شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۶
کتاب «نیکسون، کیسینجر و شاه» روابط آمریکا و ایران را کالبدشناسی می‌کند

غلامرضا علی بابایی مترجم، کتاب «نیکسون، کیسینجر و شاه» از این اثر به عنوان کتابی در کالبدشناسی روابط آمریکا و ایران یاد می‌کند، او می‌گوید:«این اثر توانسته است تصویر دقیقی از روابط چندین و چند ساله ایالات متحده و ایران از دوران جنگ سرد تا به امروز انجام دهد و انجام این مهم بسیار موفق بوده است.»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه به تازگی کتاب «نیکسون، کیسینجر و شاه» را روانه بازار نشر کرده است. کتابی به قلم رهام الوندی، دانشیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن و مدیر گروه دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن در کلمبیا، او تالیفات بسیاری درباره تاریخ روابط خارجی ایران داشته و پژوهش های جاری وی بر فعالیت های حقوق بشر جهانی و ریشه‌های انقلاب در سال 1357 متمرکز است. «نیکسون، کیسینجر و شاه» را غلامرضا علی بابایی ترجمه کرده است. علی بابایی که در کارنامه خود تالیف و ترجمه کتاب های فراوانی همچون «فرهنگ علوم سیاسی»، «فرهنگ روابط بین الملل»، «تاریخ ارتش ایران»، «تاریخ نیروهایی ایران»، «ارتش و حکومت پهلوی» و... را دارد، در  این گفت‌وگو بخش‌هایی از محتوای کتاب الوندی و دلایل اهمیت آن در بررسی تاریخ روابط ایران و ایالات متحده پیش از انقلاب پرداختیم.  

* دلایل انتخاب کتاب «نیکسون، کیسینجر و شاه» برای ترجمه چه بود و چه عاملی شما را برای ترجمه این کتاب ترغیب کرد؟
از جمله دلایل انتخاب کتاب، برگزیده شدن آن توسط روزنامه معتبر فایننشیال تایمز لندن در میان کتاب های تاریخی بوده است. دلیل بعدی طیف بسیار گسترده منابع و مآخذی بود که نویسنده آن یعنی دکتر رهام الوندی در نگارش آن استفاده کرده بود. برای نمونه وی در فصل سوم از 319 منبع سود برده است. وی از منابع دست اول هم چون مصاحبه‌های بسیار با دست‌اندرکاران و مجریان آن سیاست و نیز اسناد محرمانه‌ای که از آرشیوهای گوناگون خارج شده، استفاده کرده است.
* دکترین سیاسی نیکسون در چه زمانی مطمع نظر قرار گرفت و اصول آن چه بود؟
نیکسون سی و هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده بود و در جزیره گوام تصمیم گرفت تا در سال 1969 سیاست جدیدی را در رابطه با کشورهای جهان سوم انتخاب کند و از جنگیدن به نفع یک رژیم، به تامین تدارکات و آموزش گسترده آن تبدیل شود. برقراری روابط ویژه با کشورهای کلیدی جهان سوم و درگیر کردن آن ها در عملیات سنگین مدیریت امپریالیستی از جمله اهداف دکترین نیکسون بود. در این راستا اساس نقش منطقه‌ای رژیم بر اساس این دکترین عبارت بود از: یک. بر هم زدن تعادل نظامی به زیان فشارهای ناسیونالیستی رادیکال در خلیج فارس؛ دو. سرکوب شورش ظفار؛ سه. مبارزه با نیروهای جدایی‌طلب پاکستان در بلوچستان؛ چهار. کمک به سومالی در جنگ با اتیوپی. این عملیات‌ها بخشی از توان رزمی ارتش پهلوی را به نمایش گذاشت.
* اوج مشارکت نظام پهلوی در دکترین نیکسون در چه مقطعی بود؟
پس از آن‌که نیکسون و کیسینجر از شوروی و ملاقات تاریخی خود با برژنف در خرداد 1351 به تهران آمدند، ایلات متحده سعی در آن داشت که پای ایران را به استراتژی جهانی امریکا در مهار کمونیسم جهانی باز کند. از این رو سیل جنگ افزارهای مدرن امریکا از جمله جت‌های جنگنده اف-4 فانتوم و اف-5 تایگر و در پی آن شکاری‌های تامکت اف-14 را به زرادخانه نیروی هوایی ایران سرازیر کرد. اعاده حاکمیت ایران در اروندرود که با عبور کشتی ابن‌سینا صورت گرفت و نیز تجدید حاکمیت بر جزایر سه گانه در خلیج فارس باعث شد تا عراق و شوروی در راس حرکت‌های تهاجمی اردوگاه سوسیالیسم یک حرکت گازانبری را برای پهن کردن حاکمیت سوسیالیسیتی در منطقه خلیج فارس آغاز کنند. این حرکت که از چشم رژیم وقت ایران پنهان نبود باعث شد تا با استفاده از کردهای عراق و کمک سی آی ای جنگی فرسایشی را به ارتش عراق تحمیل کرده و سرانجام آن را به پای میز مذاکره و در نهایت به امضای توافق 1975 الجزیره بکشاند.  به رغم پنهانی بودن کمک‌های سی آی ای و عملیات ارتش ایران، این تحرکات خشم محافل دموکرات امریکا را به شدت علیه جمهوری خواهان و در نهایت خود شاه برانگیخت و تصویر نامناسبی را از شاه در داخل امریکا علیه شاه به وجود آورد.
* این تصویر چگونه بود؟
گر چه نیکسون توانست تصویر شاه را از یک رهبر فرودست به یک شریک مطمئن تبدیل کند ولی در اواخر دهه 1970 تصویر وی تا حد دیکتاتوری مبتلا به جنون و خودبزرگ بینی تنزل پیدا کرد. چهره شاه به مراتب پیچیده‌تر از کاریکاتورهایی بود که منتقدانش از وی ترسیم می‌کردند. اقتصاد حکومت شاه دچار اسراف کاری شده بود و در زمینه سیاسی نیز کلیه احزاب را منحل و حزب رستاخیز را جایگزین کرده بود. قدرت شاه در داخل نامحدود بود ولی در نظام بین‌الملل از محدودیت‌هایی برخوردار بود که به آن احترام می‌گذاشت. اشتباه‌های شاه، مانند پیروزی‌هایش از خودش ناشی می‌شد. به فرض استقلال شاه از امریکا، آیا نیکسون و کیسینجر می‌توانستند او را وادار به انجام اصلاحات واقعی معناداری بکنند؟ به نظر نمی‌رسد که آن‌ها می‌توانستند موفق‌تر از کندی و یارانش باشند. پویایی روابط دو کشور چنان دستخوش تغییر و تحول شده بود که خدشه دار شدن شدید حاکمیت ایران غیر قابل تصور می‌نمود.
شاه گرفتار تضاد نقشی شد که سرانجام او را از پای درآورد. «انقلاب سفید» نتوانست عموم مردم را قانع کند و  وی «پادشاهی متجدد» است. یکی از سناتورهای ایرانی سال‌ها پیش گفته بود: «اعلیحضرت همایونی می‌خواهند هم خشایارشا باشند و هم فیدل کاسترو ؛ اما این غیر ممکن است.»
* ارزیابی نهایی شما از کتاب به عنوان مترجم آن چیست؟
به نظر من نویسنده کتاب «نیکسون، کیسینجر و شاه» توانسته است کالبدشناسی دقیقی از روابط چندین و چند ساله ایالات متحده و ایران از دوران جنگ سرد تا به امروز انجام دهد و انجام این مهم بسیار موفق بوده است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها