فلاح در این رمان به تاثیرات جنگ بر خانواده و جامعه توجه دارد. «خونمردگی» به سه مقطع زمانی میپردازد که از تیرماه 1367 و پایان رسمی جنگ تحمیلی آغاز میشود. در دهه 70 و با موضوع تبادل اسیران ادامه و در نهایت با موضوع خروج آمریکاییها از کشور عراق در سال 1391 پایان مییابد.
وی که نامهای بسیاری برای کتاب تازهاش به «چشمه» ناشر این کتاب پیشنهاد داده بود، درباره دلیل طرح این نام، به چگونگی ایجاد خونمردگی در بدن که معمولا در پی فشار ایجاد میشود، اشاره کرد و گفت: اثرم باید خوانده شود تا مخاطب به علت انتخاب این نام پی ببرد. به زبان ساده میتوان گفت که خون مردگی و کبودی بر بدن بسیار نازیبا است و به دلیل پرداختن به آسیبهای جنگ تحمیلی در این رمانم، چنین نامی را برای آن مناسب میدانم.
فلاح با بیان اینکه مراحل دریافت مجوز و صدور فیپا برای آثارم (به غیر از «کشور چهاردهم») امری دشوار بوده است، ابراز امیدواری کرد این کتاب به سرعت آماده انتشار شود.
خالق «کشور چهاردهم» پیش از این به ایبنا درباره زمینههای نگارش «خونمردگی» گفته بود: کودکی من در جنگ سپری شده است. در این دوران، من و خانوادهام در جنوب کشور ساکن بودهایم. این تجربه سبب شد که در این رمانم بر آسیبهای جنگ تحمیلی متمرکز شوم.
این نویسنده جوان در بخشی از «خونمرگی» نوشته است: «بچه با آب بازی می کرد. ابتسام صابون را روی سر کم موی بچه دایره در دایره می گرداند. زیر لب گفت: .واسه اینکه نمیدونی جنگ چیه. شیر میخوای که یومّا بهت میده. یکی میخوای بخوابوندت و بشوردت که واسه اون هم یومّا هست، منم هستَُم. میدونی کِی میفهمی جنگ چیه؟
ابتسام دست از کف مالی کردن سر بچه کشید و رفت توی فکر. بچه به نق افتاد. ابتسام پرسید؟ هان؟ کف رفته تو چِشِت؟ میسوزه نه؟ جنگ هم همیجوره. اما جای چشم، خانمان آدمو میسوزونه. قلب آدم. اینایی که میگَُم میفهمی؟...»
نظر شما