در ابتدای این برنامه بخشهایی از بچههای کارون با اجرای «پورسراج» برای حاضران خوانده شد. سپس حمید باباوند، مجری برنامه از احمد دهقان پرسید: علاقه دارید برای نوجوانان بنویسید یا بزرگسالان؟ و دهقان گفت: علاقهمندم برای بزرگسالان بنویسم اما نوشتن برای گروه سنی کودک و نوجوان میتواند برای هر نویسندهای جذاب باشد. این به معنی کمرنگ بودن کار نوجوانان برای من یا دیگر نویسندهها نیست.
وی در پاسخ به این سوال باباوند که «فکر میکنید رمان «من قاتل پسرتان هستم» ظرفیت فیلم شدن را داشته باشد؟ گفت: با توجه به ظرفیت داستان، بعید نیست که بتوان این کتاب را در قالب فیلم نیز ارایه کرد.
مجری برنامه به ساخته شدن فیلم از «من قاتل پسرتان هستم» احمد دهقان اشاره کرد و پرسید: آیا با توجه به حاشیههایی که نگارش و انتشار این داستان با خود داشت، تجربه فیلمشدن اثر داستانیتان تجربه خوبی بود؟ فشارهایی که وجود داشت، کاهش یافت یا این فشارها به سمت دیگری منتقل شدند؟
نویسنده «من قاتل پسرتان هستم» اظهار کرد: در سالهایی که این کتاب فیلم شد، فضای خاص در جامعه و فشار زیادی روی این اثر وجود داشت. ساختهشدن فیلمی از روی این اثر، توانست بخش زیادی از این فشار را بکاهد. یادداشتهای منفی که درباره فیلم نوشته بود، با ساخته شدن این فیلم، تعدیل شدند.
میری: شیرینی «بچههای کارون» همیشه با من است
در این برنامه، بنا بود مازیار میری هم به عنوان منتقد حضور داشته باشد اما به دلیل حضور در داوری جشنواره فیلم فجر، از شرکت در این برنامه بازماند. به علت وجود ظرفیت تبدیلشدن «بچههای کارون» به فیلم، ارتباط تلفنی با او برقرار شد. میری درباره تجربههای همکاریاش با احمد دهقان و اینکه متن این نویسنده چهقدر برای تبدیل شدن به فیلم آمادگی داشت؟ گفت: شاید احمد دهقان به بیمهریهایی که نسبت به او و آثارش میشود، عادت کرده باشد. بیشک تنها ادبیات نمایشی آثار او و تعدادی از نویسندگان حوزه دفاع مقدس، به شیوه تصویری نوشته شدهاند.
وی ادامه داد: نگارش تصویری به این مفهوم که امکان تصویرسازی ذهنی به آسانی در داستانهای کوتاه و بلند احمد دهقان وجود دارد و فیلمساز را ترغیب به ساختن فیلم از اثر داستانی میکند. «بچههای کارون» جذابترین کتابی بود که در این سالها خواندم و در پی ساختن آن بودم. البته به دلیل بروز مشکلاتی نتوانستیم این اثر را به فیلم تبدیل کنم اما شیرینی مطالعه این کتاب همیشه با من است.
سپس صادق کرمیار درباره کتاب «بچههای کارون» گفت: از مطالعه این اثر لذت بردم. نخستینبار با هدف لذتبردن از متن نویسنده، کتاب «بچههای کارون» را مطالعه کردم و بار دوم با از زاویه بررسی به آن نگاه کردم. درباره آزادسازی خرمشهر کتابهای اندکی نوشته شده است. بهویژه برای نوجوانان که باید بدانند در جنگ تحمیلی چه رخ داده است و تاریخ خود را بشناسند. این کتاب علاوه بر جذابیتهای داستانی میتواند شناختی به نوجوانان از تاریخ ندیده و نشناخته آنان ارایه کند.
وی ادامه داد: گفته میشود که نویسنده باید بتواند از تضادهای موجود در زندگی واقعی خود در پرورش داستانی که مینویسد، بهره ببرد. زیباییهای زندگی را زشت نشان دهد و زشتیها را زیبا. چنین نویسندهای موفق است؛ اگر نه، اساساً نویسنده نیست. دهقان در «بچههای کارون» به راحتی توانست پلیدیها و پلشتیهای جنگ را به زیبایی تصویر کند. بیآنکه فلسفهبافی کند، حکم صادر کند یا تئوری بپردازد. آن هم از زاویه دید نوجوانی که جهانی متفاوت با بزرگسال است. گویی نوجوان داستان، اصلاً جنگی را نمیبیند و زندگی همان رویدادهای جاری (زندگی در خلال جنگ) است. این زندگی، تنها تجربه زیستی نوجوان داستان است که میتواند آن را درک کند.
نویسنده رمان «درد» با بیان اینکه در «بچههای کارون» هیچ تصویری از دنیای پیش از جنگ وجود ندارد، شاید دهقان میخواهد بگوید که این نوجوان تنها تجربه زیستهاش «جنگ» است و این برای او یک حادثه نیست، گفت: برای همین، خمپارهها، رگبار مسلسل، مرگها و زخمیشدنها برای او عادی هستند. این موضوع میتواند هم از حُسنهای رمان و هم از ضعفهای رمان باشد. «بچههای کارون» را تسامحاً رمان نوجوان میدانم. شاید اگر در شناسنامه کتاب «رمان کودک و نوجوان» درج نشده بود، آن را رمان بزرگسال میدانستم. به عنوان رمان نوجوان باید نکتههایی را میداشت که به درک بیشتر نوجوانانمان از جنگ بینجامد.
کرمیار یکی از مهمترین ویژگیهای رمان بزرگسال را «آشناییزدایی» عنوان کرد و ادامه داد: در رمان نوجوان باید آشناییسازی صورت گیرد. دنیایی بسازد که برای نوجوان قابل درک باشد. در خیلی از بخشهای داستان این اتفاق رخ داده است. شرحهایی که درباره نحوه کارکرد بیسیم داده میشود یکی از این بخشهاست. اما شکستهای زمانی که در داستان وجود دارد، برای نوجوان قابل درک نیست.
علیرضا بهرامی، دیگر منتقد حاضر در این برنامه، درباره «بچههای کارون» گفت: با تمام وجود، درگیر مطالعه این اثر شدم و با نوشتن درباره «من قاتل پسرتان هستم» و دیگر آثار احمد دهقان همواره طرفدار شیوهای بودم که در نسلی از نویسندههای ادبیات جنگ، دفاع مقدس یا پایداری شکل گرفت. همواره وقتی در جامعهای حکمرانان سرنوشت مردم را تعیین میکنند، جامعه مستعد فساد میشود. زمینه بروز فسادِ جهل هم در کنار فساد مادی و اداری در این جامعهها بسیار وجود دارد.
وی سپس به ماجرای ساخته شدن مسجد بزرگتری به جای مسجد مجاور تئاتر شهر اشاره کرد و گفت: پس از مخالفتهایی که در این زمینه صورت گرفت و به سکوت انجامید، این ساختمان بنا شد. این مکان اکنون در حال تبدیل شدن به مرکز تجاری و پارکینگ طبقاتی است تا منافع گروهی را تامین کند؛ در حالی که در هنگام ظهر صدای اذان هم از آن پخش میشود تا گفته شود که کارکرد مسجد را هم دارد!
این منتقد سپس به موضوع تبدیل شدن «من قاتل پسرتان هستم» به فیلم، بازگشت و اظهار کرد: عدهای که از اعضای چندین هیات مدیره هستند، اساساً نگران بودند که چنین تفکری در جوانان داستاننویس دفاع مقدس شکل بگیرد. بخشی از این منفینگاریها درباره داستانهای احمد دهقان نتیجه جهلی است که در بخشهایی از جامعه وجود دارد.
بهرامی با بیان اینکه نامیدن جنگ تحمیلی به «دفاع مقدس» سبب نمیشود که خواهان جنگ باشیم، گفت: آثاری از احمد دهقان مانند«دشتبان» یا «سفر به گرای 270 درجه» بخشی از واقعیتها و خشونتهای جنگ را بیان میکنند. باعث تعجب است برخی که خود جنگ را درک نکردهاند، دهقان را که از 14 سالگی جنگ را با تمام وجود تجربه کرده است، نویسندهای میدانند که درک درستی از جنگ تحمیلی ندارد! نمیگویم چون در جنگ حضور نداشتهاند، حق ندارند چنین بگویند اما معتقدم که نباید در این باره حکم صادر کرد. این در حالی است که بهترین نویسندگان دنیا یا روزنامهنگار بودهاند یا جنگ را از سر گذراندهاند. دهقان در روایتهایش واقعیتهای خود را مینویسد و خیلی عجیب است که به چنین فردی گفته شود نگاهت به جنگ درست نیست!
وی ادامه داد: شخصیت «مامان» که در «بچههای کارون» آمده از خشونت فضای داستان میکاهد. در صفحه 138 مکالمه معاشقانه شخصیت اصلی داستان و مادرش جذاب است و نویسنده بسیار خوب فضای ذهنیاش را تصویر کرده است.
دهقان: همه حرفهای دنیوی و اخروی را میتوان در سوژه جنگ بیان کرد
سپس، باباوند ارتباط میان مادر و فرزند، در آستانه رفتن فرزند به خط مقدم را سرآغاز سلسله رویدادهایی دانست که در ادامه داستان رخ میدهد و از دهقان در این باره پرسید. نویسنده «بچههای کارون» هم گفت: سوژه جنگ آنقدر وسیع هست که ما اطلاعات اندکی درباره آن برای نوشتن داریم. همه حرفهای دنیوی و اخروی خود را میتوانیم در خلال سوژه جنگ بیان کنیم. مادر و فرزندی که آوردهام، قصد روایتهای بخشی از ناگفتهها را داشت.
وی با بیان خاطرهای از شب وحشتناکی از «عملیات کربلای 5» مبنی بر این که از گردانی 300 نفری که در ساعت 35 دقیقه بامداد وارد عمل شدند، در ساعت 3 و 50 دقیقه بامداد، فقط نزدیک به 80 نفر از آنها باقی مانده بودند، گفت: ناگهان یکی از سربازان ایرانی در نتیجه منور زدن، متوجه حضور یک نیروی عراقی در کنار خود شد و قصد داشت او را بکشد اما سربازانی که کوچکتر بودند، مانع از این کار شدند. همان فرد، در یکی دیگر از عملیاتها چنان از شدت خمپاره میلرزید که باید آن را دید! صحنه جنگ حوزه وسیعی برای نگارش است چه از قهرمانیها و چه از انسانیتها!
پس از این، باباوند به اذان گفتن یکی از شخصیتهای داستان در فواصل کتاب اشاره کرد که در ادامه داستان دلیل آن مشخص میشود و از کرمیار پرسید: داستان تا چه اندازه این لحظههای ناب و با درایت را دارد؟
کرمیار: نویسنده را به سطح بحثهای روزمره تنزل ندهیم!
کرمیار در این باره به تلقی نادرست جامعه از مفهوم نویسنده که باید در تمام امور صاحبنظر باشد، اشاره کرد و گفت: نویسنده تئوری پرداز نیست. اصلا هنر عرصه تئوریپردازی نیست. علم عرصه آن است. نویسنده داستان خود را مینویسد. تئوری سیاسی، دینی و حکمی در این باره صادر نمیکند. اگر حکمی در متن نویسنده دیده میشود، بیان احکام دیگران است. نویسنده میتواند به حکم دیگران شکل دهد و همان را بیان کند. نویسنده فراتر از عرصه سیاسی است. هیچ فردی به خاطر ندارد شاه شجاع چه کرد اما همه میدانند حافظ که بود. نویسنده را به سطح بحثهای روزمره تنزل ندهیم.
وی درباره اذان گفتن در داستان «بچههای کارون» و دیگر نشانههای اینچنینی گفت: دیدگاه ناصر درباره بهشت و جهنم جالب است. این درکی است که راوی از بهشت و جهنمی که برایش ترسیم شده دارد. برخی به نویسنده انتقاد میکنند که گویا به بهشت و جهنم معتقد نیستی! در حالی که نویسنده به خوبی ذات شخصیتهای اطرافش را توصیف میکند اما این به مفهوم باور نویسنده به آن موضوع نیست.
این داستاننویس و فیلمساز، عملیاتهایی را که (در کتاب «بچههای کارون») در حاشیه عملیاتهای بزرگتر در میان بچهها برای تصرف چند قوطی کمپوت انجام میشد نشانه جاری بودن زندگی در روح این نوجوانان دانست و گفت: حضور شخصیت مادر در «بچههای کارون» نمادی برای «مادر» و عین حال نمادی از مام میهن است. در صفحه دوم کتاب میتوان دریافت که راوی داستان را برای مادرش بیان میکند. چند لایهگی در این داستان به خوبی انجام شده است. برای همین آن را تسامحا داستان نوجوان میدانم. سنین راهنمایی به خوبی نمیتوانند داستان را درک کنند و باید با کمک دیگران آن را بخواننند.
وی ادامه داد: از تمام عناصری که میتواند داستان را جذاب کند، در «بچههای کارون» به کار گرفته است. بزرگترین رویداد جنگ تحمیلی برای نسل بعدی به یادگار مانده است با وجود همه انتقادها «بچههای کارون» در تاریخ ادبیات ما ماندگار خواهد شد.
بهرامی:قهرمان اسطورهای نمیتواند الگو باشد
در ادامه، بهرامی «آسمانی نبودن» قهرمانهای داستانهای «احمد دهقان» را از مهمترین ویژگیهای آثار او عنوان کرد و افزود: نگاه فرمایشی در ادبیات و هنر دفاع مقدس لطمه بزرگی برای جامعه دارد. قهرمانان اسطورهای برای جامعه قابل دستیابی نیستند و نمیتوانند الگو باشند. در حالی که همه انسانهایی که حماسههای دفاع مقدس را خلق کردهاند، همانند ما بودهاند و ما هم میتوانیم همانند آنها باشیم.
وی ادامه داد: «بچههای کارون» ترجمه پذیر است. استاندارهای جهانی را با حفظ استانداردهای بومی را دارد. همانند کتاب «فال خون» داوود غفارزادگان که اگر اسمهای آن را برداریم، میتواند داستانی باشد که در خلال جنگ جهانی دوم رخ داده است. هنر احمد دهقان این بوده که با حفظ استانداردهای جهانی جنبههای بومی را به خوبی در نظر داشته است. راوی صرفاً خاطرهگو نیست. نثر متناسب و تعلیقهای دلپذیری دارد. باورپذیری از دیگر ویژگیهای کتاب است که گاه نویسنده یک صفحه و نیم به موضوعی مثل سردی هوا پرداخته است.
سپس از نویسنده اثر با حضور مدیر فرهنگسرای انقلاب و دیگر حاضران قدردانی و در ادامه به پرسشهای برخی از مخاطبان در این زمینه پاسخ گفته شد. در این سوالها و جوابها به ضعف طرح روز جلد کتاب هم اشاره شد که مورد تایید کارشناسان قرار گرفت.
صادق کرمیار «بچههای کارون» را در ژانر کارهای تاریخی و در عین حال در زمره متنهای معمایی دانست که زمینهای برای انجام کارهای سینمایی درباره این کتاب است. دهقان هم با تاکید بر اینکه نگارش رمان برای نویسنده حوزه داستان در اولویت است، گفت: گاه تاریخ هم تحریف، اما رمان نوشته میشود. همانند آنچه در «جنگ و صلح» نوشته شد. من هم در رمانهایم قصد آوردن سخنانی خارج از تاریخ را ندارم اما ذهنم در این زمینه آزاد است.
کرمیار در تکمیل این سخنان گفت: تاریخنگاران درباره هستی تاریخی مینویسند اما در هستی داستانی، نویسنده ملزم به رعایت این هستی تاریخی نیست. در عین حال که ماهیت آن تاریخ را حفظ میکند. نویسنده هیچ تعهدی به تاریخنگار ندارد. حتی درباره رمانهای عاشورایی معتقدم که نویسنده میتواند رمانی بنویسد که امام حسین بر یزید پیروز شود. آن چه مهم است، تحلیل و هدف مشخص نویسنده است با مشخص کردن آن میتوان تاریخ را هم تحریف کرد.
بهرامی در پایان این برنامه یکی از شعرهایش را که با عنوان «شعری غیر سفارشی برای خونسرفههای ناصر، شاید در داستانهای احمد دهقان، شاید در همسایگی های سابق من» آغاز شده بود به احمد دهقان تقدیم کرد. وی در شعر خود چنین سرود: تو کدام پیامبری/ که این طور بیمهابا به آب میزنی/ تو کدام پیامبری/ بدون عصا، بدون ماهی/ تو شاید خودِ ماهی / اما مگر ماه میتواند تکثیر شود/ آرام آرام در گوش آب آواز بخواند و روی سیمهای خاردار خون سرفه کند/ تو کدام پیامبری/ حرفت چیست / اصل و نسبت از کجاست که نه پلاکهای شناسایی میدانند، نه استخوانهای پوسیده در آب/ که قدر نیزار را خوب میشناسند/ چه بوی خوشی میآید امشب از این رودخانه آب شیرین/ که به تمام سرزمینهای مطابق نقشه و به دریاهای ناشناخته میریزد/ تو را تمام جویندگان طلا در غرب تا راهبان معابد خاور دور/ از شیار جمجمهات میشناسند/ که نوری غلیظ، خیره کنندهتر از هزار چتر منور از آن چکه میکند/ رها در آب، رها در مه/ رها در عشق.
نظر شما