اوریپید نمایشنامهنویس شناخته شده یونان باستان است که همواره از او به عنوان یکی از سه نمایشنامهنویس برتر آن دوران یاد میشود. او با وجود تمام افتخارات و جوایزی که در رقابتهای جشنواره دیونیزوس (در قرن پنجم پیش از میلاد) به دست آورد، به دلیل نوع نگاه و پرداختن به مسائلی که گاه برخلاف هنجار و عرف جامعه آن روز یونان باستان بود، در زمان حیاتش آنچنان که باید مورد توجه و اقبال عمومی قرارنگرفت اما با ورق خوردن تاریخ و پس از مرگش بسیار مورد توجه و رجوع هنرمندان و به ویژه نمایشنامهنویسان جهان قرار گرفت. بهطوری که با نوآوریهای خود از آن زمان تا کنون، اثری ژرف بر تئاتر جهان گذاشته است.
نمایشنامه «هلن» برگرفته از اثر حماسی هومر شاعر نابینای یونانی است که در آن به جنگ تروا که بخاطر دزدیدن یک زن درمیگیرد، میپردازد. داستان این اثر مربوط به ربوده شدن هلن زن زیباروی منلائوس، یکی از چند فرمانروای یونان که توسط پاریس پسر پریام شاه ایلیون (تروا) اتفاق میافتد.
اما نکتهای که در نمایشنامه اوریپید جلب توجه میکند و به دلیل آن مورد انتقادات زیادی نیز قرار گرفت، استناد به گفته هرودوت، به جای توجه به داستان پذیرفته شده هومر، در روایت این نمایشنامه بوده است. هرودوتِ تاریخنگار، در کتاب دوم تاریخ خود، سالها پیش از نوشتن این نمایشنامه به این موضوع اشاره کرده و گفته بود «هرا» شبحی مانند هلن ساخت و پاریس به جای هلن، این شبح را ربود، در نتیجه هلن به تروی برده نشد، بلکه در مصر و نزد پروتئوس پادشاه آن سرزمین ماند.
اما به دلیل نبود نظرات یکسان در مورد گونه و ژانر این نمایشنامه، باید به این نکته توجه داشت که در یونان باستان میان کمدی و تراژدی همپوشانی وجود نداشته و نمایشنامهنویس تنها یکی از آن دو را مینوشت، نه هردو را، و نمیتوان این اثر را به دلیل وجود برخی صحنهها با مایههای طنز، «تراژیکمدی» یا «ملودرام» نامید.
گره این موضوع زمانی مشخص میشود که یادآوری کنیم از اوریپید همواره به عنوان تژادی نویس یاد میشده، نه کمدی نویس؛ همچنین بر اساس مدارک موجود، نمایشنامه «هلن» اوریپید در جشنواره دیونیزوس در بخش تراژدی به اجرا درآمده است.
در بخش ابتدایی نمایشنامه «هلن» میخوانیم:
«جلو کاخ تئوکلیمنوس در مصر، نزدیک دهانه نیل. آرامگاه پروتئوس، پدر تئوکلیمنوس دیده میشود. هلن به تنهایی روبروی کاخ دیده میشود.
هلن: اینک خیزابهای زیبای دوشیزه نیل! رودی که کشتزارهای مصر را آبیاری میکند، و به جای باران آسمانی از گداختن برف ناب سیراب میشود. پروتئوس در زندگی خویش شهریار این سرزمین بود، در آبخوست فاروس خانه داشت و بر سراسر مصر فرمانروایی میکرد؛ و پساماته، یکی از دختران دریا را به زنی گرفت، پس از آنکه وی آغوش آیکوس را وانهاد. وی دو کودک در این کاخ او زاد، تئوکلیمنوس پسری که زندگیاش را در پرستش فروتنانه خدایان سپری کرد، و نیز دختری زیبا، مایه سربلندی مادرش، که در کودکی ایدو نامیده میشد، ولی هنگامی که به آغاز نوجوانیاش رسید، سنی برای شادیهای زناشویی، تئونو نام گرفت، او به خوبی آهنگهای خدایان را چه در چه در اکنون و چه در آینده میدانست، و این پاداش را از پدربزرگ خود، نرئوس گرفته بودم. نه سرزمین پدریام اسپارت که در آن زاده شدهام بیآوازه است، نه پدرم تیندارئوس؛ افسانهای میگوید که چگونه زئوس در کالبد قویی به آغوش مادرم لِدا، بال گشود و بدین گونه از پیگرفت عقابی گریخت، و با نیرنگ به آماج عاشقانهاش دست یافت، اگر این افسانه راست باشد. نام من هلن است، و اکنون اندوههایی را که از آنها رنج میبرم باز خواهم شمرد...»
نمایشنامه «هلن» در 104 صفحه، با شمارگان هزار و 100 و به قیمت 6 هزار و 600 تومان توسط انتشارات افراز چاپ و روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما