کتاب «حرفهای» که از انتشارات رسانه مهر منتشر شده است به خاطرات زندهیاد جواد شریفیراد، سرتیم خنثیسازی نیروی هوایی ارتش میپردازد.
در بخشی از پیشگفتار کتاب میخوانیم: «روایت زندگی و فعالیت گروههای خنثیکنندهی بمبها و موشکهای عملنکرده در سطح شهرها در طی جریان جنگ شهرهای دفاع مقدس یکی از بکرترین و متحورانهترین روایتهایی است که میتوان در سالهای دفاع مقدس سراغ گرفت؛ روایتی ناب از عملکرد گروهی از زبدهترین متخصصان نظامی برای حفظ جان مردمان بیدفاع شهرهای کشورشان.»
کتاب «حرفهای» به دلیرمردانی که در ایام هشت سال دفاع مقدس به ویژه در جنگ شهرها با ایثار جهان خود به حفظ جان مردمان شهرها و خنثیسازی مهمات عملنکردهی ناشی از این جنگها پرداختند، تقدیم شده است.
در صفحه 42 کتاب «حرفهای»، در مطلبی به نام «تکلیف هر کسی مشخص شد» میخوانیم: «بعد از اولین بمبهایی که در روزهای عید 1364 خنثی کردیم، برای اینکه کارها با سرعت و نظم بیشتری انجام شود، مسئولین شهر فکرهایی کردند. مثلاً یکی از این تدابیر، بیسیم مرکزی بود. آن زمان ما یک بیسیم مرکزی داشتیم که خبر اصابت بمبها را از بیسیم مرکزی میگرفتیم.
هرخبری میشد، بلافاصله بین کمیته، سپاه، نیروی هوایی، استانداری و چند مرکز دیگر اطلاعرسانی میشد. همهی این گروهها در یک کانال بودیم. به محض اینکه جایی بمباران میشد، بلافاصله به ما خبر میدادند. این کانال از قبل ایجاد شده بود. سالها قبل، یک سری اتفاقات افتاده بود که مجبور شده بودیم این شبکهی بی سیم را درست کنیم.
مثلاً همان روزهای اول جنگ، جایی بمبخورده بود. باید به ما که نیروی هوایی بودیم، اطلاع میدادند کجا بمب خورده تا برویم خنثایش کنیم. ولی میرفتیم، میدیدیم بچههای کمیته بمب را پیدا کردهاند، بار کردهاند، برداشتهاند و بردهاند توی طبقهی دوم ساختمان کمیته حالا تصورش را بکنید؛ یک بمب 500 کیلویی، در طبقهی دوم ساختمان. یکی از بچههای ما رفته بود که این بمب را از کمیته بیاورد پایین، تعریف میکرد میگفت: «من بمب رو با فیوز آوردم پایین» گفتم: «چه جوری این رو آوردی؟» گفت: «این گوساله بمب رو برداشته برده طبقهی دوم، یه بمبِ مسلح رو!» خدا رحم کرد و آن روز اتفاقی برای بچههای کمیته نیفتاد. ولی سر همین ناشیگریها اتفاقاتی هم افتاد و بچههای کمیته سر این قضایا کشته هم دادند.
بعد از این اتفاقات با مسئولین صحبت کردیم، گفتیم «این سیستم را کانالیزه کنید، این بچههای کمیته کشته میدهند، با این کار آشنا نیستند، به جای اینکه به ما خبر بدهند «آنجا یک چیزی افتاده، بروید شناسایی کنید»، بمب را بغل میکند و با خودشان میبرند. قطعات مهماتی را جابهجا میکنند. این خطرناک است.»
قرار شد که مسئولیت خنثیکردن بمبها مشخص بشود. شورای عالی دفاع تصمیم گرفت و اعلام کرد که داخل شهرها هیچکس به بمبها نباید دست بزند، غیر از نیروی هوایی. از آن به بعد مأموریت اصلی خنثیسازی این بود که هرچه بمب و موشک از هوا میآید، ما خنثی کنیم. البته خیلی وقتها بچههای سپاه هم خودشان میرفتند و روی بمبها کار میکردند. تجربهاش را نداشتند، ولی جرأتش را داشتند.
خیلی وقتها موفق میشدند، بعضی وقتها هم بیخود و بیجهت کشته میشدند؛ آن هم سرِ رعایت نکردن چند نکتهی ساده. یعنی بعد از حادثه وقتی میرفتیم و بررسی میکردیم، میدیدیم که بنده خدا اگر فلان کار را نمیکرد، این اتفاق برایش نمیافتاد. شاید اگر ما بالای سر آن بمبها بودیم، بمب منفجر نمیشد.»
«حرفهای» را انتشارات رسانه مهر با شمارگان دو هزار نسخه، قطع رقعی، مصور (سیاه و سفید)، 168 صفحه و به بهای 85هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما