر» با ترجمه شایسته پیران در نشر نی از کتاب‌های قابل تاملی است که به شناخت بیشتر نویسنده مهم ادبیات آمریکای لاتین کمک می‌کند.

کتاب در برگیرنده سه بخش مجزا است که هر بخش نیز گفت‌وگویی مفصل با بورخس است. بخش اول عنوانش «اساطیر اصیل» در برگیرنده گفت‌و گو ریچارد برگین با این نویسنده است. «بورخس و من» عنوان بخش دوم است که گفت‌وگو دنیل بورت و استیون کیپ و چارلز سیلور با بورخس است. فصل سوم هم عنوانش‌«واپسین گفت‌وگو» است. این گفت‌وگو  از زبان اسپانیایی برگردان شده است.

هر کدام از گفت‌وگو کننده‌ها با اشرافی که بر آثار و جهان نویسنده دارند، وجوهی از شخصیت او را نمایان می‌کنند.

  کتاب با سخنی از بورخس شروع می‌شود. او می‌نویسد: «سرنوشت (که به آن اعتقادی ندارم) لذت‌های بی‌شماری برای من رقم زده که یکی زا آن‌ها لذت گفت‌وگوهای ادبی و متافیزیکی است. چون ممکن است وقتی می‌گویم ادبی و متافیزیکی، قدری پرمدعا جلوه کنم، باید روشن سازم که به نظر من گفت‌وگو نه شکلی از جلد یا تک‌گویی یا جزم‌اندیشی از سرِ خودبزرگ‌بینی، بلکه نوعی کندوکاو مشترک است.

نمی‌توانم از گفت‌وگو سخن بگویم و به یاد پدرم نیفتم، یا به یاد رافائل کانسینوس ـ آسنس یا ماسِدونیو فرناندس یا خیلی‌های دیگر که نمی‌توانم نام همه آنان را ببرم ـ چه در هر فهرستی همیشه مهم‌ترین نام‌ها از قلم می‌افتد. با وجودی که به نظر من مصاحبه باید خالی از سوگیری باشد، تصور کسانی که با من به گفت‌وگو می‌نشینند این است که دوست دارم تا حدی آوازه‌گری کنم و پیوسته از برتری‌های زبان انگلیسی قدیم یا اسکاندیناویایی کهن و فضایل شوپنهاور و بارکلی و امرسون و فراست سخن بگویم (و تا جایی که به یاد دارم، همین طور هم هست). خوانندگان این کتاب خود شاهد این نکته خواهند بود. همین بس که بگویم اگر از چیزی سرشارم، آن چیز سرگشتگی است نه یقین. یکی از همکاران دانشگاهی می‌گوید که فلسفه همان فهمی است روشن و دقیق؛ اما به باور من فلسفه عبارت است از مجموعه سرگشتگی‌‌های بنیادی بشر.

از آمریکا، خاصه تگزاس و نیوانگلند، خاطرات خیلی خوبی دارم. در کیمبریج ماساچوست ساعت‌ها سرِ فرصت با ریچارد برگین به گفت‌وگو نشستیم. به نظر من برگین سنگ خودش را به سینه نمی‌زد؛ نه پرسش‌هایش تحمیلی بود و نه حتا پاسخی طلب می‌کرد. کارمان جنبه آموزشی هم نداشت. حس می‌کردیم بیرون زمان ایستاده‌ایم.

با خواندن این کتاب فهمیدم که حرف خود را زده‌ام. در واقع اعتراف کرده‌ام، خیلی بهتر از آنچه در خلوت و با دقت و مراقبت بسیار نوشته‌ام. تبادل افکار شرط لازم هر عشق، هر دوستی و هر گفت‌وگوی واقعی است. دو نفر که با هم سخن بگویند می‌توانند ذهن خود را بی‌نهایت پربار کنند و به آن وسعت بخشند. آنچه حاصل وجود خودم است مرا به اندازه آنچه از دیگری می‌آموزم شگفت‌زده نمی‌کند.

می‌دانم که در دنیا کسانی از سر کنجکاوی مشتاق‌اند مرا بیشتر بشناسند. هفتاد سالی می‌شود، که بدون تلاش یاد، من نیز برای رسیدن به همین هدف کار کرده‌ام. به گفته والت ویتمن: «فکر می‌کنم از زندگی واقعی خویش خیلی کم می‌دانم یا هیچ نمی‌دانم.» ریچارد برگین کمک کرد تا خود را بشناسم.»
 
کتاب «خورخه لوئیس بورخس: واپسین گفت‌وگو همراه با دو گفت‌وشنود دیگر»، ترجمه شایسته پیران با 194 صفحه و تیراژ 1000 نسخه به بهای 16هزار تومان از سوی نشر نی راهی بازار نشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها