رنجبر: کیارستمی از دل زشتترین چیزها، زیبایی را بیرون میکشید/ همه عکسهای خالق «کلاغها و درختها» باید کتاب شوند
کوروش رنجبر، عکاس و مولف کتاب «وقتی پروست با کیارستمی چای مینوشد» در پی درگذشت عباس کیارستمی، فیلمساز بزرگ ایرانی، نگاه او را بدیع دانست و گفت که این نگاه حاصل پنجاه سال تجربه و فعالیت هنری است. او همچنین از ناشران بزرگ خواست همه مجموعه عکسهای این هنرمند را به صورت کتاب منتشر کنند و در اختیار مخاطبان قرار دهند.
شما سالها قبل کتابی با عنوان «وقتی پروست با کیارستمی چای مینوشد» را روانه بازار کردید. چرا تصمیم به انتشار کتابی با محوریت عباس کیارستمی گرفتید؟
در ابتدا باید بگویم که فکر میکنم هنوز برای او زود بود که برود. کیارستمی جامعالاطراف بود. در اپرا، مجسمهسازی، عکاسی، سینما، شاعری و نویسندگی تبحر داشت. کتابی که از آن نام بردید، در حقیقت اثری برای معرفی عباس کیارستمی برای کسانی بود که در آن دوران دیگر سینما را تعقیب نمیکردند و یا اطلاعات چندانی درباره هنر هفتم نداشتند. در آن کتاب، 28 قطعه عکس از فضای ورکشاپ سه روزه لاهیجان قرار داشت که ترکیبی از پرترههای آقای کیارستمی با ورکشاپ فیلمسازی لاهیجان بود. من در این دوره مجذوب نگاه معطوف به زندگی آقای کیارستمی بودم. او در فیلمهایش، عکسهایش و سایر آثاری که از خود به یادگار گذاشت، زندگی را دنبال میکرد. بهترین یادمان و کاری که میشود در ستایش کیارستمی انجام داد این است که زندگی کنیم و زندگی را دوست داشته باشیم. انسان باشیم و زندگی کردن را به دیگران بیاموزیم. برخلاف برخی اظهار نظرها، در کتاب «وقتی پروست با کیارستمی چای مینوشد» به هیچ عنوان به بررسی دنیای عکاسی کیارستمی نپرداختم. این کتاب در حقیقت مدخلی از شخصیت عباس کیارستمی است که تألیفش با حضور من در ورکشاپ سه روزه فیلمسازی ایشان در لاهیجان رقم خورد. در این کتاب 30 صفحه درباره سینمای کیارستمی نوشتهام و از اولین فیلم او تا دیگر کارهایش تا آن زمان را مورد بررسی قرار دادم.
«کلاغها و درختها»، یکی از چهار کتاب عکاسی زندهیاد کیارستمی است که محوریتش کلاغ بود. نظر شما درباره عکسهای آن کتاب چیست؟
«کلاغها و درختها»، کتابی از مجموعه عکسهای عباس کیارستمی بود که با موضوعی خاص منتشر شد. کیارستمی در این مجموعه عکسها، موجودی پیش پا افتاده و به باور برخی بیارزش را در مرکز توجه قرار داده و زندگی یک کلاغ را همچون حیات یک سگ ولگرد دنبال کرده است. من همه عکسهای آقای کیارستمی را ندیدم اما با توجه به آنچه تاکنون ازنظر گذراندم، معتقدم که کیارستمی در عکسهایش نگاه خاصی را دنبال میکرد. او چیزهایی را در طبیعت کشف کرده بود که شاید مخاطب در نگاه اول قبول نکند که آن سوژهها میتوانند در قاب تصویر قرار بگیرد. هرچند شخصاً نوع پرداخت به سوژه کلاغ در کتاب «کلاغها ودرختها» را دوست نداشتم اما نمیتوانم از نگاه متفاوت و برآمده از تجربه کیارستمی به کلاغ غافل شوم. شاید همه ما در زندگیمان کلاغهای زیادی را دیده باشیم و شاید همین کثرت در دیدار باعث تکراری شدن این سوژه در ذهنهایمان شده باشد. اما کیارستمی از کنار این سوژههای تکراری که اتفاقاً پیش از او به آنها نپرداخته بودند، بهزاحتی نمیگذشت.
«گرگی در کمین» چطور؟ آن مجموعه شعر را هم خوانده بودید؟
بله. «گرگی در کمین» اثری بود که من در همان ورکشاپ لاهیجان با خودم بردم تا آقای کیارستمی برایم امضایش کند. همان موقع، از من پرسید که این کتاب شعر چطور بود؟ گفتم: من دو شعر را در این کتاب دوست داشتم. اولی آنکه میگفت: «چه حیف! میزبان خوبی نبودم برای اولین دانه برفی که روی پلکم نشست» و دومی که نوشته بود: «از مراسم تدفین بازمیگردم. کفش به پای تنگی میکند. میل به عشقبازی دارم با کسی که نمیشناسم.» در آن گفتوگو به آقای کیارستمی گفتم شعرهای شما در این کتاب مرا به یاد احمدرضا احمدی میاندازد. گفت: من او را دوست دارم و تحت تأثیر او بودم. به نظر من اشعار و کاری که او با شعر مولانا، حافظ و سعدی کرد درست همان ماجرای است که پروست نقل میکند. البته عبارت پروست را دقیقاً به یاد ندارم اما نقل به مضمون میکنم: «آوردن یک مصرع از یک شعر کامل میتواند شما را تشنه کند که بروید و شعر کامل را بخوانید» به نظر من، هدف کیارستمی در کتابهای «حافظ به روایت کیارستمی»، «سعدی از دست خویشتن فریاد» و «آتش» این بود که مخاطب جوان امروز را به خواندن شعر کلاسیک ایرانی ترغیب کند. البته برخی درباره این سری از کتابهای او انتقادات شدیدی را مطرح میکردند و باید بپذیریم که اکثراً مخالف بودند.
نظر شما درباره این سه کتاب، چیست؟
من با این کتابها هم موافق بودم و هم مخالف. در کل نگاه کیارستمی در این کتابها نگاه زیبایی بود. هرچند میتوانست با تعمق بیشتری انجام شود اما باید پذیرفت که حس درونی کیارستمی در کتاب آورده شده بود. نگاه کیارستمی برآمده از تجربهای ۵۰ ساله بود. بنابراین نمیتوانیم بهسادگی از کنار سوژهیابی و پرداخت او بگذریم. ممکن است هرکدام از ما درباره شعری یا کتاب عکسی از آثار کیارستمی انتقاداتی داشتهباشیم اما نوع نگاه کیارستمی به سوژهها در فیلمها، عکسها و کتابهایش نکتهای است که نمیتوان بهراحتی از کنار آن گذشت. کیارستمی با آثار هنریاش به ما میگوید که حق داریم نگاههای متفاوتی داشته باشیم. او پیشنهاد میکند که از نگاهمان به زندگی لذت ببریم.
شما از تأثیرپذیری عباس کیارستمی از احمدرضا احمدی سخن گفتید. این تأثیرپذیری را چطور میتوان دریافت؟
شباهتهای عکسهای کیارستمی با نقاشیهای سهراب و شعرهای احمدرضا احمدی را در المانهای مشترک کارهای کیارستمی میتوان دید. تأثیرپذیری کیارستمی از نقاشیهای سپهری و اشعار احمدرضا احمدی هم در فیلم و هم در عکسهای او واضح است؛ مثلاً تنههای درخت در نقاشیهای سهراب در عکسهای کیارستمی حضور دارد.
با توجه به علاقهمندی که به آقای کیارستمی داشتید، در عکاسیهایتان از کارهای ایشان تأثیر نگرفتید؟
علاقهمندی من در عکاسی سوژههایی همچون در و دیوار و پنجره است. پدیدههایی که کیارستمی و احمد عالی سالها قبل به آن پرداختند. از خودم میپرسم که چرا کیارستمی در عکسهایش اینهمه درهای متفاوت را در قاب تصویر آورده است. او میخواهد به ما بگوید این درهای قدیمی مدتی بعد از بین خواهند رفت، پس فراموششان نکنیم.
کتاب «پاریس_تهران» که مکالمات مراد فرهادپور و مازیار اسلامی را در خود دارد، در رد و مخالفت اندیشه کیارستمی نوشته شده بود. نظر شما درباره این کتاب چیست؟
فرهادپور و اسلامی در آن کتاب به اندیشه کیارستمی حمله و او را متهم به بیتفاوتی میکنند. این دو در آن کتاب کیارستمی را شخصیتی معرفی میکنند که وقتی کشور با جنگ و حمله دشمن مواجه شده است دارد به کودکان روش صحیح مسواک زدن را میآموزد. کیارستمی از آغاز کارش کانونی (کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) بود. او جزو کسانی بود که به کودکان اهمیت میداد. فیلمهای او در حوزه کودک و نوجوان به مسائل و ترسهای این گروه سنی میپرداخت. «مشق شب» نگاه متفاوت و آیندهنگرانه کیارستمی در آن سالها را نشان میدهد. او عذابی را که کودکان با تکالیف سخت و وقتگیر مدرسه میکشیدند تذکر داد و هدر رفتن وقت و انرژی آنها را به باد انتقاد گرفت. در آن دوره خیلیها با او مخالفت کردند اما امروز میبینیم که دیگر از آن مشقهای شب وقتگیر و کسلکننده در مدارس خبری نیست.
در حوزه مجموعه عکس از آقای کیارستمی فقط چهار عنوان کتاب «کلاغها و درختها»، «سفید برفی»، «دیوارها» و «پنجرهای رو به حیات» منتشر شد. بااینهمه شما معتقدید که بخش زیادی از عکسهای او تا امروز در قالب کتاب منتشر نشده است. با این توضیح چه راهکاری را برای انتشار این مجموعهها در قالب کتاب، پیشنهاد میکنید؟
به نظر من، باید مجموعه عکسهای کیارستمی بهطور کامل منتشر شود. تا زمانی که مجموعه کامل عکسهای مرحوم کیارستمی منتشر نشود نمیتوان نظر کارشناسی درباره آثار او در این حوزه داد. به هر صورت نام کیارستمی با ۵۰ سال تجربه عجین شده است. تجربههای مختلف او در سینما، مجسمهسازی، اپرا، عکاسی و شعر برآمده از یک جهانبینی است که امضای او را با خود دارد. شاید مؤلفان هنری حوزههای مختلف، در ارائه بسیاری از کارها به واکنش اطرافیان مردم فکر کنند و از ترس مواجهه با آنها دست از ارائه کار بکشند اما کیارستمی هیچوقت این فکر را نکرد. در این میان، من لزوم انتشار آثار عکس را فقط محدود به کارهای زندهیاد کیارستمی نمیدانم و معتقدم همه عکاسان باید از امکان انتشار آثارشان برخوردار باشند. هیچ عکاسی دوست ندارد کارهایش در هارد کامپیوتر یا داخل کشو خاک بخورد. همه دوست دارند عکسهایشان را به نمایش بگذارند و مردم در مورد آنها نظر دهند. لزوم انتشار کتابهای عکس همینجا خودنمایی میکند چون همه مردم در شهرستانهای مختلف امکان این را ندارند که به گالری گلستان بیایند و عکسهای هنرمندان موردعلاقهشان را ببینند. چاپ کتاب عکس مخصوصاً در مورد کسانی چون کیارستمی که نیم قرن تلاش هنری داشتند و کارشان برآمده از تجربه این سالها است، میتواند برای جوانان علاقهمند جذاب باشد.
گذشته از تواناییهای غیرقابلانکار زندهیاد کیارستمی در ساخت فیلم، ایشان در عکاسی هم تجربیات زیادی داشتند. با این توضیح، توجه به این موضوع، عکسهای کیارستمی را برآمده از توانایی در عکاسی او میدانید یا ناشی از شهرتی که از طریق سینما بهدست آورده بود؟
کیارستمی قاب و پلان را به خوبی میشناخت. بنابراین پیش از آنکه فیلمساز باشد عکاس بود. او به انجام تجربههای جدید علاقهمند بود، بنابراین قابهای جدید و نامتعارف را امتحان میکرد. شاید همین نگاه متفاوت در مجموعه عکسهای کلاغش باعث شده بود که من نتوانم با آن مجموعه ارتباط برقرار کنم. شاید ۱۰ یا ۲۰ سال دیگر به نظرگاه او برسم. اما نکته جالب، دنبال کردن پرندهای به نام کلاغ است که شاید کمتر کسی دغدغه و اندیشهاش را پیش از کیارستمی در سر داشت. حتی در ادبیات ما کلاغ پدیدهای شوم و بدشگون است. اما او درست مثلاینکه کلاغ را در نقش یک سگ ولگرد قرار داده باشد این پرنده را دنبال کرد و انگار خواست به سرنوشتش پی ببرد. دکتر علیاکبر صنعتی همیشه به نگاه معطوف به زندگی کیارستمی تأکید داشت و من هم این برداشت را از بیان او وام گرفتهام. کیارستمی از دل زشتترین چیزها، زیباترینها را بیرون میکشید.
به نظر شما، راهحل مشکلات موجود در راه چاپ مجموعههای عکس زندهیاد کیارستمی،چیست؟
واضح است که هزینه بالای انتشار کتابهای عکس که لزوماً باید تمامرنگی هم باشد کمتر کسی را برای خرید کتابی باقیمت ۱۵۰ یا ۲۰۰ هزار تومان ترغیب میکند. بنابراین، به نظر من مؤسسات انتشاراتی برای چاپ کتابهای مثل مجموعه عکسهای کیارستمی باید دو نوع چاپ داشته باشند؛ انتشار ویژه دانشجویان و اقشار کمدرآمد و انتشار نسخهای برای علاقهمندان به جمعآوری کتابهای نفیس.
نظر شما