ابراهیم حسنبیگی، داستاننویس با تاکید بر لزوم استفاده از تجربه در نوشتن داستان گفت: موضوع تجربهها و پشت صحنه زندگی نویسندگان همیشه برای من جذاب، جدی، خواندنی و تاثیرگذار بوده است. تجربهها و پشت صحنه زندگی نویسندگان پیشکسوت باید نوشته و ارایه شود، ولی متاسفانه در کشور ما، این امر به ندرت رخ میدهد.-
در ابتدای این نشست حسنبیگی با بیان اینکه استفاده از تجربیات نویسندگان برای دیگر فعالان این حوزه بسیار موثر خواهد بود، توضیح داد: موضوع تجربهها و پشت صحنه زندگی نویسندگان همیشه برای من جذاب، جدی، خواندنی و تاثیر گذار بوده است. متاسفانه در کشور ما، نویسندههای پیشکسوت به ندرت دست به این کار زده و کتابهایی از تجربههایشان ارایه میدهند. در حالی که نویسندههای خارجی یادداشتهای روزانهشان را مینویسند و این مطالب پس از مرگشان منتشر میشود. البته مطلع شدم که محمود دولتآبادی کتابهایی بر مبنای یادداشتهای روزانهاش ارایه داده که تجربههای او نیز در آن وجود دارد.
این نویسنده با بیان اینکه تجربه نویسندگی یکی از شاخصههای مهم نوشتن است، ادامه داد: برخی با استفاده از تجربههای خود مینویسند و عدهای بدون سیر و سفر و تجربه، در خلوت. من نویسندهای هستم که تجربههای خوبی از نویسندگی دارم. همواره در تکاپو، سفر و کسب تجربه بودم که این امر در 80 در صد رمانهایم مشهوداست. البته همیشه دوست داشتم فرصتی برای ارایه تجربهها و پشت صحنه رمانهایم وجود داشت، تا میتوانستم آنها در اختیار مخاطبان قرار دهم.
نویسنده کتاب «اشکانه» ادامه داد: شروع نویسندگی من از سال 59 یا 60 و از سن 23 یا 24 سالگی بوده است. به دلیل زندگی در ترکن، آشنایی با فضای بومی مردم آن و زندگی در کنار آنها، توانستم تجربههای بسیاری در این زمینه کسب کنم. در سال 64 تصمیم گرفتم به کردستان سفر کنم. قطعا خیلی هم از این اتفاق شادمان نبودم اما خبرهایی که از اتفاقها و حوادثی که در آنجا رخ میداد، برایم جذاب بود. چهار سال حضور در کردستان تجربههای خوبی برایم بههمراه داشت و توانستم اولین کتابم را به صورت جدی بنویسم که این کتاب با توجه به شاخصههای بومی و منطقهای نوشته شده است.
نویسنده کتاب «ریشه در اعماق» ادامه داد: البته این نکته حایز اهمیت است که در کتابهای بومیام، اصولهایی رعایت شده که با عوض کردن اسامی و مکانها، داستان عوض نمیشود و این امر قابل انجام نیست.
حسنبیگی افزود: شاید چهار سال زمان زیادی نباشد و نویسنده دیگری در این وضعیت و با این مدت زمانی، نمیتوانست این تعداد کتاب داشته باشد. البته من نمیخواستم با این کار کسب نام کنم یا اینکه تعداد کتابهایم را بالا ببرم. من ناآرام بودم و به سفرهای مختلفی میرفتم که برایم تجربههای خوبی به همراه داشت.
این نویسنده با اشاره لزوم وجود فاکتورهایی برای نویسندهها، ادامه داد: به اعتقاد من، «بینش خاص»، «تجربههای کسب شده» و «استعداد خدا دادی» فاکتورهایی هستند که نویسنده به آنها نیاز دارد که با تجمیع اینها میتوان اثر بومی موفقی خلق کرد.
وی در پاسخ به پرسش «چگونه نوشتن را آغاز کردهاید؟» گفت: از 11 سالگی شعر میگفتم و مطالعه زیادی داشتم. من خواندن کتاب، نه آموزش داستاننویسی را یکی از عوامل اصلی در نوشتن میدانم.
نویسنده کتاب «محمد(ص)» ادامه داد: در پایان سال اول دبیرستان، تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به گرگان بروم تا بتوانم رشته ادبیات را برای ادامه تحصیل دنبال کنم اما با مخالفت برادرم روبهرو شدم و در نتیجه رشته ریاضی را انتخاب کردم. به دلیل آنکه در این رشته بسیار ضعیف بودم، مجبور بودم زیاد درس بخوانم و در نهایت با معدل بسیار پایین قبول شدم.
حسنبیگی افزود: روزی از میرحسین میرکاظمی در یکی از کلاسهای داستاننویسیاش شنیدم که میگفت «من تنها کسی هستم که در مورد ترکمنها نوشتم». از این موضوع ناراحت شدم که چرا تا بهحال داستانی از ترکمنها ننوشتم. به همین خاطر داستان «جشن گندم» را نوشتم و در جلسه بعد کلاس، داستان را خواندم. در ادامه با سختگیریهای میرکاظمی برای ارایه یک داستان در هر جلسه، مجبور بودم تا هر هفته داستانی بنویسم و در کلاس بخوانم.
وی در پاسخ به این پرسش که «آیا مشکلات و مسایل زندگی تاثیری بر نوشتن شما میگذارد؟» گفت: هر کسی مشکلات خانوادگی و معیشتی خود را دارد که این مساله تکتک نویسندگان است که البته شاید شکل و روش برخوردمان نسبت به آنها متفاوت باشد. من در برابر این مسایل با آرامش برخورد میکنم و هیچوقت اجازه نمیدهم که مشکلات مرا از نوشتن و زندگی باز دارد. من همیشه انسان مذهبی هستم و نگاه خاصی به این موضوع دارم. باور دارم که اعتقادهای درونیام توانسته مرا آرام نگه دارد و از نگرانی دور کند.
این نویسنده در پاسخ به پرسش محمدجواد جزینی مبنی بر اینکه «شما در کتابهای اشکانه و ریشه در خاک، با عبور از روایتی گزارشگر از رویدادهای سیاسی و اجتماعی، به سر فصلی از تحول تکنیکی و درونی رسیدید. اما در کارهای بعدیتان باز هم به مسیر گذشته بازگشتید. چرا این بازگشت را در حالی که آثار نامبرده با استقبال خوبی از سوی منتقدان و مخاطبان روبهرو شده بود، انجام دادید؟» گفت: من این موضوع را قبول دارم اما دلیل آن را نمیدانم. شاید این موضوع به حال و هوای نوشتن باز میگردد.
حسنبیگی در پاسخ به این پرسش که «آیا ابتدا نامی انتخاب میکنید و در ادامه داستان آن را مینویسید یا ابتدا داستانی نوشته و سپس برای آن نامی انتخاب میکنید؟» گفت: هر دو حالت اتفاق افتاده و الزاما طور خاصی وجود ندارد. به طور کلی از اسامی که برای کتابهایم انتخاب کردم، راضی نیستم. البته نباید این موضوع را فراموش کرد که برای هر شخصی نامی انتخاب میشود که این نام بر روابط او با اجتماع تاثیری میگذارد، ولی نخستین ارتباط مخاطب با عنوان کتاب رخ میدهد.
ابراهیم حسنبیگی در سال 1336 در یکی از روستاهای شهرستان گرگان، نزدیک بندر ترکمن، متولد شد. او در سال 1359 در آموزش و پرورش استخدام و پس از دو سال مدیر امور برنامههای رادیو گرگان شد. سفر به کردستان در سال 1364، سرآغاز حرکت نوینی برای این نویسنده بود. حاصل این سفر، دریافت حسوحالها و سوژههای داستانی برای او میشود که بعدها دستمایه بیشتر داستانهای کوتاهش قرار گرفت.
حسنبیگی در سال 1364 وارد دانشگاه شد و در رشته زبان و ادبیات فارسی به ادامه تحصیل پرداخت. او در سال 1367 بهعنوان کارشناس بخش داستان انتشارات «مدرسه» به دفتر انتشارات کمک آموزشی وزارت آموزش و پرورش منتقل شد.
سفرهای پیدرپی، از کودکی تا به حال، برای این نویسنده نتیجه خوبی داشته است؛ به طوری که بسیاری از آثار او را میتوان حاصل سفرها و آشناییاش با مردم نقاط مختلف ایران دانست. او تا به حال در مسابقات و جشنوارههای متعددی شرکت کرده و موفق به کسب جوایزی هم شده است. کتاب «ریشه در اعماق» حسنبیگی به عنوان کتاب برگزیده 20 سال داستاننویسی انقلاب و همینطور کتاب سال دفاع مقدس انتخاب شده است. رمان «محمد (ص)» او نیز به تازگی به انگلیسی ترجمه شده است.
نظر شما