پرسش از چرایی عقب ماندگی و علل توسعه نیافته بودن کشور ایران را شاید بتوان مهمترین پرسش متفکران تاریخ معاصر کشور دانست. کتاب «موانع توسعه ایران» با توجه به دربرداشتن رویکردهای گوناگون اقتصادی، جامعه شناختی، تاریخی و سیاسی و با استفاده از مهمترین صاحب نظران این حوزه مانند عبدالعلی قوام، سعید لیلاز، محمد امین قانعی راد، قباد منصوربخت و... سعی در ارائه نگاه و فهمی جامع نسبت به مهمترین مسئله کشور ایران داشته است. این کتاب شامل چهار بخش اقتصادی، جامعه شناختی، سیاسی و تاریخی است که اساتید در سلسله نشست هایی به ایراد سخنرانی پرداختهاند و محمد امین قانعی راد و یدالله دادگر مطالب خود را به صورت مقاله بیان کردهاند. محمد امین قانعی راد گفتاری از خود را درباره این مقاله در اختیار ایبنا قرار داده که در قالب یادداشتی از ایشان منتشر میشود که در ادامه میخوانید:
وقتی این شکلها عوض میشوند صورتهای جدیدی ظهور پیدا میکنند. صورتهایی که به عنوان سازمان مردم نهاد شناخته میشوند و مشارکت مردم را جلب میکند و به صورت اتحادیه صنفی و انجمن های علمی و دانشجویی و گروههای مختلف برای خود ایجاد میکنند که غیر سیاسی است.
اگر جامعه این گونه سازمان پیدا کرد و از سوی دیگر هم دولت با سازمان های یادگیرنده سامان یافت همانگونه که وبر گفت این نشان از توسعه است چرا جامعه جدید با توسعه بوروکراسی همراه است اما تنها مشکل دیوان سالاری این است که گاهی به قفس آهنین منجر می شود و اگر میتوانست خصلت یادگیرندگیاش را حفظ کند تبدیل به سازمان های یادگیرنده می شد. اگر این دو باشند از دوچیز جلوگیری میکنند که این دو موانع توسعه هستند یکی پوپولیسم است. جامعه ای که توسعه یافته باشد دچار پوپولیسم نمیشود. پوپولیسم در شرایطی محقق میشود که در آن تودهای است که اتمیزه شدند و سیل جماعت به راه افتادند و تحت تسلط قرار میگیرند و در عین حالی که به نظر میآیند منافعشان نمایندگی میشوند اما قدرت دست کسی است که مردم فریب است و آنها را هر وقت بخواهد به عرصه جامعه میکشاند. پس یک جامعه توسعه یافته میتواند با یکی از موانع توسعه که پوپولیسم باشد مقابله کند.
سازماندهی دولت نیز مانع یک سیسستم فکری است که از قدیم برای ما باز مانده و به صورت ویروس ذهنی است و ما اسمش را سلطانیسم گذاشتیم یعنی هر کدام از ما فکر می کنیم یک سلطان هستیم و بدون توجه به قواعد می توانیم برای خودمان قواعد تعیین کنیم. هر دو جریان به هم نزدیک هستند یعنی پوپولیسم و سلطانیسم در پیوند با هم قرار میگیرند و رهبران نهضتهای پوپولیستی تفکرات سلطانیستی هم دارند. نمونه آن را ما در محمود احمدی نژاد می بینیم. او در ایران سازمان زدایی کرد و بسیاری از اتحادیهها را بست و به عنوان یک عامل نفوذ با آنها برخورد کرد. او در بخش دولت هم سازمان برنامه و بودجه را منحل کرد. این سازمان زدایی از جامعه و دولت و پناه بردن به پوپولیسم و سلطانیسم از موانع توسعه در ایران بوده است. حالا چه چیزی توسعه را در ایران به وجود میآورد؟ جامعه سازمان یافته و قدرتمند در کنار یک دولت سازمان یافته و متفکر و در عین حال دارای مشروعیت امکان توسعه را به وجود میآورد. یک دولت قوی با یک جامعه ضعیف یا یک جامعه ضعیف با یک دولت قوی امکان توسعه را محقق نمیکند.
باید هر دوی اینها از ظرفیتی برخوردار باشند. دولت باید به صورت مستمر و مداوم با جامعه در ارتباط باشد و جریانهای دانش بین این دو در ارتباط باشد. اینجاست که سازمان های جامعه مدنی نیز تبدیل به سازمانهای یادگیرنده میشود و فلان سازمان مردم نهاد توقع این را ندارد که فقط منافعش تامین بشود بلکه در تعامل با دولت و جامعه قرار میگیرد و این امکان توسعه فراهم را فراهم میکند چون توسعه به معنای بازکردن افقهای جدید و تامین علایق و منافع گروههای مختلف اجتماعی و کشاندن آنها به جریان یادگیری اجتماعی است.
توسعه را باید یادگیری اجتماعی تعریف کرد. اگر جامعهای درگیر این موضوع نباشد هر چقدر هم که ثروت داشته باشد باز هم توسعه اقتصادی ممکن است عامل فروپاشی شود. مثلاً در کشور لیبی معمر قذافی با پول نفت شاخصها را ارتقا داد اما ما با فروپاشی مواجه شدیم و دیدیم مردمی که قذافی برای آموزششان پول خرج کرد تفنگ به دست گرفتند و همکدیگر را کشتند چون در فرایند یادیگری اجتماعی درگیر نشدند. اگر چنین اتفاقی میافتاد میدانستند که زندگی اجتماعی مشکلش با گفتوگو حل میشود نه با تفنگ!
بنابراین من رمز توسعه را در یادگیری اجتماعی میدانم هر جا این موضوع اتفاق بیافتد گفتوگو و تعامل بین دولت و نهادهای اجتماعی رخ می دهد. امروز در ایران شرایط به گونهای است که سازمانهای دولتی با هم ارتباط اجتماعی ندارند. شهرداریها با دولتارتباط ندارد و وزارتخانهها با هم گفتوگو نمیکنند، به همین دلیل است که ما با هم تعامل نداریم.
تفکر سلطانیسم سازمان را به عرصه قدرت شخصی تبدیل کرده است تا عرصه تعامل و گفتگو تا شرایط این باشد نباید توقع داشته باشیم که توسعه پیدا کنیم!
نظر شما