به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست نقد رمان «قطار شبانه لیسبون» اثر پاسکال مرسیه که به تازگی با ترجمه مهشید میرمعزی منتشر شده است، عصر دیروز، سهشنبه، دوم مهر با حضور مترجم کتاب و همچنین سعید فیروزآبادی و بلقیس سلیمانی به عنوان منتقدان کتاب برگزار شد.
میرمعزی در ابتدای نشست از احساسات خود در زمانی سخن گفت که رمان «قطار شبانه لیسبون» را ترجمه می کرده است. وی ترجمه این اثر را لذتبخش خواند و توضیح داد: وقتی کتاب از سوی نشر افق به من پیشنهاد شد نقدهای موجود درباره آن را خواندم. این کتاب در اغلب نقدها هم یکی از آثار برجسته ادبیات معرفی شده بود، در حالی که کتابهایی که «مرسیه» بعد و قبل از این اثر نوشت، هیچگاه محبوبیت این رمان فلسفیاش را به دست نیاوردند.
وی مختصری از داستان کتاب را تعریف کرد و افزود: کتاب بدون هیجان آغاز میشود، ادامه پیدا میکند و به پایان میرسد. قرار هم نیست اتفاق هیجان انگیزی در داستان بیفتد. در واقع «قطار شبانه لیسبون» دو رمان در هم تنیده را شامل میشود که قهرمان اصلی آن استاد زبانهای قدیمی دانشگاه است و روزی با دیدن زنی پرتغالی روی یک پل، زندگیاش دگرگون میشود زیرا با زبان و فرهنگ جدیدی آشنا شده است.
این مترجم افزود: کتاب چند سال پیش به دستم رسید و بعد از مطالعه آن، حس کردم مخاطب ایرانی حتما باید این اثر را بخواند ولی برای انتشار ترجمهاش چند سال صبر کردم زیرا در آن دوره گمانم این بود که اگر بخواهم آن را چاپ کنم تبدیل به یک شیر بییال و کوپال میشود.
وی با بیان اینکه ترجمه هر صفحه از این رمان برایش لذتبخش بوده، افزود: با شخصیتهای داستان زندگی کردم و تمام دغدغهام این بود که بتوانم این احساس خوب را به مخاطبم هم برسانم.
سعید فیروزآبادی، مترجم زبان آلمانی و مدرس دانشگاه، کتاب را از بخش ابتدایی تا انتهای داستان جذاب دانست و گفت: نمیدانم چرا خانم میرمعزی داستان کتاب را بیهیجان معرفی کرد، در حالی که به نظر من کتاب بسیار جذاب و گیراست. رمان آغازی بسیار مهیج دارد و حس تعلیق گاه و بیگاه در رمان دیده میشود که به جذابیتش کمک میکند. در رمان «قطار شبانه لیسبون» با پازلی از تصاویر تکهتکه مواجهیم که داستان را به سطح دیگری میبرد.
وی در ادامه رمان «قطار شبانه لیسبون» را از جنبه ساختاری، مناسب معرفی کرد و گفت: روایت داستان در زمان حال است اما نویسنده، با ظرافت، به گذشته باز میگردد. در این رمان تقریبا از تمامی امکانات متن استفاده شده و مترجم به ویژگیهای حروفچینی و حاشیههای متن هم توجه کرده است؛ موضوعی که در اغلب ترجمهها نادیده گرفته میشود.
مترجم کتاب «مرگ در دور دست»، فضاها و مکانهای داستانی را شناور توصیف کرد و توضیح داد: در هنگام خواندن داستان مدام باید به این فکر کنید که فضا و مکان واقعی است یا نه. نویسنده هم در داستان از خاطره، روایت، ترجمه، نامه و گفتوگو بهره برده و سبب شده «قطار شبانه لیسبون» به سفری درونی تبدیل شود.
سفر شخصیت داستان به شهر اصفهان نیز بخش دیگری از رمان «پاسکال مرسیه» است که فیروزآبادی به آن اشاره کرد و گفت: در این رمان شهر لیسبون مقابل اصفهان قرار دارد. در واقع سفر به اصفهان، سفری خیالی است که نویسنده در این رمان از آن بهره میگیرد و نماد فرهنگ شرق است. شخصیت داستانی هر شب رویایی از اصفهان میبیند و با نشان دادن این تقابلهای مکانی، مفاهیمی عمیق از جمله مفهوم متفاوت زندگی برای انسانها، را نشان میدهد.
این منتقد با بیان اینکه جای ترجمه چنین رمانی، با وجود جدیتی که در آن دیده میشود، در ادبیات ایران خالی بود، به سخنانش پایان داد.
بلقیس سلیمانی، داستاننویس، نیز در این نشست نظراتش را درباره رمان «قطار شبانه لیسبون» آغاز کرد و به مبحث رمانهای فلسفی، نسبت فلسفه و ادبیات و دستهبندیهای مختلفی که از تداخل ادبیات و فلسفه به دست میآید، پرداخت.
وی «قطار شبانه لیسبون» را کتاب اندیشه و فلسفه دانست و گفت: این کتاب قصه سفر در آفاق و انفس است و انسان در این رمان در پی مشخص کردن نسبت خود با جهان بیرون و درونش میرود. در واقع شخصیت اصلی این رمان در پی پاسخ به این سوال است که اگر ما اکنون در موقعیت فرد دیگری در زندگی قرار داشتیم چه اتفاقی در زندگی و رفتارمان میافتاد.
نگاه فلاسفه اگزیستالیسم به بشر، مضامینی مانند تنهایی، مرگ، عشق در رمان و تلاش شخصیتهای داستانی برای رسیدن خودشناسی موضوعات دیگری بود که سلیمانی در نشست نقد و بررسی رمان، به تفصیل از آنها سخن گفت و صحبتهایش را درباره تقابل فلسفه و ادبیات چنین پی گرفت: طنز تاریخ اینجاست که افلاطون، که خود منتقد ادبیات بوده و نگاه تند انتقادی به ادبیات داشته، یکی از ادیبترین فلاسفه تاریخ است و در آثارش از دیالوگ، محاوره، دیالکتیک و شخصیتپردازی بهره گرفته است. با وجود تمام این تقابلها، ادبیات و فلسفه در حال نزدیک شدن به هم هستند.
وی سخنان را درباره نقد کتاب «قطار شبانه لیسبون» ادامه داد و اظهار کرد: به نظر من، نویسنده رمانی نوشته و لابهلای آن دیدگاههای فلسفی خود را آورده که این شیوه داستاننویسی صحیح نیست، زیرا داستان فدای فلسفه میشود. در رمانی که فلسفه از مضامین اصلی آن است مایههای فلسفی باید پنهان باشد اما در «قطار شبانه لیسبون» این طور نیست و فلسفه از درون متن بیرون میزند.
میرمعزی در پاسخ به انتقادات سلیمانی درباره این رمان، گفت: این کتاب، پیشنهادی برای نویسندگان جوان است که میخواهند متفاوت بنویسند. به نظر من نویسنده در این رمان با استفاده از تخیل، داستان دومی را میان داستان اصلیاش آورده که نشان از قدرت نویسندگی و فیلسوفی اوست.
این نشست با حضور علاقهمندان به ادبیات آلمان و همچنین برخی مترجمان و نویسنگان برگزار شد. فرزانه کرمپور،داستاننویس، نیز یکی از حاضران در نشست بود که در پایان، رمان «قطار شبانه لیسبون» را یکی از بهترین آثاری خواند که در چند سال اخیر خوانده و مخالفتش را با انتقادهای سلیمانی اظهار کرد. وی گفت: از زمین گذاشتن این رمان ناراحت میشدم. این رمان با مضامین فلسفی که مطرح میکند، مخاطب را به فکر فرو میبرد. مخاطبان آثار ادبی هم بهتر است اثری را مطالعه کنند که آنها را به فکر فرو ببرد، نه اینکه کتابی به دست بگیرند که در انتها،دستاوردی از آن نداشته باشند.
پاسکال مرسیه، نویسنده این رمان، با نام اصلی «پیتر بریه» اصالتا اهل سوییس است و شخصیت اصلی داستان، رایموند، معلمی سوییسی و کارشناس زبانهای باستانی چون لاتین، عبری و یونانی است. نویسنده در این رمان تلاش کرده که به مساله «تقدیر» و «تصادف» بپردازد و رمانی فلسفی بنویسد.
رمان «قطار شبانه لیسبون» اثر پاسکال مرسیه با ترجمه مهشید میرمعزی به تازگی در 496 صفحه و به بهای 22 هزار تومان از سوی نشر افق منتشر شده است.
چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۶
نظر شما