چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱ - ۱۰:۱۴
نگاهی به رمان‌های نامزد دريافت جايزه بوكر عربی ـ 2

كميته داوران جايزه بوكر عربی چهارشنبه 9 ژانويه (20 دی) آثار راه‌ يافته به فهرست نهايی نامزدهای اين جايزه را اعلام كرد. از ميان شانزده رمان برگزيده در مرحله اول، شش رمان به فهرست نهايی راه پيدا كردند.-

به گزارش خبرگزاری كتاب ايران (ايبنا)، شش رمان از نويسندگانی از تونس، لبنان، عراق، عربستان، كويت و مصر برای دريافت جايزه جهانی رمان عربی (بوكر عربی) برای سال 2013 رقابت می‌كنند. در این گزارش موضوع سه اثر دیگر از اين رمان‌ها و نويسندگانشان معرفی می‌شوند. 

«ساقه بامبو»، نوشته سعود السنعوسی
روزنامه‌نگار و رمان‌نویس کویتی «سعود السنعوسی» متولد سال 1981، نخستین رمان خود را با عنوان «زندانی آینه‌ها» در سال 2010 منتشر کرد. این رمان توانست در همان سال به یک جایزه داخلی در کویت با نام جایزه لیلی العثمان برای آثار خلاقانه جوانان دست پیدا کند. او با رمان دوم خود «بُنسای و پیرمرد» در رتبه اول رقابت ادبی مجله العربی قرار گرفت و سومین رمان او هم «ساقه بامبو» به مرحله نهایی بوکر عربی 2013 راه یافته است.

شخصیت اصلی «سافه بامبو» پسری است به نام «خوزه» (عیسی) که قربانی عشقی کوتاه بین پدر کویتی و مادر فیلیپینی خود می‌شود. ژوزفین، دختری فیلیپینی است که در کشورش در فقر به سر می‌برد و به امید یافتن کار، تحصیلات و خانواده‌اش را رها می‌کند و در کویت، خدمتکار خانواده اصیلی به نام «الطاروف» می‌شود. علاقه‌ای که بین او و پسر خانواده (راشد) به وجود می‌آید آن‌ها را به سمت ازدواج سوق می‌دهد اما در زیر بار سنگین عرف اجتماعی در کویت، این پسر مسلمان کویتی تصمیم می‌گیرد تا مخفیانه با عشق مسیحی فیلیپینی‌اش ازدواج کند. از آنجا که اوضاع همیشه بر وفق مراد نیست، ژوزفین باردار می‌شود و راشد او و فرزندش را به فیلیپین می‌فرستد. خوزه که فرزند پدری مسلمان و مادری مسیحی است در کشوری که اصالت دینی‌اش به آیین بودایی برمی‌گردد به دنیا می‌آید و تا 18 سالگی در فقر و تنگدستی بزرگ می‌شود.

در سوی دیگر راشد در کویت درگیر دفاع از کشور در برابر تجاوز همسایه شمالی‌اش یعنی عراق است و آن زمان که کار بالا می‌گیرد به دوستش غسان وصیت می‌کند تا خوزه را با آرزوهایی که از سرزمین پدری‌اش در سر دارد به کویت برگرداند. خوزه به سرزمین پدری‌اش برمی‌گردد اما چهره فیلیپینی‌اش آنقدر نمایان است که خانواده پدر تحمل پذیرفتن او را ندارند و با او غریبگی می‌کنند.

«ساقه بامبو» رمانی متفاوت در نوع خود است که نویسنده از طریق شخصیت‌های آن به پدیده نه چندان قدیمی حضور خدمتکاران آسیای شرقی در کشورهای عربی خلیج فارس می‌پردازد و شرایط حضور آن‌ها برای یافتن کار و به دست آوردن پول برای گذران زندگی تهیدستانه‌شان و همچنین پیامدهای حضور آن‌ها در کشورهای عربی را بازگو می‌کند. تاریخ کویت و اشغال آن توسط عراق در جنگ دوم خلیج فارس و نیز مسأله هویت اجتماعی و تلاقی ادیان از موضوع های دیگری است که نویسنده در لابه لای صفحات رمان «ساقه بامبو» به آن‌ها می‌پردازد.

«سمور»، نوشته محمد حسن علوان
محمد حسن علوان، رمان نویس جوان عربستانی متولد 1979 در شهر ریاض است. او علاوه بر داستان‌های کوتاهش سه رمان منتشر کرده که «سمور» چهارمین آن‌ها است. 

این رمان آغازی شگفت‌انگیز دارد. او ظاهر سمور یا سگ آبی را در صفت‌های اعضای خانواده‌ شخصیت اصلی داستانش خلاصه می‌کند و در میانه داستان تفاوت‌های موجود بین آن‌ها را بازگو می‌کند. «غالب» شخصیت اصلی این داستان است که تصور می‌کند دندان‌های خواهرش شبیه دندان‌های سگ آبی است و تیزبینی مادرش را به تیزبینی این حیوان شبیه می‌داند. خسیس بودن یا صرفه‌جویی افراطی برادرش را شبیه رفتار سگ آبی می‌پندارد و معتقد است قدرت پدرش در مواجهه با رویدادهای زندگی مثل قدرت این حیوان آبی است.

این آغاز، خواننده را در زاویه‌ای قرار می‌دهد که انتظار ورود به جهانی پر از عجایب را دارد اما خواننده با مطالعه صفحاتی دیگر وارد فضای دیگری از رمان می‌شود؛ فضایی که در آن شخصیت اصلی داستان که یک جوان عربستانی است از زادگاهش ریاض سفرهای متعددی را به مناطق دیگر انجام می‌دهد.

از آنجا که رمان قالبی شبیه به روایت زندگی یا روایت روزانه‌های یک شخص را دارد، نویسنده ترجیح داده داستانش را در قالب اول شخص پیاده کند.

«غالب» از ریاض می‌گوید که به برکت نفت متحول می‌شود و از شمال و جنوب گسترش می‌یابد و از پدرش می‌گوید که در ابتدا فرد متمولی است ولی در نهایت به طور غافلگیرانه ارث اندکی را برای وارثانش به جای می‌گذارد.

داستان «غالب» پر از طرح‌های ناتمام و توصیف‌ها است؛ پدری که او را با ترکه تنبیه می‌کند، عشقی ناتمام، غربت در آمریکا، دوران کودکی ناتمام و تحصیلاتی که آن هم به دلایلی ناتمام می‌ماند.

«مولای ما»، نوشته ابراهیم عیسی
ابراهیم عیسی نویسنده و روزنامه‌نگار مصری در نوامبر 1965 به دنیا آمد. او مدتی سردبیر روزنامه الدستور مصر بود و یکی از فعال‌ترین روزنامه‌نگاران معترض در عرصه سیاسی و اجتماعی مصر محسوب می‌شود. ابراهیم عیسی همواره سیاست‌های دولت مصر را در دوره مبارک مورد انتقاد قرار می‌داد به طوری که مدتی قبل از انقلاب مصر برای نوشته‌هایش به زندان افتاد. 

جنبه اعتراضی ابراهیم عیسی در رمان «مولای ما» (مولانا) هم دیده می‌شود. او در رمانش به پدیده‌ای می‌پردازد که چندسالی است در شبکه‌های ماهواره‌ای عربی نمایان شده و از برخی مبلغان دینی می‌گوید که چهره‌‌ای را از پشت صفحات تلویزیون به نمایش می‌‌گذارند. ابراهیم عیسی در «مولای ما» سعی در نمایان کردن چهره دیگر آن‌‌ها در ارتباطشان با حکومت و نهادهای امنیتی و تاجران بزرگ دارد.

«حاتم الشناوی» همان مولانای داستان است؛ جوانی که در الأزهر درس خوانده و راه شیوخ قدیم را طی می‌کند. او سخنران مسجدی کوچک است که دست بر قضا شرایطی برای او فراهم می‌شود تا در برنامه‌ای در یک شبکه ماهواره‌ای به خطابه مشغول شود.

او از  مبلغانی است که فراتر از حفظیات خود نرفته و تمام علمش همان مطالبی است که آن‌ها را حفظ کرده است. در اجتهاد سر رشته‌ای ندارد ولی با این حال نوع رفتار و سخنانش در برنامه‌های تلویزیونی به نحوی است که مخاطبان او را یک عالم تمام عیار می‌دانند که می‌تواند درباره مسایل روز فتوا دهد.

مولانای داستان ابراهیم عیسی بر خلاف بسیاری دیگر از مبلغان سخنان جدیدی می‌گوید و مردم را جذب می‌کند اما او شخصیتی دو چهره است زیرا به آن چه که می‌گوید هیچ اعتقادی ندارد.

ابراهیم عیسی تألیف این رمان را در دوران حکومت مبارک آغاز کرد و پس از آن که از زندان آزاد شد آن را به اتمام رساند. آنطور که پیداست این رمان در جامعه مصر و محافل ادبی عربی با بازخورد مثبتی مواجه شده زیرا علاوه بر انتخاب آن به عنوان نامزد دریافت بوکر عربی، مجموعه‌ای تلویزیونی هم با اقتباس از آن در حال ساخت است که قرار است رمضان آینده در مصر نمایش داده شود. 

منابع: الجزیره.نت، روزنامه القدس العربی، روزنامه اليوم السابع

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها