بحث درباره دشوارترين آثار براي مخاطبان همچنان ادامه دارد
سختترین آثار فرانسوی زبان که نمیتوان خواند کدامها هستند؟
جيمز جويس، مارسل پروست، گوستاو فلوبر، مارتين هايدگر يا هگل... آثار كدام يك از اين نويسندگان سختترين آثار براي فهم مخاطب به شمار ميآيند؟-
به زعم برخي از متفكران اگر تاريخ تفكر بشري را به سه دوره تقسيم كنيم، در دوره نخست با انساني سر و كار داريم كه با عالم پيرامونش پيوستگي معنايي داشت و حماسه «ايلياد و اوديسه» اثر هومر را ميتوان انعكاس نگاه انسان دوران باستان به زندگي و طبيعت تلقي كرد. در دوره دوم انسان عهد روشنگري همچون رنه دكارت با چراغ عقل به دنبال كشف موضوع ميرود و سرانجام در دوره سوم عقل بشري كمكم به ناتواني خود پي برده و تنها شمعي كمرمق و روبه مرگ، چون نقطهاي نوراني در برابر تاريكي بيانتها قرار ميگيرد.
در اين دوران از قرن نوزدهم آثاري نوشته ميشوند كه بيشتر و بيشتر انسان را در برابر سوال ساده و دو كلمهاي اما پيچيده «معنا چيست؟» قرار ميدهند. شايد «در جستجوي زمان از دست رفته» كه به زعم برخي از متفكران مانيفست انسان در جستجوي معناي از دست رفته به شمار ميآيد، پاياني بر ماجراي بيجواب تلاش و تكاپوي انسان براي كشف معنا باشد. جاي تعجب نيست در اين دوران آثاري خلق شوند كه ظاهر پر پيچ و خم آنها از ابعاد گوناگون فلسفي، زباني و ساختار داستاني، بازتاب گوشهاي از كلاف سر در گم سوالات معماگونه انسان ناتوان درباره هستي بيكران خود و ديگران باشند.
انتشار فهرست 10 گانه سايت اينترنتي میلیونز از سختترين آثار ادبي و فلسفي كه به نوعي قله اورست ادبيات به شمار میآیند و تنها خوانندگان بسيار حرفهاي، جسور و پراستقامت از عهده خواندن و درك آنها برميآيند، بحث ادامهداری را در گوشه و کنار جهان به راه انداخته است. اين آثار از آن رو در اين چارچوب ارزيابي ميشوند كه از لحاظ معيارهايي چون ميزان طولاني بودن، بافت زباني، ويژگيهاي نحوي، سبك نوشتاري، ساختار روايي، زمينه تجربي شكلگيري اثر و ميزان كاربرد مفاهيم انتزاعي، خوانندگان را با دشواريهاي بسياري مواجه ميسازند.
انتخاب نهايي این سایت چه بود؟ «وجود و زمان» اثر مارتين هايدگر، «پديدارشناسي روح» اثر گئورگ ويلهلم فريدريش هگل، «رستاخيز فينيگانها» اثر جيمز جويس، «به سوي فانوس دريايي» اثر ويرجينيا وولف، «قصه یک لاوك» اثر جاناتان سویيفت، «نایت وود» اثر جونا بارنز، «کلاریسا، یا داستان یک بانوی جوان» اثر ساموئل ريچاردسون، منظومه «ملكه پريان» اثر ادموند اسپنسر، «ساختن آمريكاييها» اثر گرترود استاين و «زنان و مردان» اثر جوزف مكالروي.
با اين حال كتابهايي كه در فهرست بالا به چشم ميخورند به جز دو اثر فلسفي سرشناس «وجود و زمان» اثر هايدگر و «پديدارشناسي روح» اثر هگل كه به زبان آلماني نوشته شدهاند، به طور عمده در دسته آثار پرتكلف انگليسي زبان قرار ميگيرند اما براي عده فراواني از خوانندگان فرانسوي آثار ديگري هم در حوزه ادبيات فرانسه يافت ميشوند كه بسياري را به احتياط و گهگاه دوري از خود وا ميدارند.
اثر هفت جلدي «در جستجوي زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست شاید براي شماری از خوانندگان ايراني حكايت چنين تجربه ناخوشايندي باشد. ساختار نحوي بسيار پيچيده، تو در تو و پر پيچ و خم، امري است كه در جاي جاي اثر طولاني پروست به چشم ميخورد و طاقت بسياري از خوانندگان فرانسوي اثر را هم مي فرسايد.
نوشتههاي مارسل پروست را ميتوان در زمره آثار به اصطلاح با «جملات پايانناپذير» گنجاند. براي برخي خوانندگان «طرف خانه سوان» نخستين جلد از مجموعه هفتگانه «در جستجوي زمان از دست رفته» تجربهاي تلخ به شمار ميآيد كه پس از مواجه شدن با جملاتي 20 خطي مخاطب را از خواندن همه آن زده ميكنند. سرانجام خواننده بنا به تجربه، دور آثار مارسل پروست را خط قرمزي ميكشد و دیگر تلاشي براي خواندن آن از خود بروز نميدهد.
در همين مقوله بايد از رمان «جاده فلاندر» اثر كلود سيمون برنده نوبل 1985 نام برد كه ترجمه آن اواخر دهه 60 شمسي به همت منوچهر بديعي از سوي نشر نيلوفر در اختيار خوانندگان ايراني قرار گرفت. در جايي از رمان «جاده فلاندر» با سه گذار به گذشته در يك عبارت كه 11 صفحه به درازا ميكشد، مواجه ميشويم و در همين حال باز كردن پرانتزي تازه، و سپس پرانتزي ديگر، و جايي كه پرانتز بسته ميشود، چنان خواننده ار گیج میکند که دیگر نمی توان دریافت درباره كدام ماجرا بحث ميشود. نكته آن كه با پايان يافتن جمله با يك نقطه، جمله بعدي به ندرت با يك حرف بزرگ (كه نشانه جمله تازه است) شروع ميشود.
همچنين كتاب «امپراتوري» اثر آنتونيو نگري فيلسوف ماركسيست پست مدرن و مدرس دانشگاه سوربون پاريس و پادوي روم، به زعم بسياري نه يك كتاب عادي بلكه تنها سرفصلي از اشارات بيشمار است كه بدون دهها دايرهالمعارف در كنار خود هرگز نميتوان به كنه اثر پي برد. اين اثر درخشان و نبوغآميز كه مانيفست كمونيستي نو پس از «مانيفست» اثر ماركس و انگلس به شمار ميرود، سرشار از ارجاعاتي است كه تنها خوانندگان صبور و تشنه دانش فلسفي را به خود فرا ميخواند. نگري زمستان سال 1382 هم به ايران آمد و در مركز بينالمللي گفتگوي تمدنها، خانه هنرمندان و دفتر انتشارات قصيدهسرا ناشر كتاب «امپراتوري» با ترجمه رضا نجف زاده سخنراني كرده بود.
با اين حال هر چند آثار پر از ارجاعات آثار جالبي به شمار مي آيند كه دايره دانستههاي مخاطب را بسيار گسترده ميسازند، اما توان اندكي در جذب مخاطب فراوان دارند. در اين حوزه هم ميتوان از رمان «يازدهتا» اثر پيير ميشون نام برد كه سال 2009 به دريافت جايزه فرهنگستان زبان و ادبيات فرانسه نایل آمد. اثر سرشناس ميشون هم قصهاي بسيار پيچيده محسوب ميشود كه براي فهم آن هم بايد دايرهالمعارف تاريخ هنر را همراه داشت و هم جسارت گذر از خطي به خط ديگر.
رمان «مرد بيخاصيت» اثر روبرت موزيل نويسنده مشهور اتريشي هر چند يكي از قلههاي ادبيات آلماني به شمار ميآيد بسيار پيچيده، فلسفي و انتزاعي است. همچنين «واترلند» اثر گراهام سویيفت نويسنده انگليسي با وجود داشتن ادبياتي بسيار فاخر به زبان انگليسي اما به دلیل ساختاري هزار تو و معماگونه، خواننده را وا ميدارد تا بارها يا به ديوار روبهرو نگاه كند يا به درختان اطراف! این کتاب كتابي است كه در ساختارهاي به دور از نظم طبيعي و زماني غوطه ميخورد.
سرانجام برخي از رمانها براي عدهاي مترادف با واژه آزاردهنده هستند؛ چون رمان «دكتر ژيواگو» اثر بوريس پاسترناك كه هر چند بسياري از خوانندگان روس آن را در پانتئون ادبي خود جاي ميدهند، گرايش و كشش آثار بزرگان ادبيات داستاني روسي چون تولستوي و داستايفسكي را در خود ندارد.
همچنين توصيفات داستاني بزرگاني چون گوستاو فلوبر هم براي بسياري آزاردهنده هستند. مانند داستان «يك دل ساده» از مجموعه «سه قصه» اثر گوستاو فلوبر، كه در آن ماجراي پيشخدمتي به نام فليسيته و تنها دوستش روايت ميشود. تنها دوست فليسيته يك طوطي است و در پايان ماجرا هم ميميرد. خواندن اين قصه با شرح و توصيف فلوبر يك تجربه آزاردهنده محسوب ميشود. همين طور در اين مقوله ميتوان از رمان مشهور «مادام بوواري» اثر ديگر فلوبر نام برد كه با توصيفات بسيار طولاني، زندگي بسيار آزاردهنده قهرمان داستانش را روايت ميكند.
نظر شما