خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، مالک خواجه وند: بیست و دومین نمایشگاه قرآن امسال در مکانی تازه در حال برگزاری است. بازدیدکنندگان این نمایشگاه علاوه بر برنامه های مختلف، با تعداد فراوانی از کتاب های قرآنی و مذهبی عرضه شده در این نمایشگاه مواجه هستند. آنچه در نگاه اول درباره این کتاب ها به چشم می آید، یکنواختی و شاید ساده انگاریِ زیادی است که در طراحی جلد کتاب های مذهبی به چشم می خورد. اینبا این موضوع را در گفت و گو با طراحان، ناشران و نویسندگان این حوزه پیگیری کرده و در اولین گفت و گو، مسعود نجابتی به سوال های ما پاسخ داده است.
مسعود نجابتی از طراحانی است که در عرصه تایپوگرافی فعالیت های فراوانی داشته است. وی در سال 1346 در تهران متولد و در سال 1378، در رشته گرافیک مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه هنر فارغ التحصیل شد. وی تا کنون بیش از 20 نمایشگاه فردی و جمعی (داخلی و خارجی) داشته است. او فعالیت حرفه ای خود را در سال 1367 آغاز کرد و هم اکنون عضو انجمن گرافیستهای ایران است. عضویت در انجمن خوشنویسان ایران، طراحی گرافیک مسجد جمکران، دریافت دیپلم افتخار اولین جشنواره خوشنویسی جهان اسلام در بخش کاربردهای خط در گرافیک، دریافت لوح تقدیر نمایشگاه کتابت بسمالله، تدریس گرافیک و تایپوگرافی و طراح گرافیک و مسوول واحد انتشارات دفتر روابط عمومی متروی تهران، از جمله فعالیتهایِ بسیار او در این سالها بوده است.
آقای نجابتی آیا شما با این تعبیر موافق هستید که در طراحی جلد کتاب های مذهبی نوعی یکنواختی حاکم است؟
به دلیل اینکه طراحان محدودی در این زمینه فعالیت میکنند، یکنواختی طبیعتا اتفاق می افتد و سبب می شود که یک شیوه و روال خاصی در کار ناشرانی که با طراحان مشخصی کار میکنند دیده شود. از این نظر نوعی یکنواختی وجود دارد اما به نوعی بر اساس شکلی مطلوب و ایدهآل این اتفاق افتاده است.
این یکنواختی ممکن است تکراری هم به نظر برسد ـ که البته به نظر من این طور نیست ـ زیرا که تکاملی را همواره درون خودش دارد اما در قیاس با این فضایی که امروز وجود دارد و ما در آن به شکل اغراق شدهای شاهد نوآوریها و خلاقیتهای پیدرپی هستیم که به نوعی متاثر از جریانات هنر غرب است، قطعا ساختار متفاوتی دارد.
ما در هنرهای سنتی خودمان نیز در این عرصه یک تکامل تدریجی و مستمر را همواره داشتهایم و مثلا همین خط ثلث که امروزه برای خیلیها ممکن است یکنواخت باشد در درون خودش، آشکارا حرکتی تدریجی را داشته که تاریخ بر این موضوع شهادت میدهد. ما در هنرهای گذشته خودمان مکاتب مختلفی داشتهایم که تفاوتهای آنها با هم بر خلاف فضای امروز، تفاوتهای خیلی بارز و آشکاری نبودند. ولی آنچه امروز شما به آن اشاره میکنید حاکی از یک روشِ در واقع خیلی مشخص و کم خطری است که بعضی طراحان آن را در پیش گرفته اند. البته تعداد محدودی هم هستند که به هر حال با انبوه سفارشی که در این زمینه وجود دارد هم مواجهند و مجبورند که همین روش را ادامه دهند.
اشاره کردید که تعداد طراحان جلد کتابهای مذهبی محدودند، چرا چنین محدودیتی به وجود آمده است؟
به نظر من بیش از هر چیز شاید به علت عدم توانایی طراحان حرفهای برای ورود به این عرصه باشد. یا این قابلیت را در خودشان نمیبینند یا علاقه ای نشان نمیدهند. برخلاف آن تصوری که همیشه بوده یا صحبتهایی که گاهی با آن مواجه شدهایم که ناشران مذهبی به سمت طراحان حرفهای نمیروند، تصور من خلاف این است. نمونههایی را شاهد بودهام که بسیاری از ناشرانِ حرفهای فضای نشر کتابهایِ مذهبی خیلی تمایل داشتند که اتفاقی در کتاب هایشان ایجاد بشود و به همکاری با طراحان حرفهای تمایل داشتند. من متوجه این نکته شدم که این توان در بدنه حرفهای طراحی ما شاید وجود ندارد، ممکن است معدود طراحانی داشته باشیم که به دلیل اعتقادات شخصی و تواناییهای منحصر به فردشان کارهای خوبی ارایه داده باشند ولی مساله اصلی من بیشتر مربوط است به کلیت توانایی این مجموعه و به عنوان نمونه توانایی خروجیهای یک دوره مشخص دانشگاه.
ساختار این فضا با آن چیزی که در فضاهای حرفهای و باقی محصولات گرافیک شکل میگیرد، کاملا متفاوت است و به گفته خود طراحان آن آزادیِ عمل در اینجا وجود ندارد و علتش هم این است که ما در این ساختار به هر حال با محدودیتهایی مواجه هستیم و خط قرمزهایی وجود دارند زیرا این عرصه با اعتقادات و باورهای مردم سر و کار دارد و مانند جلد یک رمان یا یک کتاب ادبی و هنری نیست. بالاخره طراحِ جلد کتابی مانند قرآن که مهمترین کتاب مسلمانان جهان است خود میداند که برای کلام وحی طراحی جلد انجام میدهد. اینجا موضوع خیلی دشوار میشود. حتی دشوارتر از بخش کتابهای فلسفی، ادبی و سایر حوزهها؛ این دشواری به نظر من باعث شده که با وجود اصراری که بعضی ناشران برای انجام کارهای حرفه ای در عرصه رقابت دارند، بسیاری از این طراحان تمایلی به حضور در این عرصه نداشته باشند.
آیا برگزاری جشنواره ها و رویدادهای اینچنینی کمکی به ایجاد این فضا در عرصه طراحی جلد نکرده است؟
در جشنوارهها و مسابقههایی که در این عرصه در سالهای اخیر برگزار شد ضمن آنکه طبیعتا فضای تخصصیِ مورد نیاز برای حضور طراحان حرفهای وجود داشت، تا کارهاشان به دقت سنجیده شود شاهد آن بودم که بعضا کارهایی نازل و ضعیف و کم مایه از سوی برخی حرفهایهای این کار ارایه شده است، از اینرو فکر میکنم که ما این توان را در فضای حرفهای موجود برای ورود به این عرصه نداریم.
مشابه این جریان در عرصه معماری هم دیده می شود.
به هر حال باید دید یک طراح که در زمینه پوسترِ موسیقی، فیلم و تئاتر خوب درخشیده با همان توان به این فضا میتواند وارد شود یا نه که در اکثر موارد این گونه نبوده است. شما شاهد هستید که در فضای معماری هم، ما تقریبا با همین معضل روبه رو هستیم؛ به طور مثال اتفاقاتِ قابل توجهی که در معماری ما میافتد، با اتفاقی همپای آن برای معماری مثلا مسجدها همراه نمیشود. اتفاقی که برای مسجدهای تازه بناشده افتاده است آن است که شاید دیگر مکان عبادت نباشند و فکر میکنم برای تفکری که بیشتر متکی بر ایسمها و دانش غرب است، این طبیعی است. طبیعی است که وقتی بخواهد تحولی در چنین عرصههایی به وجود آورد این مشکلات را پیش بیاورد.
آیا نیازی هست تا جلد کتاب هایی مانند نهج البلاغه شلوغ و پُر از تصویر باشد؟
در مورد کتابهایی مثل قرآن، نهجالبلاغه، صحیفهسجادیه و کتابهایی که مستقیما به اعتقادات مردم مربوط میشوند مساله کاملا متفاوت است. در اینجا دیگر جنس کار و نحوه ورود به کار متفاوت است. شاید به آن اتفاقات پر هیجان و پر هیاهو و پر تنش، نوآورانه و خلاق، نیازی نباشد که برای این جلدها همان فضاها را مشاهده کنیم. اینجا فضا خیلی متفاوت است، یک وقار و متانتی را انتظار داریم و خلاصه بگوییم همانطور که قرار است این کتابها دعوت به خدا باشند و نه دعوت به خود، خودنمایی و عرض اندام. وقتی ما در پناه مکاتب هنری غرب قرار بگیریم و مبانی، تکنیک و ایده هایمان به آن سمت برود قطعا نتیجه کارهایمان نمی تواند دعوت به خدا باشد. جلد کتابهای مذهبی به طراحی نیاز دارد که در نهایت توانسته باشد از تمام این مسائل عبور کرده باشد تا بتواند در طراحی جلدی که قادر است دعوت به حق بکند موفق شود. نه دعوت به این و آن مکتب هنری، دعوت به فضای شخصی خودش و به توهمات ساخته خود.
آیا طراح چنین کتاب هایی می تواند هنر خود را صرفا عرضه کند؟
نکتهای که در برخی جلدهای کتابهای مذهبی مواجه هستیم در واقع نمایش رفتارها و یافتههای فردی است که در طول سالهای کارش به آن رسیده است و اصرار دارد همانها را هم استفاده بکند و جابیندازد و در مواقعی ما با جلدهایی مواجه میشویم که به دلیل رفتاری مشخص از سوی یک طراح حتی بدون امضا شناخته میشوند. این در واقع نتیجه ان تلاشی که طراح – که البته حقش هم هست که چنین کند- در طول کار حرفهایاش داشته است که بتواند سبک کاری خودش را به تمام سفارشاتش تعمیم بدهد و امضای خودش را معرفی کند، شاید در بسیاری زمینهها هم اشکالی به او وارد نباشد ولی در عرصه کتابهای دینی و مذهبی ما اصلا چنین چیزی را نمیتوانیم بپذیریم؛ یعنی قرار نیست طراح در آنجا هنر خودش را نمایش بدهد.
اگر بحث فروش کتابها در میان باشد چه؟ بحث اینکه با ایجاد تحولاتی در طراحی آثار حتی با الگو گرفتنها از بینش هنری غرب، میزان فروش این کتابها بالاتر برود و طبیعتا این برای ناشران و طراحان خوشایند خواهد بود.
من شخصا اعتقادی ندارم که ما به هر روشی متوسل شویم، خصوصا در مورد کتابهای مذهبی و دینی تا فروش را بالاتر ببریم. این کار با باورهای دینی و اعتقادیمان متناقض است. معتقدم این موضوع به همان اتفاقی که برای مساجد میافتد شبیه است در حالی که نباید در مساجد با ساختن ظواهری فریبنده ایجاد رغبت کرد تا حضور مردم افزوده شود.
تصور نمیکنید بحثها و نظرات شما تمایل ناشران را برای سفارش در زمینه طراحی جلد کمتر کند؟
نه من تصورم این است که اتفاقا یک مقداری نیتها باید اصلاح شوند. در فضای نشر هم همینطور، یعنی قرآن نباید به نیت نجات یک ناشر از ور شکستگی یا رقابت با یک ناشر دیگر چاپ شود. باز تکرار می کنم این مسایل همان تناقضاتی را که پیشتر گفتم ایجاد میکنند. تصور من این است که از ناشران گرفته تا کاتبان و طراحان و هنرمندان این عرصه باید که نیتهای خود را خدایی کنند.
شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳ - ۱۷:۵۲
نظر شما