سلیمانی تئوریهایش را در کارگاههایش محک میزد
فریدون عموزاده خلیلی در ابتدای این نشست با بیان اینکه دوستیاش با محسن سلیمانی به سال 1359 برمیگردد، گفت: ما از آن سال با هم همراه، دوست، همسایه و بعد هم در حوزه هنری همکار شدیم، به همراه تعداد دیگری از دوستان مانند حسن احمدی، حسن حسینی، قیصر امینپور، مهدی حجوانی، وحید امیری و ... و خوششانسی ما این بود که ما جمعی دوستانه و صمیمی داشتیم و به این همکاری تا سال 1366 در حوزه هنری ادامه دادیم و بعد به سروش نوجوان رفتیم.
این نویسنده و مدرس داستاننویسی در ادامه از زاویه تئوری داستان به محسن سلیمانی پرداخت و گفت: دوره ما به گونهای بود که اصطلاحا «در جوانی به پیری رسیدیم». به یاد دارم در زمانی که جوانهایی 21-22 ساله بودیم این شهامت را داشتیم که کلاسهای داستاننویسی برگزار کنیم و نقد و نظریه ارائه دهیم و مجله منتشر کنیم اما امروزه جوان 21-22 سالهای را نمیبینید که دبیر، سردبیر یا مسئول نشریه مطرحی باشد و کلاس داستاننویسی در حوزه هنری برگزار کند.
وی افزود: اولین کارگاهی که برگزار کردیم در سال 62-1361 بود و هر کدام از ما بخشی از آن را به عهده گرفته بودیم. در آن زمان محسن سلیمانی درباره زاویه دید و طرح داستان در کلاسها صحبت میکرد و این اولین بار بود که به طور سیستماتیک و جدی این بحث مطرح میشد.
به گفته عموزاده خلیلی، یکی از ویژگیهای محسن سلیمانی این بود که به طور فطری داستاننویس بود و چندین کتاب نوشته بود و تئوریهایش درباره داستاننوشتن را در کارگاههای آموزش داستاننویسی محک میزد و از فیلتر داستاننویس بودن محسن رد میشد. از سویی این تئوریها را بهگونهای دیگر در کلاسهای داستاننویسیاش نیز محک میزد.
رئیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، در ادامه به سایر ویژگیهای محسن سلیمانی اشاره کرد و گفت: او علاوه بر اینکه معلم داستاننویسی بود، مترجم -مولف هم بود و فقط به ترجمه متن اکتفا نمیکرد و با تئوری داستانی و واژگان داستان عشقورزی داشت و مدتها فکر میکرد برای تعبیرهایی که در زبان اصلی کتاب وجود دارد که معادلی را انتخاب کند که هم معنای اصلی را برساند و هم برای مخاطب قابل فهم و ملموس باشد.
وی در ادامه بیان کرد: این سه ویژگی محسن با هم همافزایی کردند تا او به هدفش برسد. داستانهای او تکنیکال و فنی است، زاویه دید درست، شخصیتپردازی صحیح و گفتوگوهای بجایی در آثار او وجود دارد. قطعا کسی که داستان ننوشته باشد هرچقدر هم تئوری داستان بلد باشد وقتی بخواهد تدریس کند یک جای کارش میلنگد.
از محسن میآموزیم که چگونه بنویسیم
فریدون عموزاده خلیلی گفت: در بین نویسندگان، مترجمان و نظریهپردازان تعداد کمی هستند که هر سه این ویژگیها را دارا باشند. بهعنوان مثال وقتی از احمد شاملو کتاب ترجمه «پابرهنهها» را میخوانید فکر میکنید با آن کتاب دارید زندگی میکنید چون شاملو بر زبان متن سوار است و در این میان ویژگی نویسندگی و شاعرانگیاش به کمکاش میآید و اثری ناب ترجمه میکند. محسن هم در کارهایش بسیار موفق بوده و من همیشه در کارگاههایم بسیاری از نظریهها و تئوریهای او را به کار گرفتهام. او همیشه مرا راهنمایی میکرد.
رئیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، با بیان اینکه محسن سلیمانی معتقد بود که یک نویسنده ابتدا باید خودش داستانش را باور کند تا مخاطب هم آن را باور کند، گفت: تالکین نیز این حرف را بیان میکند و میگوید داستانتان را برمبنای حقایقی بنویسید که خودتان ساختهاید و به آن باور دارید تا برای مخاطبانتان هم باورپذیر باشد. او حرفهای بزرگی درباره داستاننویسی میزند اما این حرفها را در نهایت سادگی بیان میکند نه در جایگاه یک مدرس دانشگاه که مخاطب بترسد و فکر کند این کارها در داستاننویسی انجامپذیر نیست. البته با مطالعه آثار او شاید بسیاری از افراد به این توهم بیفتند که میتوانند داستان بنویسند در حالی که محسن همیشه سختکوشی و نوشتن مداوم را در داستانهایش مدنظر داشته است و ما از او میآموزیم که چگونه بنویسیم.
محسن سلیمانی روحیه قوی بازآموزی و خودآموزی داشت
شهرام شفیعی نیز در این مراسم به سابقه دوستیاش با محسن سلیمانی اشاره کرد و گفت: در سال 66 همزمان با اینکه جمع صمیمی محسن سلیمانی و دوستانشان از حوزه هنری رفته بودند به حوزه هنری سرزدم و به دنبال آن جمع سری به سروش نوجوان زدم و در قسمت دیگری از در آن ساختمان مشغول به کار شدم. اما همیشه از پنجره اتاقم به جمعی که در سروش نوجوان جمع شده بودند نگاه میکردم و همین مسئله سبب شد که محل کار پیشنهاد شدهام را ترک کردم و به جمع تحریریه سروش نوجوان پیوستم و از همان شمارههای ابتدایی قصههایی که محسن ترجمه میکرد در مجله میدیدم.
این نویسنده با بیان اینکه محسن از جمله افرادی است که در زندگی ما وجود دارند و از کمربندی شخصیت ما میگذرند و با اینکه زیاد با آنها درگیر نمیشویم اما تاثیر خود را بر شخصیت ما میگذارند، گفت: به نظر من همه افرادی که آن زمان در سروش نوجوان کار میکردند هرکدام در مسیری که فعالیت داشتند بسیار تاثیرگذار بودند و شمایلهای اصولی و دارای تاثیرات بنیادی را به جامعه معرفی کردند.
بهگفته شفیعی، محسن سلیمانی ترکیبی از جدیبودن، حرفهای بودن، برنامهریز بودن بود و دارای روحیه قوی بازآموزی و خودآموزی بود. همزمانی ارائه ترجمهها و نوشتههای محسن به صورت رسمی با یک مقدار اختلاف زمانی و شکلگرفتن جمع آنها در حوزه هنری سبب شد محسن با تیزهوش و شم زبانی بالا وارد نگاه فلسفه ادبیات نشود و از ابتدا چون دوست داشت برای نوجوانان کار کند به سمت کارگاهی دیدن مسائل رفت و خیلی به ذائقهاش هم خوش آمد و احساس کرد به عنوان عضوی از مجموعه با ترجمه کردن متون کارگاهی بهسوی این مباحث رود تا مباحث سنگینتر. چون تا زمانی که ما دستی بر آتش نداشته باشیم اصلا پرسشهایی که در مباحث نظری بیان میشود برای ما مطرح نیست.
شفیعی در ادامه درباره مبحث ادبیات کودک و سروش نوجوان به ارائه توضیحاتی پرداخت و گفت: در ابتدا در ادبیات کودک با تقارنهایی مانند اخلاقی، روایی، شکلی و آوایی مواجهیم اما در ادبیات نوجوان این ضرورت وجود دارد که کمکم نسبت به این تقارنها شک کنیم و بدانیم دسترسی به آنها مشکلتر از آن چیزی است که در ادبیات کودک داریم. آثاری که محسن در آن سالها مینوشت و داستانهای کوتاهی که ترجمه میکرد ملموس و باورپذیر بود و ترجمه و تالیف این نوع داستانها در کنار داستانهایی که در سروش نوجوان منتشر میشد سطحی از داستان بود که خواننده نوجوان را به فضای متفاوتی سوق میداد و آنها را از تقارنهای دوره کودکی مجزا میکرد.
این نویسنده بیان کرد: ما در سروش نوجوان کمکم بچهها را آماده میکردیم که پاسخها آنقدر قطعی نیست و قصهای که میخوانند با اینکه تلاش دارد به سئوالاتشان پاسخ دهد اما تا حدی به سوالاتشان نیز میافزاید. نکته دیگر در کار محسن این است که از هرجای آثار محسن که انتخاب کنیم میبینیم توازن درستی بین نثر رتوریک، نثر دراماتیک و نثر مصاحبت بین نویسنده و خواننده و همه کارکردهای دیگر متن برقرار است. نثر محسن همان مقدار که لازم است آوایی است و نوشتههایش صدادار است و بهگوش میرسد و نثر او هیچوقت بیقاعده نشده است.
نظر شما