وی افزود: شعر «عقاب» سروده پرویز ناتل خانلری از شعرهای موردعلاقه کودکی من بود و در کتابخانه پدرم با آثار شاعرانی مانند شاملو، فروغ، نیما و سپهری آشنا شدم. البته به شعر کلاسیک فارسی هم علاقهمند بودم اما بیشتر برای تفنن در قالبهای کلاسیک میسرودم.
این شاعر درباره وجه تسمیهاش گفت: «حافظ» نامی بود که پدرم روی من گذاشت و این از علاقه او به ادبیات کهن فارسی سرچشمه میگرفت. البته نام یکی از خواهرهای من هم پروین است و دلیل آن تعلق خاطر پدرم به اشعار پروین اعتصامی بود.
موسوی درباره پرداختن جدی به مقوله شعر و نظریه الهام به شاعر گفت: من از 18 سالگی مجبور بودم کار کنم و مخارج زندگی خانوادهام را تامین کنم و شعر در حاشیه زندگی من قرار داشت اما در یک حاشیه ناگزیر. درباره الهام به شاعر هم باید بگویم، این تلقی ما شرقیها از شعر است که گمان میکنیم ناگهانی به ذهن شاعر هجوم میآورد. ممکن است یک شاعر برای سرودن یک شعر بلند ماهها کار کند. خود من هم از دو سال پیش سرودن یک شعر بلند را آغاز کردهام و هنوز آن را به پایان نرساندم. این که میگویند شعر مال آدمهای تنبل است، به هیچوجه درست نیست.
وی درباره تدریس شعر در کارگاهها توضیح داد: اگر داستاننویس باشید باید با مقولههایی مانند پیرنگ و شخصیت آشنا شوید اما شعر اینطور نیست. برای نمونه مایاکوفسکی در کتاب «شعر چیست؟» درباره آنچه شاعر باید بداند صحبت کرده است. البته این به آن معنا نیست که شعر بیقاعده است. ادگار آلنپو هم برای شاعران نوقلم توصیههای متعددی دارد و همینطور قدمای ما هم برای بهرهگیری از صناعات شعری پیشنهادهایی ارائه کردهاند.
موسوی افزود: من به هنرجویان دستورالعمل خاصی نمیدهم. البته شاعر کارش با کلمه است و باید با مباحث عمومی ادبیات مانند زبانشناسی، آشنا باشد. البته من به جای حافظ به هنرجویانم مطالعه شعر سعدی را پیشنهاد میکنم. در ادبیات مدرن هم شعر نیما برایم مطرح است و معتقدم اگر کسی بخواهد شعر مدرن یا کلاسیک بسراید، باید ابتدا تکلیف خودش را با نیما مشخص کند و بعد نظریات مدرنیستها مانند ولتر و الیوت را بداند. کار اصلی کارگاه شعر این است که نگذارد شاعر به سادگی گذشته شعر بسراید و او را دچار نوعی وسواس در انتخاب کلمات کند.
این شاعر درباره نقد ادبی گفت: ادبیات به سمت دموکراتیزه شدن پیش میرود. هنرمندان از قرن 18 میلادی از اقشار برگزیده جوامع مدرن به حساب میآیند و نویسندهای مانند توماس مان به اعتبار نوشتن رمان، به طبقه ممتاز جامعهاش میپیوندد. دلیل این مقوله هم، خردهبورژوازی و وابستگی به صنعت چاپ است. دو تحلیل اصلی درباره نقد ادبی وجود دارد؛ نخست کسانی مانند بنیامین که با دموکراتیزه شدن ادبیات موافقند و گروه بعد منتقدانی مانند آدورنو هستند که از این موضوع احساس خطر میکنند و معتقدند با دموکراتیزه شدن، ادبیات به سمت نوعی ابتذال پیش میرود. من هم با نظر دوم بیشتر موافقم اما میدانم قطعاً جوانانی هستند که میتوانند مرا مجاب و نظریه بنیامین را اثبات کنند.
موسوی همچنین اظهار کرد: نقد ادبی زیرشاخه تفکر فلسفی است و اگر تفکر فلسفی وجود نداشت، بدون شک نقد هم شکل نمیگرفت. البته نقد ما در ایران بیشتر فرمالیستی (صورتگرا) بوده است اما باید بدانیم که نقد مدرن پیشزمینه فلسفی دارد که متاسفانه در کشورمان چندان قدمتی ندارد. البته طی 30 سال گذشته به مدد ترجمههای خوب در حوزه نقد و تحصیل دانشجویان ایرانی در دانشگاههای معتبر جهان، زمینه شکوفایی نقد ادبی فراهم آمده است.
در ادامه این مراسم موسوی با یادی از احمد شاملو، به روخوانی برخی اشعارش پرداخت و یکی از شعرهایش را هم به این شاعر فقید تقدیم کرد.
نظر شما