چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۵
مریم حسینی: آرامش مولوی حاصل درک وحدت هستی است

مریم حسینی در نشست نقد و بررسی كتاب «كشف‌الاسرار و مكاشفات الانوار»(مولوی و روزبهان بقلی) گفت که عارف در نتیجه تجربه مکان و زمان ازلی و ابدی، به درک اتحاد هستی نائل می آید و از این رهگذر، سعادت و آرامش را درمی یابد.

به گزارش خبرگزاری كتاب ایران(ایبنا) نشست نقد و بررسی كتاب «كشف‌الاسرار و مكاشفات الانوار»(مولوی و روزبهان بقلی) عصر دیروز سه شنبه هفتم مهر ماه با حضور مریم مشرّف و مریم حسینی در مؤسسه شهر كتاب برگزار شد.

مریم حسینی، مترجم کتاب، در ابتدای این نشست عنوان كرد: واژه «تجربه» به معنای حضور است. وقتی از «تجربه عرفانی» یاد می‌كنیم به این مفهوم است كه عارف، خود در آن صحنه حاضر و شاهد است و این تجربه عرفانی با دیگر دریافت‌هایی كه ممكن است دیگر عرفا داشته باشند متفاوت است.
 
وی ادامه داد: می‌توانیم عرفان را به سه ساحت اصلی تقسیم كنیم كه ساحت اول و دوم عرفان نظری و عملی و ساحت سوم تجربه‌های عرفانی است كه جنس آن با عرفان نظری و عملی تفاوت دارد. در عرفان نظری با مبادی فكری و فلسفی عرفا روبه‌روییم و در عرفان عملی با طریق سلوك عرفا و در تجربه عرفانی خود عارف محل مشاهده است.
 
این استاد دانشگاه توضیح داد: عارف در عرفان تجربی شاهد و واسط امور عرفانی است. به طور خاص تجربه عرفانی، مطالعه و مشاهده بی‌واسطه خداوند، فرشتگان و امور غیبی محسوب می‌شود. این تجربه‌ها، ویژگی‌های مشترك دارند و دركی از واقعیت مطلق به انسان می‌دهند. عارف در آن صحنه حضور از مكان و زمانی كه در آن هست خارج می‌شود و مكانی ازلی و ابدی را تجربه می‌كند. او همچنین به یك اتحاد در هستی می‌رسد و در نتیجه سعادت و آرامش و خوشی‌ای برای او حاصل خواهد شد كه ما این سعادت و آرامش و خوشی را برای هر عارف بزرگواری كه امروز مورد بحث ماست، یعنی مولانا و روزبهان بقلی به وضوح می‌بینیم.
 
مترجم كتاب عرفانی «كشف الاسرار و مكاشفات الانوار» نوشته روزبهان بقلی ادامه داد: اگر بخواهم تجربه عرفانی را روشن‌تر توضیح دهم باید در باب عارف و جایگاهش در صحنه روشن‌تر صحبت كنم. در این صحنه قدسی معمولاً ارتباط به سه صورت می‌تواند اتفاق بیفتد. وقتی در صحنه‌ای شخصی به تجربه نائل می‌شود، گاهی «من» و «او» حضور دارد. در اینجا غیبت به چشم می‌خورد. وقتی «من» و «تو» در میان باشد، حضور هست ولی یگانگی نیست. در تجربه عرفانی «من» هست و «من». یعنی این تجربه در حقیقت تجربه عرفانی است. یعنی آنچه بعدها در آن به عنوان وحدت وجود یاد می‌شود. صحنه‌ای كه وقتی عارف در آن حاضر می‌شود جز خود و خدا و یكی شدن خود و خدا چیز دیگری نمی‌یابد.
 
حسینی با بیان این نکته که مرحله متمایز بودن او و خداوند پیش از این صحنه است توضیح داد:  در مرحله عالی كه امر قدسی اتفاق می‌افتد، او و خداوند و هستی و طبیعت یكی می‌شوند و این سرخوشی ناشی از وحدت اجزای جهان است كه عارف را به سرخوشی می‌رساند. ویلیام جیمز كتاب بزرگی درباره پژوهشگران حوزه تجربه دینی دارد كه در این كتاب بخشی را به مطالعه تجربه عرفانی اختصاص می‌دهد و به چند مورد اشاره می‌كند كه یكی از آن‌ها توصیف ناپذیری است. تجربه برای آدمی قابل گفتن نیست. انسان آن تجربه را درك می‌كند اما نمی‌تواند از آن گزارشی دهد.
 
وی گفت: كتاب «كشف الاسرار و مكاشفات الانوار» از معدود كتاب‌هایی است كه در آن‌ها گزارش‌های آینه نوشت آن رویاها را داریم. گزارش‌هایی كه او تلاش كرده تا از مجموع آن دیدارها خبری دهد. معمولاً پس از تجربه دیدار، عارف به معرفت می‌رسد. اما این تجربه عرفانی زودگذر است. وارد صحنه‌ای می‌شود و بار دیگر آن صحنه تمام می‌شود. همچنین عارف در صحنه‌ای كه مورد مشاهده قرار می‌گیرد معمولاً در یك حالت انفعالی قرار دارد. تجربه بر او مسلط است و آن دیدار و مشاهده او را تسخیر می‌كند و او از خود بی خود می‌شود. وقتی مولانا می گوید «من چه گویم یك رگم هشیار نیست/شرح آن یاری كه او را یار نیست» در واقع آن ناهوشیاری در باب همان حیرتی است كه عارف در آن قرار می‌گیرد.
 
این استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبیات كلاسیك افزود: اما به طور كلی همین تجربه‌های عرفانی و كشف وشهودها را می‌توان به دو دسته تقسیم كرد. كشف و‌شهودهایی كه با تصویر همراه‌اند و كشف‌ وشهودهای معنوی. در كشف و شهودهایی كه با تصویر همراه‌اند ما معمولاً عارف را می‌بینیم كه در صحنه طبیعت حاضر می‌شود و این صحنه معمولاً آفاقی است و حاصل طبیعت در گفتار و كلمه‌های او به وفور یافت می‌شود. واژه‌هایی انتزاعی در گفتار او كمتر به كار می‌رود. اما در كشف و شهود معنوی عارف در حالتی قرار می‌گیرد كه در خویشتن خویش سیر می‌كند و می‌تواند گزارشی از حالت خودش ارایه دهد. در كشف و شهود بیرونی مثل كشف و شهودهای مولانا و روزبهان همه كشف و شهودها در كنار هم در یك اتحاد برای او معنا و مفهوم پیدا می‌كند.

 درک کتاب بدون آگاهی از «نظریه روزبهان در باب عشق» غیرممکن است
مریم مشرّف، استاد دانشگاه شهید بهشتی نیز در این نشست گفت: ناگزیرم بگویم كه من بارها كتاب «كشف الاسرار و مكاشفات الانوار» را به زبان عربی خوانده‌ام و همواره فكر می‌كردم كه این كتاب باید ترجمه شود. این كتاب به قلم مریم حسینی خیلی خوب ترجمه شده و فواید مختلفی كه از لحاظ تصحیح مجدد این كتاب عاید ما شده، زیاد است. درست است كه هر دو مصحح نسخ واحدی را داشته‌اند اما از آنجایی كه مصحح فرنگی آن سلطه را به ادبیات فارسی و مصطلاحات نداشته در كارش اشتباه‌ها و خلل‌هایی دیده می‌شود كه خوشبختانه خانم دكتر مریم حسینی توانسته‌اند این اشتباهات را تصحیح كنند. چه به لحاظ قیاسی و چه با خوانش‌های دقیق‌تری كه از نسخه مشهد داشته‌اند.
 
وی افزود: در باب این كتاب مطلب گفتنی زیاد است. درك كتاب «كشف الاسرار و مكاشفات‌الانوار» در نوبه خود بسیار خاص است. نوع نثر متصوفه ما جنبه تعلیمی دارد و مخاطبان عام را در نظر دارند و كمتر از «فوائد خلوت» سخن گفته‌اند. درك این كتاب بدون توجه به نظریه روزبهان در باب عشق، ناممكن است. یعنی ما باید توجه تكنیكی به ظرایفی داشته باشیم كه در كلام روزبهان در باب عشق و مفهوم عشق است. روزبهان در كتاب «ابهر العشق» به پنج منزل عشق اشاره كرده كه دو منزلش عمومی است. او انواع عشق را از نوع پستش و آنچه موجب تشكیل خانواده می‌شود مورد واكاوی قرار می‌دهد. او انواع دیگری از عشق را بیان كرده و عشق روحانی را مختص خواص و كسانی دانسته كه به سطحی از زدودگی نفس رسیده‌اند، اما هنوز در مرحله تعلقان به سر می‌برند. پس از این عشق عقلی وجود دارد و می‌گوید عشق عقلی حاصل سیر در جوار نفس ناطقه در ملكوت است. كتاب «كشف الاسرار ومكاشفات النوار» در این منزل نوشته شده است.
 
نشست «مولوی و روزبهان بقلی» با حضور علی‌اصغر محمدخانی در مؤسسه شهر كتاب برگزار شد.          
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها