یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۰
دیدگاه دیپلمات کهنه‌کار انگلیسی درباره عبدالحسین فرمانفرما/ سفرنامه‌ باارزشی که از کتابخانه ملی اتریش سربرآورد

عبدالحسین میرزا فرمانفرما، پسر دوم فیروزمیرزا پدر فرمانفرمائیان‌هاست که در صحنه سیاسی تاریخ معاصر ایران حضور محسوسی داشته است. به مناسبت سالروز درگذشت وی با تکیه بر منابع تاریخی به بررسی شخصیت و اقداماتش می‌پردازیم.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- عبدالحسین میرزا که از هوش سرشاری برخوردار بود، داماد و برادر زن مظفرالدین شاه و از شاهزادگان پر مشاغل، بسیار متمول و کثیرالاولاد بود. او نیز به مانند پدر اقدام چندانی برای آبادانی کرمان و بلوچستان انجام نداد. اسناد و مدارک نیز نشان می‌دهد که فرمانفرماها حتی در سرکوب افرادی مانند قبایل عرب و بهارلو که دست به غارت اموال رعیت بیچاره می‌زدند و غرب ایالت را ناامن کرده بودند، کوتاهی می‌کردند و بلوک‌گردی آنها تنها برای وصول مالیات بود. عبدالحسین میرزا با آنکه جنوب کرمان و بلوچستان را بیش از اندازه فقیر دید، هیچ اقدامی در این زمینه انجام نداد و به جای آن در پایتخت به ساخت قسمتی از بیمارستان آمریکایی، پشتیبانی مدرسه‌ دخترانه یک خانم انگلیسی در فارس، ساخت انستیو پاستور و غیره اقدام کرد. ایشان عللاقه زیادی به جمع‌آوری املاک نقدی و غیرنقدی داشت. اسناد باقیمانده، دارایی‌های باقی‌مانده از او را با وجود سخت‌گیری‌های رضاشاه پهلوی و گرفتن قسمتی از آنها، بسیار زیاد گزارش کرده‌اند. ادوارد براون به وضوح گفته است که تمامی شاهزاده‌ها مانند فرزندان فرمانفرما چنین خوش شانس نیستند که زندگی عالی، خانه زیبا، اسب‌ها و خدمتکاران زیاد داشته باشند. مخبرالسلطنه هدایت می‌نویسد:«... فرمانفرما با همه بود و با هیچ‌کس نبود، به‌عنوان نظام حق شیر می‌برد و همه را به خدا می‌سپرد...»

از سفرنامه بسیار باارزش عبدالحسین میرزا فرمانفرما، که تنها یک نسخه از آن در اتریش باقی‌مانده بود، هیچکدام از مورخان و فرزندان متعدد ایشان حتی فرزند تاریخدان و سفرنامه‌شناس ایشان حافظ فرمانفرما، استاد دانشگاه تهران، خبر نداشتند. اینکه به چه صورت این سفرنامه از کتابخانه ملی اتریش سردرآورده است، هیچ اطلاعاتی وجود ندارد. باید از مسئولان این کتابخانه تشکر کرد که در سال 1375 هجری شمسی از استاد بزرگ و دانشمند ایرج افشار، برای فهرست‌نویسی نسخه‌های فارسی دعوت کردند.




دیپلمات کهنه‌کار انگلیسی از فرمانفرما می‌گوید

دنیس رایت، که دو بار به ایران سفر کرده؛ نخست پس از سقوط مصدق و بار دوم در سال 1963 به‌عنوان سفیر کبیر مامور خدمت در تهران  شد. او دو کتاب با عناوین «انگلیسی‌ها در میان ایرانیان» و «ایرانیان در میان انگلیسی‌ها» دارد. رایت اطلاعات جالب‌ توجهی درباره عبدالحسین فرمانفرما ارائه می‌کند که بخشی از آن را در این گزارش می‌آوریم.

«ازجمله جاذب‌ترین و جالب‌‌توجه‌ترین دوستان ایرانی ما در تهران اعضای مختلف خاندان بزرگ فرمانفائیان هستند که همه 36 نفر آنان اگرچه از یک مادر نبودند از یک پدر یعنی شاهزاده عبدالحسین میرزا نسب داشتند، که وی با لقب قاجاری خود، فرمانفرما به معنی دهنده فرمان‌های شاهانه بیشتر مفهوم است.»

«هنگامیکه در زمان رضاشاه اختیار کردن نام خانوادگی اجباری شد بیشتر فرزندان فرمانفرما تصمیم گرفتند با اختیار کردن نام فرمانفرمائیان، که گاه به صورت یک کلمه و یا غالبا به صورت دو کلمه نوشته می‌شود، لقب قاجاری پدر خود را زنده نگه دارند. با وجود این چند پسر و یک دختر بزرگتر لقب «فیروز» را اختیار کردند که نام پدربزرگ پدری آنها بود. این پدربزرگ شاهزاده فیروزمیرزا نصرت‌الدوله (لقب قاجاری دیگر) یکی دیگر از پسران عباس میرزا ولیعهد متجدد ایران بود. شاهزاده فیروز برادر کوچکتر شاهزاده محمدمیرزا بود که به هنگام مرگ فتحعلی‌شاه در 1834، بر تخت طاوس جلو س کرد. پدر او، ولیعهد، یک سال قبل از آن درگذشته بود. شاهزاده فیروز پدر فرمانفرما بود.»

فرمانفرما یکی از قابل‌ترین مردان در ایران است

رایت درباره عبدالحسین میرزا می‌نویسد: «عبدالحسین میرزا در حدود سال 1857 به دنیا آمد. وی پسر دوم شاهزاده فیروزمیرزا پسر عباس میرزای ولیعهد ، پسر ارشد فتحعلی‌شاه بود. در 1880 به‌عنوان یک افسر زیرنظر هیات اتریشی در تهران تعلیمات نظامی فراگرفت. در 1886-7 برای فرماندهی نظامیان آذربایجان به تبریز فرستاده شد. در 1891 با درگذشت برادر ارشدش به جانشینی او به‌عنوان والی کرمان منصوب شد. در 1892 لقب فرمانفرما گرفت. در 1894 از والیگری کرمان عزل شد. اما در 1895 دوباره به‌عنوان والی به آنجا بازگشت. نوامبر 1896 به سمت وزیر جنگ منصوب شد. سپتامبر 1897 استعفا داد و در اکتبر به سمت والی فارس و بنادر، با مسئولیت برای مقاطعه حقوق گمرکی منصوب شد. يانویه 1899 او را به مصر و بغداد تبعید کردند. 1930 به تهران بازگشت و به سمت والی کرمانشاه و سپس کرمان منصوب شد. مارس 1907 پیش از رفتن به تبریز به‌عنوان والی آذربایجان، به مدت چندماه وزیر عدلیه گردید. 1908 از کار برکنار و به تهران فراخوانده شد. و نوامبر 1939 در تهران درگذشت.»

او با اشاره به ظاهر و شخصیت فرمانفرما می‌گوید: «وقتی تقریبا سی و پنج ساله بود درباره‌اش گفته‌اند "مردی است باریک اندام، با قدی کمتر از حد متوسط و تا حدودی نزدیک‌بین... به‌طور کل به‌عنوان یک ایرانی، آدم خیلی مطلعی بود... عطش زیادی به فراگیری دانش داشت و سرعت او در آشنا شدن با حقایق بسیار زیاد بود.»



«سرپرسی سایکس که فرمانفرما را به خوبی می‌شناخت و در دهه 1890 هنگامی که در کرمان کنسول بود و باز در شیراز در زمان جنگ بزرگ، از نزدیک با او کار کرده بود، او را با عبارت "قطعا یکی از قابل‌ترین مردان در ایران" توصیف کرد.»

«فرمانفرما که با مظفرالدین شاه قرابت نسبی و سببی داشت و در نتیجه با او بسیار نزدیک بود، پس از جلوس این پادشاه به تخت سلطنت در سال 1896، به سمت وزیر جنگ منصوب شد و رهبری حرکت مخالفان راا که باعث سقوط امین‌السلطان، صدراعظم شد به دست گرفت. اما پس از چند ماه که در این منصب بود استعفا داد تا با انفصال رو به رو نشود.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها