کورش علیانی، دانشآموخته زبانشناسی، علاقهمند به فلسطین و مجری و سردبیر ۱۱۸ قسمت برنامه تلوزیونی طوفانالاقصی بوده است که تا کنون آثاری از او منتشر شده است. او در حال حاضر مشغول نگارش کتابی با عنوان «مرگریزی در غزه» است. علیانی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به تشریح محتوای کتاب جدیدش پرداخت و گفت: در ۲۰ ماه گذشته، گزارشی از ماجرای غزه داریم که تقریباً همگان از طریق تلویزیون، خبرگزاریها و دیگر رسانهها شاهد آن بودهاند. در این گزارشها میبینیم که انسانها را میکشند، بیمارستانها، دانشگاهها، کتابخانهها و هر جایی را ویران میکنند که از این ویرانیها هم با واژگان کشتن (مثل بیمارستانکشی، معبدکشی، کتابکشی…) یاد میکنیم، و این کشیها تصادف نیستند. برای هر کدام از اینها و حتی برای افزایش آماری کشتار کودکان، برنامهریزی میکنند. بیان چنین موضوعی نیاز به نظریه دارد و تنها با تعبیر «نسلکشی» قابل تبیین نیست و اگر آن را صرفاً به عنوان «نسلکشی» یا «پاکسازی قومی» یا «کشتار جمعی» در نظر بگیریم، د آن را به درستی بیان نکردهایم.
او در ادامه با اشاره به ساختار دو وجهی این اثر اظهار کرد: این کتاب شامل یک گزارش و یک نظریهپردازی است. نظریهای که برای فهم آنچه در غزه گذشته و میگذرد به آن نیاز است. خوشبختانه فیلسوفی اهل آفریقا به نام «آشیل مبمبه» کتابی با عنوان «نکروپولیتیکس» دارد؛ به معنای «سیاستگذاری جسد» یا «سیاست مرگ». در آنجا تا حدی برای فهم فضاهای استعماری و نظریهای ارائه داده که میتواند برای تحلیل چنین شرایطی مفید واقع شود. من میکوشم نظریه مرگریزی را به شکل گسترشی از نکروپولیتیکس مبمبه تدوین کنم.
این پژوهشگر فلسطین درباره انگیزه نگارش کتاب گفت: این کتاب را فقط برای آدم نوشتم. در مورد محتوای این کتاب، باید گفت که موضوع اصلی، کشتهشدن انسانهاست. این به اعصاب آینهای ما مربوط است. فرض کنید در خیابان در حال حرکت هستید و ناگهان پیانویی از طبقه دوم ساختمانی سقوط میکند؛ وقتی فاصله کافی دارید و آسیبی نمیبینید، احساس ناراحتی نمیکنید. حال اگر گربهای از همان طبقه سقوط کند و فریادی بکشد، ممکن است اندکی احساس درد یا همدری در بدن خود حس کنید. اما اگر این آسیب به یک کودک وارد شود، درد بسیار شدیدی را در نواحی مختلف بدن، به ویژه در بازوها، احساس خواهید کرد. این واکنش، نتیجه عملکرد «اعصاب آینهای» است؛ یعنی هنگام مشاهده مستقیم یک آسیب انسانی، واکنشی عصبی و عاطفی در بدن ما ایجاد میشود. این تفاوت واکنش نسبت به انسان، حیوان یا اشیاء بسیار معنادار است. چه شد که این کتاب را مینویسم؟ این شد که اعصاب آینهای دارم و دارند آنجا آدم میکشند.
علیانی در ادامه تأکید کرد که مخاطب این اثر، همهی انسانها هستند: مخاطب این کتاب فقط انسان است. هر جا که مرزگذاری میکنیم، از سر ناچاری است. یعنی زمانیکه مثلاً میگوییم مخاطب این کتاب فارغالتحصیلان رشته ریاضی هستند، بخاطر این است که دیگران نمیتوانند بفهمند. ولی این ماجرا چیزی نیست که دیگران نفهمند. این ماجرا، کاملاً انسانی است و تقریباً هیچکس خارج از حیطه فهم آن نیست.
او همچنین به روند دشوار نگارش این کتاب اشاره کرد و گفت: در حال حاضر، حدود یک سال است که مشغول نگارش آن هستم و البته روند کار طبق برنامه پیش نرفته؛ چون نوشتنش واقعاً دردناک است. هر پاراگرافی که مینویسم، آزاردهنده است. باید مدتی خودم اجازه تنفس بدهم تا دوباره بتوانم به نوشتن ادامه بدهم.
در پایان، علیانی درباره زمان انتشار و احتمال رونمایی از این اثر توضیح داد: فعلاً باید تعهداتم را نسبت به ناشر انجام دهم؛ بعد از آن درباره این مسائل فکر خواهیم کرد. البته شخصاً اعتقاد چندانی به این نوع برنامهها ندارم. به نظرم، کتاب کالا هست، اما نباید بیش از حد آن را کالایی کنیم. ما کتاب را نمینویسیم، نمیفروشیم و نمیخریم صرفاً بهخاطر داد و ستد. کتاب را برای ایجاد تغییر در آگاهی مینویسیم، میفروشیم و میخریم. وقتی هنوز کتاب وارد بازار نشده، اگر برایش مراسم رونمایی بگیریم، در واقع داریم اعلام میکنیم بستهای از آگاهی عرضه شده که مخاطب بدون آنکه بداند چیست، باید برایش دست بزند. این کار عجیبی است. چون صحبت از کتاب است نه آیفون.
نظر شما