به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، سيد احمد وکيليان صاحب امتياز و مدير مسوول اين فصلنامه، در آغاز اين شماره به ياد ايرج افشار چنين نوشته است كه ايرج افشار بزرگ مردي بود که به سرزمين ايران و تمام مردم و باشندگانش عشق ميورزيد؛ به کوههاي سر به فلک کشيده، به دشتهاي تفتيده، به جنگلهاي درهم پيچيده، به درياهاي گسترده نيلگون و به مردم ايران زمين از هر قوم و طايفهاي و نژادي که بودند.
در اين نوشتار همچنين آمده است: «او عاشق بي چون و چراي ايران بود و به راستي تمام ايران سرايش بود. او هرگز از کسي به زشتي ياد نکرد. سخن چيني نميکرد و از کسي بدي نميگفت. ايرج افشار تمام عمر کارش تحقيق و پژوهش بود، اما همه براي ايران و ايراني و در يک کلام او مصداق حديث «حب الوطن و من الايمان» بود. استاد افشار از هيچ کس غافل نميشد، فصلنامه فرهنگ مردم را دوست ميداشت، از آن رو که ادامه کارهاي زنده ياد استاد انجوي شيرازي بود، نخستين بار او به ما آموخت که براي انتشار فصلنامه بايد به خداوند متکي بود و سفارش ميکرد در کار مطبوعات نبايد به دنبال ثروت و جاه و مقام بود و با حداقلها بايد بيشترين بهرهها را به جامعه رساند.
وي بسياري از پژوهندگان و نويسندگان را با فصلنامه آشنا کرد و هر وقت که فرصت ميکرد مقالهاي براي فصلنامه مينوشت، از جمله براي ويژه نامههاي هدايت، مشروطه، شاهنامه، هزار و يک شب، کاشان، همدان، دکتر بلوکباشي و گلگشت.
اما زماني که مقدمات شماره 36 و 35 فصلنامه «ويژه قاجار» آماده شد، استاد افشار در آمريکا در بيمارستان بستري بود و همه دوستان و نزديکان استاد در آرزوي سلامت وي با خداي خود زمزمه ميکردند: «آن سفره کرده که صد قافله دل همره اوست/ هر کجا هست خدايا به سلامت دارش.»
سرانجام استاد به وطن بازگشت. بي درنگ تلفني از سلامت ايشان جويا شده و استاد پس از اظهار محبت از شماره تازه فصلنامه پرس و جو کرد. آنچه گذشته بود، شرح داده شد و گفتم منتظر مقاله شما هستيم. استاد گفت حالم چندان مساعد نيست و يکي دو روز ديگر عازم بيمارستان هستم و سفارش کرد کار مجله را به تأخير نيندازيد. با اين حال به خانم اصولي مسوول کتابخانه مرکزي دانشگاه تهران سفارش کرد در صورت نياز، آلبوم عکسهاي دوره قاجار را در اختيارمان بگذارند. از اين رو هرچه زودتر دست به کار چاپ فصلنامه شديم، اما متاسفانه يکي دو روز پس از انتشار فصلنامه خبر درگذشت استاد افشار منتشر شد در نتيجه حتي نتوانستيم از طريق فصلنامه به دوستداران و آشنايان آن عزيز سفر کرده تسليت بگوييم.
اين تألم خاطر ماهها ادامه داشت، به طوري که دست و دلمان به کار پيش نميرفت، تا جايي که شماره اخير فصلنامه که بايد در بهار 1390 منتشر ميشد تا آستانه پاييز به تأخير افتاد. کي شعر تر انگيزد خاطر که حزين باشد/ يک نکته در اين معني گفتيم و همين باشد.
قصد داشتيم ويژه نامه «اقوام ايراني» را به يادها و خاطرههاي استاد افشار و همراهانشان از گلگشتهاي ايران زمين به ويژه اقوام و طوايف ايراني مزين کنيم، اما به سبب گرفتاريهاي فرزندان استاد افشار و عزيمت زودهنگام آنها به آمريکا اين مهم صورت نپذيرفت. از اين رو سلسله مقالههاي اين شماره را به روان استاد ايرج افشار تقديم ميکنيم. نامش جاودان و راهش پر رهرو باد.»
«بافت نژادي مردم ايران گوناگوني قومي يا گوناگوني زباني؟» نوشته گارنيک اساتوريان، «زازاها يک فاکتور جديد قومي و سياسي درمنطقه» اثر ويکتوريا آرکلوا با ترجمه پيمان متين، «بلوچهاي يار احمد زايي» به قلم فيليپ کارل سالزمن با ترجمه آرش طهماسبي، «تهديد و پاکي تاملي بر دينورزي صائبين مندائي» نوشته مهرداد عربستاني، «مردم عرب خوزستان و همبستگي ملي در طول تاريخ» اثر محمد جعفري قنواتي، «طوماريان آذربايجان» اثر هاسميک گراگوسيان، «لرها ميراثدار فرهنگ و تاريخ پارسيان» به قلم سکندر امان اللهي، «سياست نادرشاه در جا به جايي اقوام و حوزه اداري در قفقاز» اثر رومان سمباتيان، «قبايل و عشاير بررسي معنا و مفهوم عشاير در مطالعات قومشناسي» نوشته اصغر کريمي، «تاريخ پژوهشهاي فرهنگ مردم و مردمشناسي ايران» اثر حميدرضا دالوند و «ديار آفتاب» اثر معصومه صالحي از جمله مقالات اين فصلنامه تخصصي است.
فصلنامه كنوني فرهنگ و مردم شامل شمارههاي 37 و 38 اين فصلنامه است كه با قيمت 5 هزار تومان منتشر شده است.
سهشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۰ - ۱۲:۱۹
نظر شما