نمایشگاههای کتاب فرصتی خوبی است تا در کوتاهترین زمان، متوجه تعدد ترجمه و چاپ برخی از آثار پرفروش در غرفه ناشران بشویم؛ واقعیتی که به نوعی میتوان آن را مصداق کتابسازی و سودجویی در نشر دانست.
اگر در بازار کتاب؛ کتابفروشیها و بهتر از همه، در نمایشگاههای کتاب (که در آن با غرفه ناشران متعدد و عناوین منتشر شده از سوی آنها روبرو میشویم) نگاهی از سر تأمل به خروجی صنعت نشر کشور داشته باشیم، در میابیم که بهجز تولیدات بخشی از ناشران معتبر و شناخته شده، بخش قابل توجهی از کتابها، آن مسئولیت فرهنگی که برای نشر قائلیم را بازتاب نمیدهند. به بیان دیگر اینطور به نظر میآید که بخش زیادی از کتابها (در این نوشتار به بخش ویژهای از آنها اشاره میشود) فارغ از دغدغه فرهنگی و مسئولیتهای اجتماعی و تنها با رویکرد اقتصادی ناشرانشان منتشر میشوند.
یکی از مصادیق توضیح اخیر را میتوان در تواتر و تکرار برخی عناوین پرفروش در بساط مراکز نشر جستوجو کرد. البته در نظر داشته باشیم که خلاهای قانونی حق انتشار و حقوق مولفان و مصنفان، باعث گسترش این وضعیت شده است؛ آنچنانکه هر ناشری بدون نیاز به هماهنگی یا تبعیت از قواعدی مشخص، سراغ کتابهای پرفروش خارجی میرود تا سهمی از بازار کتابهای پرطرفدار داشته باشد.
شاید به مذاق بسیاری از ناشران خوش نیاید اما ترجمههای موازی از کتابهای پرمخاطب، آنهم در شرایطی که این کتابها با ترجمه مترجمان شهیر و معتبر در بازارهای کتاب موجود است، به جز نگاه اقتصادی ناشران، چه واقعیتی را روشن میکند؟ البته توجیهاتی هم میتواند در این زمینه وجود داشته باشد که به آنها خواهیم پرداخت اما در ادامه؛ خوب است نگاهی بیندازیم به برخی از عناوین ادبیات داستانی ترجمهای که تاکنون از سوی ناشران متعددی و با ترجمههای دوباره و دوباره به بازار آمدهاند:
تولستوی و داستایفسکی و ضمانت فروش
لِف نیکلایویچ تولستوی (۱۸۲۸-۱۹۱۰) نویسنده مشهور روس در ایران نیز شناخته شده و پرمخاطب است و به فراخور این محبوبیت، عمده کتابهای این نویسنده؛ از «جنگ و صلح» گرفته تا «رستاخیز». و «آناکارنینا» که ناشرانی مانند امیرکبیر، نیلوفر، نیک فرجام، نظاره، متن دیگر، سمیر، گوتنبرگ، نگارستان کتاب، اردیبهشت و دنیای نو از جمله ناشران این کتاب بودهاند.
فئودور میخاییلوویچ داستایفسکی (۱۸۲۱-۱۸۸۱) دیگر نویسنده روس هم یکتنه بخش قابل توجهی از ویترین کتاب در کشور ما را به خود اختصاص داده است. کتابهای این نویسنده بزرگ در ایران، مخاطبان فراوانی دارد و خواندن آثارش به پیر و جوان توصیه میشود.
تنها «جنایت و مکافات» داستایفسکی از سوی نشر نگاه، امیرکبیر، نیلوفر، خوارزمی، مرکز، سپهر ادب، نگارستان کتاب، پارمیس، فراروی، مهتاب، پر امید، یاقوت کویر، کتاب پارسه و کتاب پارسه به انتشار رسیده است. همچنین کتاب «برادران کارامازوف» از این نویسنده نیز تا کنون با نشرهای مرکز، ناهید، ناژ، سمیر، آتیسا، آسو، بهسخن، مجید، فراروی، جاویدان، امیرکبیر، عارف، آمون، گلشایی و همشهری به بازار آمده است.
در مجموع به نظر میآید انتشار آثار تولستوی و داستایفسکی، برای بسیاری از ناشران شروعی مطمئن و بهلحاظ اقتصادی، موجه بوده است. آنقدر که شاید پر بیراه نشود که بگوییم خیلیها با تولستوی و داستایفسکی ناشر شدهاند.
جین آستین باشد یا خالد حسینی!
البته این پرونده، نمودهای متعددی در بازار کتاب ایران دارد: از «غرور و تعصب» جین آستین گرفته، «ابله» داستایفسکی، «بینوایان» ویکتور هگو، «دزیره» آنماری سلینکو، «جن ایر» شارلوت برونته، تا «ربهکا» دافنه دوموریه. البته آثار آلبرکامو، ارنست همینگوی و حتی برخی از آثار نویسندگان امروزیتر نیز دچار چنین وضعیتی شدهاند. نمونه روشنش در گذشتهدورتر؛ رمان خالد حسینی با نامهایی مثل «و کوهها طنین انداختند»، «و کوه ها طنین انداز شدند»، «و کوهها انعکاس دادند»، «و کوهها بازگفت»، «پژواک کوهستان» و امثالهم منتشر شد و در گذشته نزدیکتر، «من پیش از تو»، «پس از تو» و... از جوجو مویز؛ نویسنده پرفروش انگلستانی.
توجیه اشتباه و تخلف
گاهی در توضیح ترجمههای موازی، اینطور توجیه میکنند که برخی آثار نیاز به ترجمههای به روزتری دارند. این توضیح را میتوان در پارهای موارد موضوع بحث قرار داد و حتی در مواردی پذیرفت،اما آیا ترجمههای پرغلط و ضعیف مترجمان ناشناس و بعضاً تازهکار، با چنین دغدغهای منتشر میشوند؟ تازه فراموش نکنید که تا کنون موارد بسیاری از این ترجمهها، متهم به سرقت ادبی شدهاند و مورد داشتهایم که ناشر، بین ترجمه و ویرایش ترجمههای منتشر شده قبلی تفاوتی قائل نشده است.
توجیه دیگر اینکه گاه شنیده میشود نیاز بازار، بیشتر تولیدات یک ناشر است اما این گفته، معنای دیگری جز محدود کردن بازار یک ناشر و سرشکن کردن ظرفیت بازار بین چند ناشر ندارد. واقعیت این است که اگر حقوق مترجم و ناشر اول رعایت میشد، شاهد شمارگان چندصدهزار نسخهای کتابها بودیم؛ همان رویایی دستنیافتندی که با رویههای اشتباه مرسوم در بازار، دست نیافتنیتر میشود.
آخر اینکه:
اشتباه نشود؛ کسی قصد نکرده بدون توجه به سازوکار بازار نشر در کشور، هر ترجمه دوبارهای را دستمایه به چالش کشیدن ناشر و مترجم قرار دهد اما تکلیف ما با ناشری که ترجمه آثار پرفروش، 80-90 درصد از میز کارش را به خود اختصاص میدهد چه میشود؟ تکلیف مخاطب با نمایشگاهها و ویترینهایی که با کتابهای مشابه پر میشوند، چیست؟ و بالاخره؛ تکلیف ما با صنعت نشری که درصد بالایی از آن، تکراری است چه؟ آیا چنین رویهای در نشر ما، تعریف متفاوتی از کتابسازی نیست؟
نظر شما