مناسبات نقد و ممیزی کتاب از جمله مسائل قابل توجه است که کمتر به آن توجه کردهایم. بسیاری از ناشران از سختگیرانه بودن ملاکها و موازین ممیزی کتاب در ارشاد مینالند و از آن طرف عده زیادی هم به دنبال هر چه سختگیرانهتر شدن روند اعطای مجوز به کتابها هستند.
ضمن درک هر دو طیف دلواپس و نگران فرهنگ و ضرورت توجه به مطالبات هر دو طیف در یک جامعه آزاد و مردمسالار و به رغم اینکه هیچ طرفی نمیتواند مقیاسهای سخت و غیرقابل نقدی برای درستی نگاه خویش عرضه کند اما در هر حال، بخشهای مدیریتی و بهویژه در لایه حاکمیت مدیریت نشر و کتاب باید فراتر از این جریان و آن جریان به دنبال ساز و کارهایی باشند که ضمن حفاظت همزمان از مرزهای آزادی و اخلاق و حمایت از تکثر اندیشه و تنوع تولید و عرضه آن در جامعه از تکصدایی شدن فضای فرهنگی جلوگیری کنند.
این ساز و کارها بسیارند و در صورتی که در منطقی منسجم و هماهنگ و در کنار هم دیده شوند بیتردید زمینه آرامش در فضای فکری و فرهنگی جامعه را فراهم میآورد. ممیزی و نقد از مهمترین این عوامل به شمار میآید. شاید کمتر مطالعه و تحقیقی و حتی کمتر خبر و گزارشی را دیده باشیم که نقد و ممیزی را در کنار هم و در تعامل و تقابل با هم بررسی کرده باشد. واقعیت این است که مناسبات این دو بسیار تنگاتنگ و تعیینکننده است.
تردیدی نیست که یکی از مهمترین علل داغ شدن موضوع ممیزی و جنجالآمیز شدن آن در فضای سیاسی و فرهنگی کشور ما سستی و بیرمقی حرکت نقد کتاب است. البته قبل از نقد کتاب اصولاً نقد اندیشه و تفکر انتقادی در جامعه ما رونق و رنگ ندارد. به دلایل بسیار متنوع تربیتی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، دینی و ... نسل ما با نقد و انتقاد میانه خوبی ندارد. غالباً از آن برای تخریب و تنقیص بهره گرفته میشود. گاهی هم بهانهای برای تملق!
نقد درست و منطقی بخشی از روش تحقیق، منطق تفکر، روش نگرش، بینشسازی، اخلاق و مناسبات اجتماعی و فکری و امثال آنها شمرده میشود. خانواده بدون نقد، دوستیهای فاقد انتقاد، مناسبات اجتماعی خرد و کلان در غیاب صداقت نقد و نقد صادق همواره در معرض آسیبهای بسیار ویرانگر است.
نقد کتاب را باید بخشی از این حرکت کلی نقد و تابعی از آن به شمار آورد. معلوم است که جامعه فاقد روح نقد و مناسبات بیگانه با نقد در هر فرصت و مجالی خود را مینمایاند. عرصه علم و دانشگاه و مجال تحقیق و نگارش و کتاب هم یکی از بسترهای ظهور پدیده منفی نقدگریزی و نقد تخریبی است. در این جوامع که شاید جامعه ما هم بهنوعی در شمار آنهاست، نقد کتاب عامل واگرایی است. سبب گسست اجتماعی و تخریب مناسبات بین نخبگان و آسیبهای ریشهای در جامعه علمی میشود.
نقد کتاب که از مهمترین ابزارهای توسعه اندیشه و رشد و بالندگی علم و فرهنگ اجتماعی است با این فضای حاکم بر کشور ما در عمل به عنصر گسست و واگرایی تبدیل شده است. حال جای این پرسش مطرح است که آیا این عوارض و نتایج منفی از مختصات ذاتی نقد است یا خیر. روشهای غلط و تربیتهای نادرست و شیوههای تطبیق و اجرای نقد در کشور ما مایه این همه فاصلهها و نفرتها از آن شده است؟
مایل نیستم این یادداشت کوتاه بر سر نقدِ نقد یا آسیبشناسی نقد به پایان برود، فقط باید این را میگفتم که نقدهراسی و نقدگریزی در جامعه ما ناشی از خلط آشکارا بین نقد و تخریب است. نقد حرکتی علمی و منطقی است برای تبیین و توصیف علمی یک متن. چیزی که در یک نقد معیار و سالم باید کمتر به آن پرداخت قضاوت و حکم قاطع دادن است. زیرا معیارهایی که ناقدان بر اساس آن بر یک متن و صاحبش میتازند غالباً دارای انعطاف و رویکردی سیال است. چیزی که ناقد فکر میکند درست یا غلط است در نظر صاحب متن ممکن است از قضا کاملاً منطقی و درست باشد.
قضاوتهایی که بر پایه آن به نوشتهای حمله میکنیم از نظر صاحب کتاب مشتی مغالطه بیش نیست. دنیای علم و اندیشه چیزی نیست که کسانی فکر کنند به غور و قعر آن رسیدهاند و میتوانند مدعی دستیابی به مرزهای پایانی آن باشند. از این رو هر قدر اندیشه آدمی بیشتر میشود به ابعاد نامتناهی علم بیشتر باور پیدا میکنند و در نتیجه تواضع علمی او بیشتر میشود.
در جامعه علمی ما هم جای اخلاق نقد خالی است و هم منطق علمی آن سخت آسیب دیده است. این است که چهره زیبای نقد که میتوانست و بایست به توسعه علم منجر شود و برای هر اهل علمی دارای جاذبههایی باشد که در به نقد نهادن کار خود بر اراده ناقدان پیش قدم شود اما در فضای کنونی که نقد با تخریب و آبرو بردن از یک اثر و حتی صاحب آن یکی شده است، نقدها با نوعی پرخاش و عصبانیت از طرف اهالی قلم رو به رو میشود.
اگر چهره نقد ترمیم شود، زیباییهای آن نمایان شود، میوههای شیرین آن در کام اهالی کتاب و قلم بنشیند، آن گاه است که رشد علم و اندیشه در کشور ما سرعت تصاعدی خواهد یافت. در این فضاست که نه اهل قلم، خود شیفتگانه در وَهمِ مطلقانگاری و خودستایی گرفتار خواهند شد و نه تخریبگران و حیثیتبَران و آبروسوزان بر جایگاه ناقدان و ناصحان عرصه علم مینشینند.
آنگاه از برکات نقد، تاثیر آن بر ممیزی کتاب است، وقتی که هر کتابی به نقد کشیده شود. اگر دو هزار نسخه تیراژ کتاب است، سه برابر آن تیراژ نقد آن شود، دیگر جای نگرانی فزاینده برای سختگیران در ممیزی نیست. اگر اکنون عدهای به صرف مخالف یا مختلف بودن اندیشهای به نخستین چیزی که فکر میکنند، منع نشر و مساله ممیزی است، ریشه در جدی نبودن فضای نقد و آزاد اندیشی دارد.
بنابراین، ترویج و توسعه فرهنگ نقد اندیشه باعث میشود که همان افرادی که با رویکرد سختگیرانه در ممیزی به دنبال ایجاد محدودیت در نشر و منع کتابهای مخالف و مختلف بودند اینک به طمع نقد گسترده همان اندیشهها، به جای رویکرد حذفی و منفی به رویکرد نقدی و ایجابی روی آورند و به جای اندیشه منع و منع اندیشه، به فکر گسترش فضاهای نقد آن اندیشه باشند. ای بسا گاه صادقانه و به طور جدی خواهان نشر اندیشههای مخالفان خود شوند تا در بازار نقد ناسرههای آن را رسواگرانه به رخ مردمان بکشانند.
باید به جای این همه نگران شدن از نشر کتابهای مختلف و مخالف، به فکر این باشیم که حرکت نقد در کشور رونق یابد. نقد اندیشههای غلط ( به نظر نویسنده) به عنوان پیوستی در دنیای نشر ایران اهمیت دارد تا هر نگران و دغدغهمندی بتواند با کمی زحمت مقاله و کتابی در نقد نوشتارهای غیرهمسو و نادرست بیابد. در این صورت این همه حساسیت از ممیزی گرفته میشود. راه تعدیل موضوع ممیزی در صنعت نشر ایران توسعه نقد علمی و گسترده است.
طبیعی است که در نظام اسلامی ایران، اندیشههای انتقادی و معارض با حساسیت دنبال شود. این اندیشهها میتواند بنیاد تفکر نسل جوان را تحتتأثیر خود قرار دهد. بهویژه با توجه به این امر که غالب نوشتههای انتقادی از ادبیاتی به مراتب زیباتر و جذابتر بهرهمندند. در نتیجه، نگرانیها از نشر اندیشههای مخالفان بجاست. اما راه رفع این نگرانی هر چه باشد منع نشر نیست. زیرا در دنیای دیجیتال، نه تنها منع یک کتاب باعث نرسیدن به نسل کتابخوان نمیشود که ای بسا موجی از کنجکاوی و حرص بیشتر برای خواندن در جامعه ایجاد کند که در این صورت کتابی که با تیراژ هزار نسخه میتوانست بدون هرگونه التهابی و به طور طبیعی وارد بازار شود اینک با حرص و ولع در بین دهها هزار و گاه صدها هزار نفر دست به دست شود.
در واقع راه رفع نگرانی فوق این است که به محض نشر یک کتاب با زاویههای آنچنانی دهها رسانه به نقد آن بپردازند. آن قدر که ناشر و صاحب آن اندیشه به نوعی در محاصره نقدهای منطقی جامعه قرار گیرند. باور کنیم که جوانان ما منطقیاند، نسل دانشگاهی ما منطقی است. اگر اثری بدون کینه و مواضع تند و با موازین علمی به نقد کشانده شود دیگر بُرد آنچنانی ندارد.
در پایان این مژده را هم به جامعه علمی بدهم که بهزودی 15 فصلنامه تخصصی نقد کتاب در رشتههای مختلف علمی با ماموریت منحصراً نقد، بررسی و واکاوی آثار مکتوب نشر ایران از طرف موسسه خانه کتاب ایران به جامعه با شکوه و عظمت ایران تقدیم خواهد شد. امیدواریم که با این حرکت، برای نخستینبار لبّیکی از عمق جان به فراخوان رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر ضرورتهای تمدنی نقد کتاب ایران گفته شود و فصلنامههای نقد کتاب خانه کتاب از طرف جامعه علمی مورد استقبال قرار گیرد.
اعتقاد ما این است که این مجلههای نقد کتاب میتواند تب و تاب ممیزی را کم کند تا بخش حکومتی کتاب به جای درگیر شدن با این جنجالها برای توسعه کتاب ایران فکری اساسی بکند.
نظر شما