دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۷
نویسندگی برای کودکان؛ شوخی یا جدی؟

هر چیزی در هر زمینه‌ای برای خودش در و پیکری دارد. در و پیکر نه صرفا‌ً به مفهوم طرح یا چارچوب کلمه، بلکه حتی به معنای آداب کلمه‌. حال چه در حوزه شعر یا نمایش‌ و مجسمه‌سازی‌ و هرچه و هرچه که تصور کنیم. اما چندی است به نظر می‌رسد‌ ادبیات به‌ویژه ادبیات کودک تا حدی از این قاعده مستثنی شده و همین تفاوت‌ وضع نامطلوبی‌ در چرخه نشر آثار این گروه سنی ایجاد کرده است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)،یعقوب حیدری: امروزه در سطح مراکز عرضه کتاب با انبوهی از آثار مواجهیم‌ که دقیقاً نمی‌دانیم باید آنها را آثاری مناسب برای کودکان بدانیم یا نه. حال پرسش این است که چرا ادبیات‌ کودک دچار چنین آشفتگی‌ای شده‌ و راهکار بهبود آن چیست؟
به همین انگیزه، میزگردی‌ با حضور دکتر‌ محمد‌ عزیزی، منتقد، نویسنده و ناشر، محمود برآبادی، نویسنده و فاطمه‌ مشهدی‌رستم، نویسنده برگزار کردیم تا شاید بتوانیم به پاسخ روشنی برای این پرسش دست پیدا کنیم.

امروزه ادبیات کودک‌ با انبوهی از آثار روبه‌روست‌ که برخی از آنها نه تنها مناسب کودکان نیستند، بلکه‌ گاهی غیر‌مفیدند. به نظر شما چرا چنین است؟ آیا ادبیات کودک ذاتا مقوله‌ای جدی نیست یا جدی گرفته نمی‌شود؟
محمد‌عزیزی: ادبیات کودکان‌ در ایران سابقه‌ای طولانی و همزمان‌ با ادبیات بزرگسالان دارد‌. بهترین مثالش هم کتاب «کلیله و دمنه‌» است که در زمان‌ ساسانیان به وسیله‌ برزویه طبیب و به دستور بزرگمهر حکیم از هندوستان به ایران آورده شد‌ و در ایران‌ بازنویسی مجدد و باب‌هایی بر آن افزوده شد. از جمله باب بروزیه طبیب که یکی از بهترین متون در حوزه ادبیات سیاسی ـ اجتماعی جهان است. همین کتاب پس از اسلام‌ در ایران توسط ابن‌مقفع‌ به عربی و سپس در قرن‌ ششم هجری توسط نصرالله منشی به زبان فارسی سلیس ترجمه شد‌. همچنین «مرزبان‌نامه»، «جوامع‌الحکایات»‌ محمد عوفی و حتی بخش‌‌هایی از حکایات‌ «گلستان» و «بوستان» سعدی که اغلب‌ در قالب قصه‌های تربیتی برای کودکان‌ و نوجوانان نوشته شده‌اند. در آثار منظوم‌ ادبیات کلاسیک هم رد‌پای ادبیات کودک و نوجوان‌، فراوان‌ به چشم می‌خورد. مثلاً‌ در «شاهنامه»‌ فردوسی و معروف‌ترین‌ قصه آن‌ رستم و سهراب‌ یا شخصیت‌هایی مانند اکوان دیو‌ که همه شکل و فرم کودکانه و پیامی‌ چند‌لایه دارند که لایه‌ ظاهری آن مختص کودکان و نوجوانان و لایه پنهان و پیچیده‌‌تر آن، البته مخاطب عام دارد. حتی آثار مولانا هم سرشار از قصه‌های مناسب‌ برای کودکان و نوجوانان است‌ که با اندکی‌ تأمل و بازنویسی‌ می‌توانند‌ از خواندنی‌ترین آثار ادبی‌ این حوزه باشند؛ کاری که قبلا‌ً به همت مرحوم مهدی آذر‌یزدی‌ در مجموعه کتاب‌های «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب‌» منتشر و از آن استقبال فراوانی هم شد. البته قبل از ایشان‌ مرحوم صبحی‌مهتدی در این‌ زمینه کارهایی انجام داده‌ بود که معروف‌ترین آن،‌ بازنویسی قصه‌های مولانا مانند «هوش‌ربا‌» بود. در دوره مشروطه‌ هم کتاب «سرگذشت‌ احمد‌» از این جمله کتاب‌ها بود که با هدف آشنا‌کردن‌ کودکان و نوجوانان با جهان غرب‌ توسط طالبوف نوشته شد. در آثار محمد‌تقی بهار‌، ایرج‌میرزا‌ و میرزاده عشقی‌ هم داستان‌های خوبی برای کودک و نوجوان وجود دارد.‌ همچنین در اشعار پروین اعتصامی‌ به ویژه در مناظره‌هایش‌ مثلاً گفت‌وگوی نخ و سوزن‌، کودک و یتیم و...
هرچند باید از «گربه و موش‌» عبید زاکانی‌ یاد کرد که یکی از بهترین آثار ادبیات کودک و نوجوان در قرون گذشته است.
ادبیات کودکان در دهه چهل با کتاب «میهمان ناخوانده‌» فریبا جام‌ که کانون پرورش فکری منتشرش کرد، شروع می‌شود و در آثار صمد‌ بهرنگی‌ گام بلندی به‌جلو برمی‌دارد. قصه «ماهی‌ سیاه‌کوچولو» به‌دور از شائبه‌های سیاسی‌، به لحاظ محتوا، زبان و شخصیت‌پردازی، همچنان‌ از خواندنی‌ترین‌ آثار ادبیات کودک‌ است.
«کلاته‌کار‌» غلامحسین‌ ساعدی هم از جمله قصه‌های خوب ادبیات حوزه کودکان است. بعضی‌ از قصه‌های احمد شاملو‌ مثل «خروس‌زری‌، پیرهن پری» و «دختران ننه دریا» هم فراموش نشدنی‌اند‌.
پس از پیروزی انقلاب‌ اسلامی، کوشش چهره‌هایی چون‌ مصطفی رحماندوست‌، فریدون‌ عموزاده خلیلی، رضا رهگذر، اسدالله شعبانی، افسانه شعبان‌نژاد‌، سوسن طاقدیس‌، محمد‌هادی محمدی، فرهاد حسن‌زاده‌، قیصر امین‌پور و چند ‌نفر دیگر باعث خلق آثار خوبی در ادبیات کودک و نوجوان شد. قصه «دو خرمای نارس» فریدون عموزاده خلیلی‌ به ویژه در ادبیات نوجوانان، مثال‌زدنی است، اما در سال‌های اخیر یا من کمتر در این‌ زمینه مطالعه کرده‌ام یا اثر به‌یاد‌ماندنی و مثال‌زدنی در حافظه ندارم‌.

محمود برآبادی: توجه به کودک و نگارش‌ و انتشار‌ آثاری که مناسب کودک و نوجوان باشد‌، مربوط به دوران‌ معاصر است‌. یعنی زمانی که طبقه متوسط شهری رشد کرد، امکان تحصیل‌ به شیوه‌ نوین در مدارس فراهم شد و به سبب بهبود‌ وضعیت بهداشت‌، جمعیت رشد کرد‌ و تعداد کودکان و نوجوانان در خانواده‌ها افزایش یافت.
این عوامل سبب شد‌ تا به کودک نگاه ویژه‌ای شود‌، برای تعلیم و تربیتش برنامه‌ریزی‌ و برای اوقات فراغتش خوراک‌ فرهنگی‌ تهیه شود و کتاب و ادبیات،‌ بخشی از خوراک فرهنگی‌ای بود که باید در اختیار کودک قرار می‌گرفت.
در ایران هم چاپ و انتشار‌ آثار ویژه‌ کودک از دوران مشروطه به بعد آغاز می‌شود و تا قبل از آن، جز‌ چند کتاب، هرچه‌ نوشته شده برای بزرگسالان است؛‌ کتاب‌هایی مانند کلیله‌‌ودمنه‌، گلستان و بوستان، مرزبان‌نامه، هزار و یک‌شب‌ و بسیاری از آثار کلاسیک‌ که اکنون آنها را برای کودکان‌ بازنویسی و چاپ می‌کنیم، اصولاً برای کودکان‌ نوشته نشده‌ بلکه برای خوانندگان‌ بزرگسال که البته تعدادشان در آن دوران چندان‌ زیاد نبوده است.
در قرون وسطی، دانش در اختیار طبقات اعیان و اشراف جامعه‌ بود و طبقات‌ فرودست جامعه‌ امکان تحصیل برایشان‌ فراهم نبود البته‌ گاهی فرزندان‌ پیشه‌وران‌ شهری که جزو طبقه‌ متوسط محسوب می‌شدند، به تحصیل می‌پرداختند‌ اما تعدادشان اندک بود.
«قابوسنامه» هم‌ که آن را عنصر‌المعالی‌ برای فرزندش‌ نگاشته، در واقع پند‌نامه‌ برای یک شاهزاده است‌ نه برای یک کودک معمولی.

فاطمه مشهدی‌رستم:‌ پرسشی در ذهن من تداعی شد؛ اینکه‌ آیا کودک جدی است؟ آیا حضور و وجود فردی به نام کودک را‌ باید جدی گرفت‌؟! وقتی ما این پرسش را مطرح می‌کنیم، یعنی به شکلی، وجود کودک را زیر سوال می‌بریم! مگر می‌شود‌ ادبیات کودک را که قطعاً جدی است و برای موجود‌ دلنشینی همچون کودک - که حضورش کاملاً جدی است‌- جدی نگرفت؟
کودک جدی است پس ادبیات مربوط به او هم جدی است. مگر می‌شود‌ کودک را‌ در جهان خود و دایره درکی که دارد، عاقل، فهیم و جدی به‌حساب نیاورد؟ کسانی که به بازار‌ بیشتر از یک اثر‌ فرهنگی خوب اهمیت می‌دهند‌، درواقع‌ خود را جدی نگرفته‌اند‌ نه کودک را‌.
یک کار بازاری، کاری است که برای کسب درآمد‌ بیشتر یا سرگرمی گذرا‌ انجام می‌شود‌. من‌ نمی‌گویم‌ کار بازاری را باید‌ از ریشه‌ کند و نابود کرد و بیرون انداخت‌ چون به‌هر‌حال ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که از هر ‌گروه و طیف خاصی، تعدادی در آن مشغول‌ زندگی‌اند اما اینکه بخواهیم‌ فقط به بازار و آثار موردپسندش‌ فکر و عمل کنیم،‌ مشکلاتی ایجاد خواهد شد. خوب است‌ که آثار ادبی ما‌، چه کودک و نوجوان یا بزرگسال‌، به گونه‌ای باشد که موجب رشد و باروری ذهن مخاطب شود اما با آن‌ گروه از مخاطبانی که در یک‌ کادر بسته، تعیین هویت‌ شده یا می‌شوند، چه باید کرد؟ اینجاست که باید‌ گفت، چنین‌ مخاطبانی حتی اگر‌ زحمت مطالعه و روبه‌رو ‌شدن با یک کار‌ بازاری را هم به ‌خود دهند، باز جای امیدواری‌ خواهد بود برای آنکه‌ امکان دارد این افراد، رفته‌رفته از مطالب و موضوعات تکراری و پیش‌پاافتاده دست برداشته و به سمت کارهای جدی و پرمحتوا بروند. یعنی کارهای بازاری به منزله سکویی باشد که آنان را به‌طرف آثار مطرح و پرمحتوا سوق دهد. 

شاید‌ بهتر باشد ببینیم‌ اصولا چه تفاوت‌هایی بین‌ ادبیات واقعی و ادبیات بازاری کودک وجود دارد.
محمود برآبادی: مانند همه حوزه‌‌های هنری‌ کودک و نوجوان چون سینمای کودک‌، تئاتر کودک، بازی‌های رایانه‌ای و ... ادبیات هم گاهی درگیر نشر آثار سطحی و بازاری است.(نمی‌خواهم از واژه مبتذل استفاده کنم چون آثار بازاری کودک و نوجوان ما، کم‌مایه و پیش‌پا افتاده است اما مبتذل نیست) و نمی‌شود با این‌گونه کتاب‌ها برخوردی حذفی داشت بلکه باید با ارتقای سطح سلیقه و بالا‌بردن درک‌ زیباشناسانه‌ خواننده با آنها مقابله کرد. باید با خلق و نشر آثار خوب به نیاز مخاطب پاسخ داد و او را از خواندن آثار کم‌مایه بی‌نیاز کرد.
اما اگر در آثاری که اصطلاحاً به آنها بازاری گفته می‌شود از ظرافت‌های هنری و تکنیک‌های ادبی استفاده شود، طبعاً خواننده را جلب خواهد کرد. نمونه‌ای که در این زمینه قابل ذکر است کتاب‌هایی است که نویسنده آن منوچهر احترامی بود و همه آن را با «حسنی نگو یه دسته‌گل»‌ می‌شناسند‌. نویسندگان، شاعران و منتقدان‌ کتاب‌‌های کودک در ایران، ابتدا این کتاب‌‌ها را جدی نگرفتند‌ اما استقبال مخاطب‌ و چاپ صد‌باره این کتاب‌ها‌ نشان داد که با وجود ظاهر ‌بازاری کتاب‌ها‌، شاعر این آثار توانسته‌ با زبانی با کودک سخن بگوید که او را جلب کند‌ و موفقیت‌ این کتاب‌ها باعث شد موجی از کتاب‌های بازاری‌ با نام «حسنی‌» راه بیفتد. در همان زمان‌ کتاب‌های شعری‌ که از سوی وزارت ارشاد جایزه‌ کتاب شعر سال را از آن خود کرد، کمترین استقبال‌ را از سوی مخاطبان‌ داشت، بنابراین نباید‌ در زمینه شناخت‌ مخاطب دچار‌ گمراهی‌ شویم‌ و آثاری بنویسیم‌ که فقط خودمان‌ آن را بفهمیم.

محمد عزیزی: مولانا می‌فرماید‌ مثنوی بوی مرا می‌دهد. بر اساس همین سخن درست و کاملاً منطقی، کلام‌ من هم بوی مرا می‌دهد. یعنی برگرفته از طرز تفکر و نگاه و اندیشه‌ و جهان‌بینی من است. پس من اگر کوچک باشم‌ و دنیای اندیشه‌ و خیال و تفکر‌ من محدود باشد‌، اثری که خلق خواهم کرد‌ به یقین کوچک‌، محدود و کم‌بها خواهد بود.‌ جامعه‌ای که آغشته به زر و سیم‌ و دلار است، نمی‌تواند اثر خوبی خلق کند. وقتی تمام زندگی‌ اجتماعی ما‌‌ پر از تفکر‌ روزمره‌ است‌ هرچه خلق می‌کنیم هم بی‌ارزش خواهد بود. از بوته خار که نمی‌شود گلابی آبدار چید.
مرحوم احترامی دو سه دهه قبل قصه خوب «حسنی نگو یه دسته گل» را سرود‌ اما پس از او و به تقلید از او، ده‌ها «حسنی»‌ سروده شد‌ که هیچ‌یک مثل‌ اثر اولی نبود‌ند بلکه‌ ضعیف بودند. تا وقتی یاد نگیریم اول اندیشه‌ای خلاق و توانا داشته باشیم و بعد دست به قلم‌ ببریم، نمی‌توانیم آثار خوبی خلق کنیم‌ و قاعدتاً ادبیات خوبی هم‌ نخواهیم داشت. 

با این همه آموزه، البته هنوز ادبیات کودک چندان‌ جدی گرفته نمی‌شود‌ و هنوز عده‌ای فکر می‌کنند اثر‌، ‌هرچه پیش‌پا افتاده‌‌تر، کودکانه‌تر!

محمد عزیزی: اگر ما بچه‌‌ها و نوه‌ها‌‌یمان را‌ دوست داریم‌ و برای آینده، سرنوشت‌، سلامت و رشد فکری‌آنها ارزش قائلیم‌، ادبیات کودک را هم که رشد‌دهنده‌ ذهن کودکان است‌ باید کاملا‌ جدی بگیریم‌. کودکان بیشتر از بزرگسالان به مراقبت نیاز دارند پس به همین ‌‌نسبت باید توجه بیشتر و عمیق‌تری ‌‌به ادبیات کودک‌ داشته باشیم‌ تا به همان نسبت‌ در آینده فرزندان‌ سالم‌تر، باهوش‌تر و خلاق‌تری تحویل جامعه بدهیم‌. ادبیات خوب، آگاهی‌‌بخش است‌ پس آن را از سبد خانوار‌ حذف نکنیم‌. کسانی که ادبیات کودکان را‌ جدی نمی‌گیرند، شناختی از آن ندارند‌ و فکر می‌کنند‌ این ادبیات فقط جنبه‌ سرگرمی و خیالبافی دارد‌ که اگر همین بخش را قبول داشته باشند باز هم باید بدانند که کودکان برای حفظ سلامتی و وسعت‌ دادن به تخیل‌ خویش به خیالبافی و سرگرمی‌ احتیاج دارند‌.
جدی نگرفتن‌ ادبیات کودک به نشناختن‌ ادبیات کودکان‌برمی‌گردد. انسان‌ تا وقتی چیزی‌ را نشناسد‌، شیفته آن نمی‌شود‌. مسوولان محترم‌ ما ورزش را می‌شناسند و به آن بها و امکانات و برنامه تلویزیونی و استادیوم و ... می‌دهند اما گاهی دیده می‌شود که ادبیات را به‌طور عام‌ و ادبیات کودکان‌ را به‌طور خاص‌ نمی‌شناسند‌ و چون آن را نمی‌شناسند‌، ارزش اجتماعی‌ و کارکرد عمیق آن را باور ندارند و طبیعتا برای آن به طور کافی هزینه‌ نمی‌کنند.

برآبادی: برای بسیاری از افراد هنوز این‌ تفکر وجود دارد که چون کودک، درک‌، فهم و شعورش‌ به اندازه آدم‌بزرگ‌ها نیست! حتماً‌ سطح توقع و انتظارش‌ هم پایین است‌ و به هر چیزی‌ می‌توان نام‌ ادبیات نهاد. این تفکر از آنجا نشأت می‌گیرد‌ که این افراد با ذهن و زبان کودک آشنا نیستند‌، ویژگی‌ها‌ و حساسیت‌های دوران کودکی را‌ نمی‌شناسند‌ و برای کودک شخصیتی‌ مستقل قائل‌ نیستند ‌‌و در یک کلام ‌‌کودک را جدی نمی‌گیرند‌، بنابراین ادبیات مربوط به او را هم جدی نمی‌گیرند‌. در حالی که ما در ادبیات کودک، شاعران و نویسندگان‌ بزرگی داریم که‌ فقط برای کودک می‌نویسند،‌ منتقدان فراوانی داریم‌، مطبوعات ویژه‌ کودکان داریم، تعداد بسیاری ناشر کودک داریم که سهم قابل‌توجهی در اقتصاد و نشر دارند‌، نهاد‌ها و انجمن‌های ادبی ویژه کودکان داریم‌، مترجمان و پژوهشگران‌ خاص این حوزه‌‌داریم و جوایز‌ ویژه این حوزه را داریم. همه اینها نشانگر این است که جریان ادبیات کودک وجود دارد و بسیار هم جدی است.

مشهدی‌ رستم: باید توجه داشت که کار برای کودک سخت‌تر است. جالب آنکه هرچه به قبل از کودکی نزدیک‌تر می‌شویم‌ یعنی دوران‌ خردسالی‌، کار حساس‌تر و سخت‌تر می‌شود. کار برای خردسالان ‌خیلی بیشتر از کار برای نوجوانان وقت می‌گیرد. از دیگر دلایل دشواری‌ کار برای کودک و خردسال، انتخاب سوژه‌ و نحوه بیان و منظور نویسنده‌ برای خلق‌ موضوع است‌. دیگری، جنبه‌ تخیل‌برانگیزی‌ و شفافیت‌‌ و سادگی‌ کار است.‌ نکته مهم دیگر اینکه کودک، یک موجود ساکن‌ و راکد نیست.‌ او دوست دارد‌ این جنب و جوش را در چیزی به نام قصه هم احساس کند. شناخت روان‌ کودک هم از آن جمله مواردی است که بسیاری، خیلی‌ سطحی از کنار آن‌ می‌گذرند‌ و این‌گونه فکر می‌کنند‌ که قصه و داستان‌ کودک فقط در کلماتی نظیر؛ کوچولو‌، بع‌بعی، دخترک، پسرک، نازنازی، موش‌موشی و کلماتی از این دست خلاصه می‌شود‌! حتی گروهی پا را از این فراتر گذاشته‌اند‌. بدین‌ترتیب که‌‌به عنوان مثال‌ می‌آیند و تصورا‌ت خام‌ کودکی خود را روی کاغذ‌ می‌آورند، آن هم در حالی‌که نه مطالعه‌ای در این ‌باره دارند و‌ نه زحمت‌ کنکاش‌ در این حوزه‌ را به خود می‌دهند! و تازه هنگامی‌ که این نکات را برایشان‌ یادآوری می‌کنی، آنچنان حق‌ به جانب‌ براندازت می‌کنند که به خودت شک می‌کنی! با توجه به این‌ اوضاع‌، کار برای کودک و خاصه خردسال، سخت‌ است یا سهل و ساده و آسان؟
یعقوب حیدری: هنوز‌ می‌توان عمقی‌تر به این مقوله پرداخت. اساساً ادبیات کودک چه ساختار و ویژگی‌‌هایی دارد؟

محمود برآبادی:‌ به ادبیات کودک از دو منظر‌ نگاه می‌شود‌؛ یکی آثاری که برای کودکان‌ نوشته می‌شود‌ ـ چه آنها که قالب داستانی دارد و چه آنها که قالب علمی، آموزشی‌ دارند‌ـ که برای تربیت و ساختن اوست. این کتاب‌ها می‌گویند کودک نیازمند‌ تربیت است تا بتواند در جامعه‌ بشری زندگی کند. دوم، نگاهی است که می‌گوید کودک بیشتر از بزرگسال اوقات فراغت دارد‌. بزرگسال درگیر کار و زندگی‌ و مسوولیت‌های گوناگون است‌، اما کودک‌ به‌جز درس‌خواندن کار دیگری ندارد و باید برای‌ اوقات فراغت‌ او خوراک تهیه‌ کرد. باید او را سرگرم‌ کرد و کتاب‌ و ادبیات کودک‌ وسیله مناسبی برای پرکردن اوقات فراغت است.
دیدگاه اول به جنبه آموزشی‌ و تربیتی آثار توجه دارد‌ و دیدگاه دوم‌ به جنبه‌های سرگرم‌کننده بودن‌ آثار. هریک از این دیدگاه‌ها برای توجیه‌ نظر خود استدلال‌‌هایی دارند که چه‌بسا‌ بخشی از آن درست باشد و بسته به اینکه کودک در چه شرایطی قرار داشته باشد‌ می‌توان گفت چه آثاری برای او مناسب است.
اما درباره سوال شما لازم است‌ بگویم، ادبیات کودک به عنوان‌ ادبیات، باید واجد مولفه‌هایی باشد که بتوان‌ از لحاظ زیبایی‌شناسی به آن ادبیات گفت. به اصطلاح،‌ ادبیات کودک با ادبیات به معنی عام آن تفاوت چندانی ندارد و داستان کودک‌ و رمان نوجوان هم باید واجد ساختار ادبی‌ و هنری باشد‌. یعنی باید شخصیت‌پردازی، فضا‌سازی‌، گره‌افکنی‌، تعلیق، گره‌گشایی و پایان‌بندی‌ جذاب داشته باشد.
آن چیزی که ادبیات کودک را از ادبیات بزرگسالان‌ جدا می‌‌کند‌، ‌ویژگی‌های مخاطب است. برخی موضوعات‌ در حوزه فکری کودک قرار نمی‌گیرد‌، هرچند برخی اعتقاد دارند که همه ‌چیز را می‌توان‌ به کودک گفت و تنها باید قالب مناسب آن را پیدا کرد؛ موضوعاتی مانند‌ فلسفه، مرگ، دنیای پس از مرگ‌، اقتصاد و... ‌ـ برخی دیگر معتقدند که گرچه‌ می‌شود راجع به همه موضوعات برای کودکان نوشت، اما به‌هر‌صورت‌ برخی موضوعات‌ در اولویت‌ بیشتری قرار دارند، یا اگر از منظر مخاطب‌شناسی‌ نگاه کنیم، بیشتر مورد علاقه‌ کودک قرار می‌گیرند.
ویژگی‌ دوم که نوشته‌های مخصوص‌ کودک را از بزرگسال‌ جدا می‌‌کند، فرم کار‌ و ساختار نحوی کلام است‌. دایره واژگانی‌ کودک محدود است.‌ او بسیاری از تعبیرات‌ و ترکیبات کلامی‌ را نشنیده و معنای آنها را درک نمی‌کند. از لحاظ تجربه‌های تصویری نیز‌ ممکن است بسیاری از‌ تصویر‌‌هایی که نویسنده‌ به آن ارجاع می‌دهد از نظر‌ کودک مفهوم نباشد‌. همچنین اگر ساختار‌ جملات پیچیده‌ باشد‌ ممکن است‌ کودک آن را درنیابد‌ و نتواند با آن ارتباط برقرار کند.

فاطمه مشهدی‌رستم: رعایت اصول برای خلق یک کار درست، کودک و بزرگ‌ نمی‌شناسد.‌ هر کاری با توجه به موقعیت‌ و مسأله‌ای که دارد، حاوی اصول و معیارهایی است که در مرحله اجرا، باید از آنها برای انجام یک‌ کار سالم، منظم و درست‌ استفاده شود.‌
اصول مطرح‌ در کار برای کودک هم از این قواعد مستثنی ‌‌نیست‌ بلکه یک امر بدیهی است‌. اینکه به عنوان مثال، با کودک باید کودک بود، کودک را شناخت، او را درک کرد‌، به جهانش وارد شد ‌‌تا چگونه همزبانی با او را کشف کرد و... البته‌ این قواعد به همین مراحل، ختم نمی‌شود‌ و جدا از اصولی است که برای نگارش یک متن‌ مشخص باید مورد استفاده قرار گیرد.

جناب برآبادی‌! شما صحبتی ندارید؟

محمود برآبادی: ادبیات کودک جز جدی بودن مقوله‌ دیگری نیست. بنابراین فکر می‌کنم‌ هرآنچه در ارتباط با‌ این حوزه باید گفته شود گفته شد‌ و نقطه مبهمی باقی نمانده.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها