نشست نقد و بررسي كتاب «اسلام ميان حقيقت و تجلي تاريخي» برگزار شد
ناصری: تقطيع كلام خدا، روح قرآن را مخدوش میكند / وصفی: اغلب نوانديشان ايرانی با روش قرائت متن به شیوه فرانسوی بیگانهاند
ناصري در نشست نقد و بررسي كتاب «اسلام ميان حقيقت و تجلي تاريخي» با بيان انديشههاي عبدالمجيد شرفي گفت: «او معتقد است تمام دركها و دريافتهاي ما به اسلام تاريخي تكيه كرده و لازم است به اسلام قرآني و خوانش خاص نبوي بدون تقطيع كلام خدا بازگرديم. اين تنها راه همياري و همسازي ميان دين و مدرنيته است.» محمدرضا وصفي نيز از تفاوت اسلامي كه در مجاورت فرهنگ فرانسوي قرار گرفته، با اسلامي كه در مجاورت فرهنگ انگلوساكسون رشد يافته و سبك تفكر ايرانيان نوانديش مسلمان در اين دو حوزه سخن گفت.
بهرهگيري از مردهريگ انديشه اسلامگراها موجب ايجاد انديشه افراطي شد
در ابتداي اين نشست، حجت الله جودكي درباره عبدالمجيد شرفي گفت: عبدالمجيد از جمله عقلگراياني است كه در دوره معاصر ظهور كرد و آثار بسيار خوبي از خود به جا گذاشت. من مايل نيستم شرفي را سكولار يا لائيك بنامم بلكه ترجيح ميدهم او را يك عقلگرا بدانم زيرا آثار اسلامي را به خوبي كاويده است. او در تأليف آثار عربي يا ترجمه ديگر كتابها به زبان عربي، آثار در خور توجهي را در اختيار خوانندگان خود قرار داده است.
اين پژوهشگر متون تاريخي و ديني درباره شيوه نوشتن و تحليل شرفي در آثارش گفت: شرفي معمولا آثار خود را با نقد شروع ميكند. او وضع موجود را قبول ندارد. نقدهاي شرفي همواره با پرسش آغاز ميشود، پرسشهايي راهگشا. سوالات ساده او موجب ميشود كه خواننده با خود بينديشد كه چگونه پدران ما اين مسير را طي كردهاند. او بدون پناه بردن به بحثهاي تئوريك فلسفي به نقد ميپردازد. همين سادگي موجب دلنشين شدن پرسشها و پاسخهاي شرفي ميشود. مخاطب با خواندن كتابهاي شرفي به اين نتيجه ميرسد كه پدران ما ظلم بزرگي در حق قرآن كردهاند و باعث شدهاند كه نقد آنچنان كه بايسته است، ظهور و بروز پيدا نكند.
وي با اشاره به اين كه كتاب «اسلام ميان حقيقت و تجلي تاريخي» بعد از حدود 15 سال به فارسي ترجمه شد، گفت: با نگاهي دقيق ميتوان اين موضوع را پي گرفت كه اسلامگرايي در بسياري از كشورهاي منطقه كه با نام بهار عربي آغاز شد، به كجا رسيد و در تونس به كجا. اسلامگراها در تونس به زمين نخوردند زيرا پشتوانهاي عقلاني داشتند. در حالي كه در ديگر كشورها، از مردهريگ اسلامگراها انديشه افراطي بروز و ظهور كرد. آنها دست به كارهاي خطرناكي زدند كه نه چهره خوبي از خود به جا گذاشتند و نه براي امت اسلامي.
شرفي قائل به لزوم بازگشت به اسلام قرآني و خوانش خاص نبوي است
سخنران دوم اين نشست، دكتر عبدالله ناصري بود كه ضمن ياد از سيرهنگار گمنام، مرحوم شيخ محمدباقر بهبودي و انديشههاي نوگرايانه ديني او گفت: زندهياد بهبودي جزو افرادي بود كه انديشه نوگرايي و رويكرد عقلگرايي و تأويلگرايي در متن را از سالها پيش آرام آغاز كرده بود. برخي كارهاي بزرگ او با مخالفتهايي مواجه شده بود تا حدي كه بعضي آثار او در ايران اجازه نشر نيافتند و در نهايت، در لبنان و بيروت منتشر شدند. زندهياد بهبودي را بايد در جايگاه اصلاحگرايان ديني قرار داد و نه نوگرايان.
اين نويسنده و پژوهشگر افزود: شايد اگر بخواهيم يك شعار براي جريان نوانديشي در نظر بگيريم، همان جريان معروفي است كه تمام دغدغه آن خوانش جديد متن و بازخواني متن يا به عبارتي تأويل متن است. عبدالمجيد شرفي در كتابي با نام «الاسلام واحدا و متعددا» بحث پلوراليسم ديني و اسلامي را مطرح كرده است.
مترجم كتاب «اسلام ميان حقيقت و تجلي تاريخي» درباره علت گرايش خود به ترجمه گفت: نهضت ترجمه در قرن سوم شكل گرفت. امروز نيز بايد يك نهضت ترجمه را به راه انداخت، البته نه از رهگذر آثار غربيها، بلكه بر اساس آثار فاخر انديشمندان مسلماني كه سالهاست در اين حوزه تلاشهاي جدي ميكنند. چند سالي است كه با تمركز بر حوزه مغرب اسلامي تصميم گرفتهام كه آثار بيشتري را ترجمه كنم. من دوستان را نيز بيش از پيش به كار ترجمه در اين حوزه تشويق ميكنم.
این استاد تاریخ اسلام دانشگاه الزهرا (ص) درباره تفاوت انديشههاي دكتر عبدالمجيد شرفي با ديگر انديشمندان مانند دكتر حسن حنفي و مرحوم دكتر محمد عابدالجابري گفت: حوزه مطالعات دانشگاهي شرفي بر مطالعات ديني متمركز بوده است زيرا برخي انديشمندان اين حوزه از حوزه فلسفه يا تاريخ يا مطالعات بينارشتهاي ديگر برخاستهاند. عبدالمجيد شرفي از كساني بود كه از دانشكده الهيات برخاست. او شخصيت جسور و شجاعي داشت كه آثار مختلفي را پديد آورد. كتاب «اسلام ميان حقيقت و تجلي تاريخي» مانيفست كاري او به حساب ميآيد. اين كتاب كه به زبان عربي نوشته شده، بعدها به زبان انگليسي، فرانسوي و آلماني ترجمه شده است.
وي درباره آرا و انديشههاي شرفي گفت: شرفي معتقد است كه تمام دركها و دريافتهاي ما به اسلام تاريخي تكيه كرده است. او معتقد است كه بايد به اسلام قرآني و خوانش خاص نبوي بازگشت، آن هم فارغ از رويكردي كه بعد از خلافت خلفاي راشدين صورت گرفت. او معتقد است كه دين بايد قدرت ابداع داشته باشد. اگر اين خوانش تأويلگرا و بازنگري در متون را بازسازي نكنيم، نميتوانيم در عصر جهاني شدن سازگاري دين و مدرنيته را فرياد بزنيم. تنها راه همياري و همسازي ميان دين و مدرنيته اين است كه بازگرديم و پيام وحي را به گونهاي ديگر و بر پايه عقل، واقعيتهاي اجتماعي و مصلحت عمومي بخوانيم. او خوانش آيندهنگر قرآني را مطرح ميكند يعني همان سطح تأويلگرايي كه به متن تأكيد ميكند.
ناصري افزود: مخاطب قرآن خاتم، همه انسانها هستند. من مجاز نيستم كه قرآن و همه حقايق آن را الزاما از فهم مفسران و فقيهان پيشين دريابم. من امروز مخاطب قرآن هستم. انسان آزاد آفريده شده است. مخاطب قرآن به عنوان پيام پاياني خداوند، همه انسانها در همه اعصار، آن هم مطابق نيازهاي عصر آنان است. شرفي معتقد است كه مفسران كلام خدا را تقطيع كردهاند. به اين دلیل، روح كلي قرآن مخدوش شده است. نميتوان يك آيه را بدون توجه به ديگر آيات تفسير كرد. مفسر بايد روح كلي قرآن را در نظر داشته باشد.
وي درباره بحث دعواي عموميت لفظ و خصوصيت سبب شرفي گفت: شرفي پشتوانه و حامي اصلي توسعه اين علم را سياستمداران ميداند كه آن را پرورش دادهاند. اين مسأله مباني نگاه به تدوين احكام فقهي شد. او اين پارادوكس را نيز مطرح ميكند كه علم اصول فقه بعد از فقه شكل گرفت. فقهيات و ماهيت فقهي در قرن دو و سه شكل گرفت و سپس اصول فقه صادر شد. شرفي معتقد است كه اين حوزه و عرصه اساسا بايد مورد توجه قرار بگيرد و نبايد به اين ساحت دل بست. او معتقد است كه تمام اشكالها در دنياي اسلام به همين دلیل است. لازم است نسل جديد نيز با چنين نگاههايي با اعتماد و اتكا به دين و شريعت اسلامي خود، بحث كنند و از همين طريق، سوالات روز جوانان را پاسخ دهند.
ناصري افزود: عبدالمجيد شرفي معتقد است كه ماهيت وحي، ايجاز و استعاره و كنايه است. اين زبان كنايي اقتضا ميكند كه هيچ كس حق نداشته باشد كه بگويد: «برداشت من، برداشت نهايي است.ب قرآن ماهيت چند وجهي دارد و عالمان دين هميشه يك وجه از وجوه آن را ديدهاند. به همين دلیل است كه اجماع چه در تسنن و چه در تشيع، به ديوار قطور بلند بيكرانهاي تبديل شده كه موجب گرفتاريهايي شده است. همين ديوار، آرزوي حضرت امام را كه ميگفتند اگر زمان و مكان را مورد توجه قرار ندهيد، نميتوانيد فقه پويا را شكل دهيد، محقق نكرده است. كلام وحي را بايد از نو خواند، آن هم به همت تأويل و به مدد دانش هرمونتيك. قرآن را بايد در يك كليت نگاه كرد. ما نميتوانيم آيات را تقطيع كنيم و برداشت خود را به استناد جزئي از قرآن بيان كنيم.
مرحوم خوئي از نوآورترين فقيهان بوده است
سخنران دوم اين نشست، اميرحسين پورسينا صحبت خود را با اين پرسش آغاز كرد: چگونه است كه در مغرب اسلامي حداقل در 20 سال گذشته، شاهد ظهور انديشوران بزرگی مانند حسن حنفي، طاهر حداد، محمد عابد الجابري، و عبدالمجيد شرفي هستيم در حالي كه در خاورميانه اسلامي، خصوصا در ايران خبري از اين ظهور مبارك نيست؟ آنچه من از انديشههاي شرفي درمييابم، چيزي جز انديشههاي ناب اصلاحگر شيعي نيست. مركز ثقل انديشه شرفي آن است كه اسلام را به عنوان يك منظومه كلي از اخلاقيات، احكام، و سياسات و اجتماعيات مورد بررسي قرار داده است.
پورسينا پس از خواندن متن كوتاهي از تفسير علامه طباطبايي گفت: شرفي خود اشاره كرده است كه تأويل در مفهوم مصطلح و رايج امروزي با مفهوم سدههاي اوليه كاملا متفاوت است. در عصر طبري، تأويل همان بازخواني روزآمد و منطبق با فهم مفسر با دانشهايي كه داشته، تلقي ميشده است. امروز تأويل را در مقابل دستيازيدن به نص و فرا رفتن و تعدي كردن از ظواهر نص ميدانيم. در حالي كه تمام اصلاحگران و نوگرايان ديني بر اين باورند كه ما در استفاده از نصوص مجاز نيستيم تأويل و تفسيري را به كار بريم.
وي با طرح اين پرسش كه «چرا نياز به بازخوانش متن اصلي شريعت كه همانا قرآن است و بازنگري در منابع استنباط كه سنت و عقل و اجماع است، داريم؟» گفت: اگر انديشهمان را بر اين مبنا استوار كنيم كه دين پاسخگوي همه نيازهاي بشر در تمام ازمنه و امكنه است، طبيعي است كه دين بايد بتواند در هر عصر و مكاني نيازهاي جامعه خود را برآورده كند.
اين پژوهشگر افزود: مبناي تأليف كتب اربعه، اصول اربع مائه بوده است كه در اصل روايات شفاهي شيعي بوده كه سينه به سينه از اهل بيت دريافت شده بود. اين روايات براي ماندگاري خصوصا از آن نظر كه شيعيان در حكومتهاي حاكم هيچ جايگاهي نداشتهاند، الزاما بايد مكتوب ميشده است. مرحوم خويي را بايد به لحاظ نوآوري و جرأت بيان فتاوي كه با مشهور مخالفت تام داشت، يكي از نوآورترين افراد در اين حوزه دانست.
وي با اشاره به كتاب فاخر شرفي گفت: همه همت و دغدغه دانشوران و انديشمندان اسلامي آن بوده است كه بتوانند چهره واقعي اسلام را نشان دهند و نقاب از رخ پر فروغ اسلام حقيقي كنار زنند. امروزه جاي تأسف و ضجه دارد كه كساني در مقابل چشم ميلياردها نفر، سر كسي را به نام اسلام ميبرند! گروههايي مانند داعش و القاعده را كه چنين اعمالي را با نام اسلام انجام ميدهند (جدا از نگاه تئوري توطئه كه شايد در جاي خود درست نيز باشد) ميتوان با كساني مانند ابن تيميه، به عنوان يك انديشمند تمام عيار، مقايسه كرد كه ميگويد: خواندن منطق كفر است. يا منطقيين از دين خارجند. البته اكنون به اين مساله كاري نداريم كه سلاح تكفير همواره موجب شده كه حقيقت رخ پنهان كند. اما به هر حال، ابن تيميه فرد متسمك و فوقالعاده زاهدي بوده كه بر اساس دانش خود چنين ميكرده است. ولي آيا داعش نيز بر اساس اعتقادش چنين مي كند؟ قطعا خير.
سپس پورسينا از تمام حاضران در جلسه خواست، در دو آيه از قرآن كريم كه تفاوت اندكي با يكديگر دارند، تأمل كنند. آيه نخست آيه 62 سوره بقره است كه خداوند ميفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» و آيه ديگر، آيه 69 از سوره مائده است كه ميفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ».
پورسينا با اشاره به سخن علامه طباطبايي در تفسير اين آيات گفت: بر اساس نظر دانشمندان ملل و نحل، صابئين كساني بودهاند كه كواكب را موثر در آفرينش ميدانستند. علامه طباطبايي ميفرمايد كه اين اسمها هيچ كدام مهم نيست. مهم عمل صالح و توحيد و اعتقاد به معاد است. آنچه براي خدا اهميت دارد و مبناي اجر و نترسيدن از مكافات دار آخرت است، ايمان به خدا و ايمان به روز جزا و عمل صالح است.
وي درباره جريان چاپ شدن كتاب «اسلام ميان حقيقت و تجلي تاريخي» گفت: اين كتاب بر اساس نظام مميزي قيچيوار وزارت ارشاد، در هيأتهاي بدوي، ثانوي و هيأت قم غير قابل انتشار تشخيص داده شده بود. از آنجا كه آقاي دكتر صالحي، معاونت وزارت ارشاد، سعه صدر داشتند، اين كتاب را كلمه به كلمه خواندند و در دو صفحه نوشتند كه اگر براي برخي مطالب پاورقي نوشته شود، مجوز چاپ آن صادر ميشود. و همين طور شد. به هر حال، حياه العلم بالنقد و اصلاح است. من اميدوارم كه اين نهضت ترجمه ادامه پيدا كند و ما از چشمههاي اصيل خودماني كه جهان اسلام باشد، خود را سيراب كنيم.
ايرانيان با روش قرائت متن در حوزه فرانسويزبان كاملا بيگانهاند
آخرين سخنران اين نشست، محمدرضا وصفي بود كه سخنان خود را با بيان پرسشهايي بيان كرد و گفت: نسبت ما با جهان عرب چيست؟ نسبت ما انقطاع است. آيا تركيب جهان عرب از نظر فرهنگي درست است؟ پاسخ من منفي است. جهان عرب شامل دو حوزه جنوب خليج فارس و مديترانه است. در حوزه خليج فارس با انديشمندان متفكر و نوانديش تأثيرگذاري مواجه نيستيم، مگر يك نفر در كويت. حوزه تونس و مراكش و مديترانه، به لحاظ نژادي عرب نيستند بلكه زبان آنها عربي است.
وي با اشاره به اين كه اسلامي كه در مجاورت فرهنگ فرانسوي قرار گرفته است، با اسلامي كه در مجاورت فرهنگ انگلوساكسون قرار گرفته، متفاوت است، گفت: در حوزه انگلوساكسون كه وجه مشتركي با روسيه دارند، ملتها از دولتها ميترسند. اما در حوزه فرانسويزبان يا به طور خاص فرانسه، دولت از ملت ميترسد. اكنون ما در حوزهاي بحث ميكنيم كه با فرهنگ فرانسوي ارتباط دارد. ما در اين ميزگرد افراد متعددي را نام برديم كه فرانسوي انديشيدهاند لكن به عربي نگاشتهاند. ما با روش قرائت متن در حوزه فرانسويزبان كاملا بيگانهايم. نوانديشان ايراني كه صاحبان قلم و كتاب هستند، در 50 سال اخير جامعه ايران همه انگلوساكسوني هستند. ما نوانديشان ايراني كه بزرگشده روش و مكتب فرانسه باشند، نداريم. البته شخص آقاي شايگان را بايد با ملاحظاتي در اين نگاه استثنا كرد. جناب آقاي شايگان با عبدالمجيد شرفي فاصله دارد زيرا خاستگاه ايشان تاريخ اسلام نيست. افرادي مانند عبدالمجيد از نگاه تاريخ به جهان اسلام، كثرت اسلام را ياد ميكنند.
این عضو هيأت علمي دانشگاه افزود: فرانسويانديش مسلمان تونسي راحتتر با انديشه سكولار براي حفظ نظام به كار ميآيد. ولي در مصر با ارتش روسي، چون مباني فكريشان حوزه انديشه انگلوساكسوني است، شاهد آن اتفاقهاي خاص بودهايم. من همواره با يك تناقض مواجه هستم. چگونه است كه نوانديشان برخاسته از اهل سنت داعيه بازگشت به قرآن را دارند، از طرفي تمام گروههاي تكفيري نيز داعيه بازگشت به قرآن را دارند؟ من هنوز نتوانستهام كليد اين مسأله را پيدا كنم. آن نوانديشان از يك منظر از لزوم بازگشت به قرآن سخن ميگويند و گروههاي تكفيري از منظري ديگر. البته آنها به جاي نام تكفيري، نام گروههاي جهادي را بر خود مينهند.
وي افزود: چرا ما تمام هشت سال جنگ خود را با عراق، جهاد نام ننهاديم؟ زيرا معتقد بوديم جهاد با حضور معصوم صورت ميگيرد. ما نام آن هشت سال جنگ را دفاع مقدس نهاديم. البته ما تافته جدا بافته نيستيم. آنچه از خير و شر در آن حوزه باشد، هم خير آن و هم شر آن به ما ميرسد. هر اتفاقي كه در اين حوزه رخ دهد، بر پيشاني ما نيز نوشته خواهد شد. و كسي ميان شيعيان ايران و ديگر مسلمانان و حتي كشورهاي اطراف تمايز خاصي قائل نيست. از اين منظر تمام تلاشها براي ما خير و بركت خواهد داشت.
اين نشست با پرسش و پاسخ ميان مهمانان و حاضران در جلسه به پايان رسيد.
نظر شما