یکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۲ - ۱۰:۳۸
شعر، هنری است که مثل بمب عمل می‌کند!

ادواردو ليسالده، شاعر مكزيكي كه به‌تازگی برنده جايزه بين‌المللي شعر لوركا شده‌است، در گفت‌وگويي به بيان ديدگاه‌هايش در مورد ادبيات و نويسندگی پرداخت./

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) به نقل از ال پائيس، ادواردو ليسالده که سال 1929 در پاريس متولد شد، نخستين كتابش را با عنوان «اوقات بد» در بيست و هفت سالگي منتشر كرد و تاكنون برنده جوايزمتعدد ادبي  از جمله جايزه ملي شعر آگوئاس كالينته‌س در سال 1974، جايزه ملي زبان‌شناسي و ادبيات در سال 1988، جايزه ايبروآمريكايي رامون لوپز بلارده در سال 2002 و جايزه بين‌المللي آلفونسو ريه‌س در سال 2011 شده‌است. همچنين موسسه ملي «به‌ياس آرتس» مكزيك در 19 ژوئيه سال 2009 مدال طلاي اين موسسه را براي كارنامه هنري درخشان این نویسنده به او اهدا كرد.

كتاب‌هاي «هرچيزي بابل است»،‌ «روباه مريض»،‌ «خاطرات ببر»، «مجموعه غيرشخصي» و «ببرهاي ديگر» از جمله کتاب‌های وی هستند. 

آيا نخستین شعري را كه سروديد به خاطر داريد؟
قطعا نه! هميشه نخستين سروده‌ها داراي كيفيت‌هاي پایيني هستند.من نخستين شعرهایم را در 18 سالگي منتشر كردم، در حالي كه از 12 سالگي مي‌نوشتم. وقتي كسي شعرهای لوركا را مي‌خواند، یا شعرهای لوپز بلارده يا هر شاعر بزرگ ديگري را كه از كودكي تحت تاثيرش بوده، خب طبيعي‌ست كه دوست دارد مثل آن‌ها بنويسد. ولي مراحل پيشرفت به اين راحتي طي نمي‌شوند و نيازمند زمان هستند.شاعر هيچ وقت نمي‌داند كه چه زماني شعر اصيل و بي‌عيب و نقصش سروده خواهد شد.

يك بار گفتيد كه شعر به هيچ دردي نمي‌خورد. چه‌طور يك شاعر مي‌تواند اين را بگويد؟
شعر اقتصاد نيست كه ابزاری براي سود بردن باشد، بلکه گونه‌اي از ادبيات است كه شايد مثل ديگر گونه‌ها داراي حجم بالايي از مخاطب‌ هم نباشد. شعر خواندن خيلي سخت‌تر از خواندن رمان يا داستان است.حتي خوانندگان عام رمان و داستان‌هايي از كافكا، تولستوي و داستايوفسكي نيز گاهي به درستي نثر اين نويسندگان را درك نمي‌كنند.ادبيات يك گونه خاص است كه همچون پزشكي و رياضي نيازمند آموزش است. امكان انتشار يك كتاب كه بي‌شباهت به كتاب‌هاي منتشر شده قبل از خودش باشد، خيلي كم است.سروانتس مُرد؛ بی آن‌که بداند روزي شاهزاده ادبيات خواهد شد. او تنها فكر مي‌كرد كه يك نويسنده خاص و ممتاز است و هيچ وقت نمي‌دانست كه روزي به نقطه عطف ادبيات رنسانس بدل خواهد شد. مشابه همين اتفاق براي شكسپير رخ داد.شعر هنري است كه همانند يك بمب عمل مي‌كند؛ بمبي كه براي زماني خاصي تنظيم شده‌است. زيرا تاثير آن بعدها ديده مي‌شود. آثار بيشتر شاعران و نويسندگان بزرگ تاريخ ، تنها در دوره هاي اخير در شمارگان گسترده چاپ شده‌اند.

فكر مي‌كنيد به آن شهرتي كه بايد رسيده‌ايد؟
من مهم‌ترين آثارم را كمي دير منتشر كرده‌ام. براي مثال نخستين كتاب مهم من «هر چيز در بابل» بود كه موقع انتشار آن، سي سالگي‌ام را تازه پشت سر گذاشته بودم. ولي كتابي كه باعث شهرتم شد، رمان «ببر در خانه» بود.

وقت نوشتن آن فكر مي‌كرديد كه به معروف‌ترين كتابتان بدل شود؟
نه.راستش را بخواهيد، فكر مي‌كردم كه هيچ كس حاضر نيست آن را بخواند. كتاب قبلي‌ام يك اثر بسيار پيچيده در زمينه شعر فلسفي متافيزيكي بود و اين كتاب در مورد بدبياري‌هاي دنياي عشق و عاشقي. كتابي با فضايي تيره كه آن را در چهل سالگي نوشتم.در كل، هيچ كس نمي داند كه سرنوشت چگونه خواهد بود.

به نظر شما، فلسفه جوايز ادبي چيست؟
معمولا اين جوايز با هدف مطرح شدن بيشتر آثار برندگان و بيشتر خوانده شدن آن‌ها اهدا مي‌شوند. ولي آثار شعري هيچوقت نمي‌توانند به اندازه آثار رمان‌نويساني همچون فوئنتس فروش داشته باشند. البته در اين ميان استثناهايي همچون پابلو نرودا و لوركا هم وجود دارند كه آثار آن‌ها در طول عمرشان به شهرت زيادي رسيدند. ولي شاعران هم دوره آن‌ها همچون خراردو ديه‌گو، آلبرتي و سرنودا هيچ‌گاه در طول حياتشان به چنين شهرتي نرسيدند، يا همچون سزار بايه‌خو كه بزرگترين شاعر پرو در قرن بيستم بود و يا شارل بودلر كه پديدآورنده شعر مدرن به‌حساب می‌آمد، ولي هيچ‌گاه مورد تاييد و پذيرش آكادمي زبان فرانسه قرار نگرفت. اين به معناي كيفيت پايين آثار آنان نیست. اين‌ها جزو اسرار شعر هستند و هيچ كس نمي تواند دليل درستي براي اين مساله بيان كند.

هيات داوران جايزه شعر لوركا از شما به عنوان شاعری غيرعادي ياد كرد. با اين توصيف مشكلي نداريد؟
همه شاعراني كه اثری خلق مي‌كنند غيرعادي هستند. شعر مكزيك در طول دوره‌هاي قبل هميشه ناشناخته بود، ولي در دوره اخير بيشتر مطرح شده‌است.براي مثال شعر اوكتاويو پاز در اسپانيا چنان كه بايد مطرح نبود. پاز يك نابغه بود و آثار شعر و نثر او به صورتی فوق‌العاده غير عادي و مهم بود و در نهايت در سال 1980 نوبل ادبيات را برد. به گمان من، اين جايزه بيشتر به خاطر آثار نثرش به وي تعلق گرفت.

از كودكي به خواندن عشق مي‌ورزيديد و هميشه اپرا يكي از بزرگترين علايق شما بوده‌است. هنوز هم مي‌خوانيد؟
معمولا در آیین‌های خصوصي و خانوادگي مي‌خوانم، ولي اعتراف مي‌كنم كه صداي 25 سال پيشم را ندارم!  هيچ‌گاه به عنوان خواننده مطرح نشدم، زيرا مي‌دانم كه نمي‌شود با خواندن زندگي كرد.

و با شعر؟
با شعر كه اصلا. ما شاعران معمولا از طريق درآمدي كه از دانشگاه يا سرويس‌هاي فرهنگي دريافت مي‌كنيم ، امرار معاش مي‌كنيم. شعر معمولا در موارد خيلي استثنا مثل زندگی پابلو نرودا و پائول بالري مي‌تواند پول‌ساز باشد.

شما در شش سالگي شعر هاي سالگاري را مي‌خوانديد.در 12 سالگي شعرهاي بالزاك را. ولي در 25 سالگي احساس سردرگمي كرديد. آيا زودرس بودن خوب است؟
تمام نويسندگان در برهه‌هاي مختلف آثار مختلفي مي‌خوانند. من خواندن را از پدرم كه معلم زندگي‌ام بود در پنج سالگي آموختم. در آن زمان، آثار ژول ورن و سالگاري را مي‌خواندم. در 11 و 12 سالگي شروع به خواندن آثار شاعران بزرگي همچون بالزاك و زولا كردم. فكر مي‌كنم كه بدون خواندن آثار مختلف نمي‌شود در ادبيات شكوفا شد.چيزي كه در 25 سالگي براي من اتفاق افتاد فقط اين بود كه نمي‌توانستم مسير درستي را براي خلق آثار ادبي بيابم.

و به عنوان آخرين سوال، آيا به آثار خود افتخار مي‌كنيد؟
به نظرم در بعضي موارد خوش‌شانس بوده‌ام، ولي نه هميشه. تا به حال پيش آمده‌است كه يك اثر را چندين بار بازنويسي كرده‌باشم. برای همین كمتر به آثار خودم افتخار مي‌كنم. حقيقت اين است كه يك شاعر هيچوقت نبايد از كارش راضي باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها