سه‌شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۸:۳۵
روستاخیز: این کتاب انذاردهنده و بصیرت‌بخش است/ میرزایی: ما از مردم‌شناسی در حوزه‌های سیاست‌گذاری غفلت کرده‌ایم

منتقدان کتاب «مردم‌شناسی در روزگار جنگ سرد» بیان کردند خوانش انتقادی از این کتاب می‌تواند برای سازمان‌های امنیتی-نظامی آگاهی‌بخش باشد. در این نشست این موضوع نیز مطرح شد که در کشوری مانند ایران که درصدد بازگشت به نگاه تمدنی خود است، این کتاب یک نقطه قوت به حساب بیاید.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست رونمایی از کتاب «مردم‌شناسی در روزگار جنگ سرد» با حضور محسن بدره مترجم کتاب و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا، بهروز روستاخیز عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، جواد نظری مقدم عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان، جبار رحمانی عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی و حسین میرزایی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
 
بدره به عنوان اولین سخنران بیان کرد: ایده رفتن سراغ کارهای دیوید اچ.پرایس را مرهون معاشرت با دکتر ایزدی هستم. اولین بار ایشان پیشنهاد کردند ما به کارهای پرایس بپردازیم که نتیجه آن، ترجمه همین کتاب شد که پرایس آن را در سال 2016 منتشر کردند. این کتاب در ایران به همت پژوهشکده فرهنگ، هنر و ارتباطات و پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی به چاپ رسیده است.
 
وی گفت: مسئله شکل‌گیری علوم اجتماعی و فرآیندهای تبلور آن، زمینه‌های سیاسی و اجتماعی و نهادهای دخیل در علوم اجتماعی مسئله‌ای هست که گاهی از منظر کشورها یا اندیشمندانی صورت می‌گیرد که این‌ها چندان ربط مستقیمی به آنچه در حوزه‌های علوم اجتماعی مطرح می‌شود، ندارند. مثلا اگر کسی در ایران نحوه تولید علوم اجتماعی را بررسی کند، تنها از یک منظر بیرونی می‌تواند آن را مورد بررسی قرار دهد. ممکن است بخشی از نقد شرق‌شناختی دیده شود، ممکن است در نگاه شدیدترش تئوری توهم توطئه یا چیزهای دیگری را هم به عنوان برچسب، در نظر بگیرد. به هر حال گونه‌ای از کارهای تحقیقاتی در منشاء ادبیات موجود و بدنه علمی موجود علوم اجتماعی هست که در خود زادگاه علوم اجتماعی، اگر به تعبیری دقیق‌تر بخواهیم بگوییم، این در کانون‌های تولید علوم اجتماعی معاصر متبلور می‌شود و به تعبیری، کسانی این کار را انجام می‌دهند که خودشان دانشوران آن رشته هستند؛ در علوم اجتماعی، در ارتباطات، در مردم‌شناسی، در روانشناسی و در رشته‌های دیگر.
 
بدره اضافه کرد: کتاب پرایس نیز از این نوع است. او یک مردم‌شناس هست که کار می‌کند و می‌نویسد و انتقادهایش نیز بخشی از دانش مردم‌شناسی است. او از حمایت مالی بیرونی برخوردار نیست و به عنوان یک مردم‌شناس فارغ از این مسئله، بسیار پرکار است و با دغدغه پیشرفت و شکوفایی، روی حوزه مردم‌شناسی واقعی یا به تعبیر خودش، مردم‌شناسی اصیل کار می‌کند.
 
وی ادامه داد: پرایس غیر از این کارهای دیگری نیز دارد مانند Recognising anthropology. اینگونه کارهای او به تعبیری، نقد آثار دیگر در حوزه مردم‌شناسی است. حتی در جاهایی که به نقد کارهای همکاران خودش می‌پردازد نیز متمرکز بر همین مسئله است. پرایس، نظائر دیگری نیز در دانش ارتباطات دارد.
 
بدره گفت: من اگر به عنوان یک پژوهشگر علوم اجتماعی این موضوع را بررسی کنم باید بگویم یکی از برجسته‌ترین نقاط قوت کار  پرایس مستند بودن کارهایش است. او به‌تفصیل به اسناد سازمان‌هایی ارجاع می‌دهد که مورد انتقادش هستند. از همین جهت نیز این کتاب، یک کار مستحکم به شمار می‌رود.
 
نظری به عنوان دیگر سخنران این نشست بیان کرد: من با لذت این کتاب را خواندم. انصافا کتاب بسیار جذاب و خوبی است. مطالعه و توجه به این کتاب از چند جهت اهمیت دارد؛ یکی به دلیل نویسنده آن. من به بازتاب این کتاب در آمریکا نیز نگاهی انداختم و دیدم که بازتاب بسیار خوبی داشته است. نویسنده کتاب نیز، فرد شاخصی در حوزه مردم‌شناسی است.
 
وی ادامه داد: این کتاب، حاصل بیست سال تلاش نویسنده است که طی این سال‌ها بین 18 تا 20 هزار سند را از اسناد سیا، پنتاگون و FBI مطالعه کرده است. در نتیجه این تحقیقات نشان داده است که حوزه علوم اجتماعی و حوزه مردم‌شناسی به ویژه از جنگ جهانی دوم به بعد، پیوند عمیقی با نهادهای امنیتی داشته است. او در این کتاب، به ارتباط دانشگاه‌های مهم و مراکز مهم علمی با نهادهای امنیتی به صورت مستند و مستدل اشاره کرده است. این کتاب اشاره‌ای دارد به نقش مراکز علمی در پرورش بازجویانی که می‌توانند به مراکز امنیتی کمک کنند.   
 
نظری اضافه کرد: یکی از دلایل اهمیت کتاب، مترجم آن است. بدره بسیار انسان اندیشمندی هستند و یادم هست در دوران دانشجویی نیز با رویکرد مسئله‌محور به دنبال موضوعات تحقیقی می‌رفت. این کتاب نیز با رویکرد مسئله‌محورانه ترجمه شده است. غالبا خیلی از کتاب‌هایی که ما در حوزه علوم اجتماعی مشاهده می‌کنیم ممکن است با رویکرد کسب جایگاه و پرستیژ نوشته شده باشند یا ممکن است فردی که به این موضوع می‌پردازد به دنبال رزومه باشد اما درباره این کتاب چنین نیست.
 
وی گفت: هم برای کارفرما که پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات هست و هم شخص دکتر بدره، این امر شاید کاملا محرز و روشن باشد که این کتاب و نظیر آن دیده نخواهند شد و صراحتا باید بگویم که استقبال نمی‌شود. یعنی جامعه علمی از این کتاب‌ها استقبال نمی‌کند و چه بسا در ساختار نهاد علم در جامعه ما این کتاب‌ها به نوعی بایکوت(تحریم) می‌شود به این دلیل که خیلی از ذهنیت‌ها و پنداشت‌ها و نگاشته‌هایی که جامعه علمی و دانشگاهی ما تا به الان کسب کرده است مورد خدشه قرار می‌گیرد. به‌نوعی می‌توانیم بگوییم بنایی از نهاد علم که تا کنون ساخته شده فرو می‌ریزد. همین امر ما را با چالشی اساسی روبه‌رو می‌کند. در چنین شرایطی ترجمه این اثر و کاری که بدره و گلمرادی انجام داده‌اند کاری قابل ستایش است.
 
نظری بیان کرد: در همین کتاب، در باب نقش سیا در طرح‌ریزی شبکه‌ای از انتشاراتی با عنوان پاسیفیک در اندونزی و کشورهای دیگر صحبت می‌شود که پوششی است برای اینکه بتواند اهداف سیا را محقق کند. در آثار پیش از این در جامعه ما اشاره شده است به برخی از این انتشارات‌ها مانند فرانکلین که قبل از انقلاب اسلامی در دوره پهلوی فعال بوده‌اند. در این کتاب، خیلی مختصر به فرانکلین اشاره می‌شود.
 
ما در ایران درگیر کلان‌مسئله‌ای به نام توسعه هستیم
وی ادامه داد: دلیل دیگری که درباب اهمیت پرداختن به این موضوع باید مطرح کنم این است که جامعه ما یک‌قرنی هست که درگیر کلان‌مسئله‌ای مهم به نام توسعه است. این کلان‌مسئله ذهن ما و جامعه علمی ما را مشغول کرده است. متداول‌ترین و رایج‌ترین پاسخی که جامعه علمی و جامعه روشنفکری به این سوال و به این مسئله داده این است که پذیرفته ما عقب‌مانده و توسعه‌نایافته هستیم. از طرف دیگر، ما دلیل عقب‌ماندگی و عدم توسعه‌یافتگی را باید در تاریخ سراسر استبدادی خودمان جستجو کنیم. نکته‌ای که در همین کتاب هم اشاره می‌شود این است که بسیاری از کتاب‌های ایران‌شناسی همان فرانظریه استبداد شرقی را مبنا قرار داده‌اند و بر آن اساس آمده‌اند واقعیت‌های جامعه ایرانی را تحلیل کرده‌اند و خواسته‌اند همان نظریات را به جامعه ما و انسان ایرانی تحمیل کنند.  
 
نظری گفت: در چارچوب همان، گفته می‌شود که انسان ایرانی انسان استبدادزده است. بعد هم ویژگی‌ها را برمی‌شمرند مانند دروغ‌گویی، تک‌روی و خیلی از ویژگی‌های دیگر. رویارویی با این گفتمان کار بسیار سختی است. از این جهت نیز می‌توان گفت کار دکتر بدره بسیار ارزشمند است. ما به این کتاب‌ها نیاز فوری و ضروری داریم و به ما کمک می‌کند که نگاه تیزبینانه‌تر و عمیق‌تری و انتقادی‌تری نسبت به همان نظریه‌هایی داشته باشیم که غالبا در چارچوب مکتب نوسازی جامعه ما را تحلیل کرده است.
 
رحمانی دیگر سخنران این نشست طی سخنانی عنوان کرد: کتاب یک بحث فراموش‌شده دارد و آن هم نمایه‌هاست. حتما باید نمایه‌سازی برای این کتاب صورت بگیرد. همانطور که این کتاب اطلاعات محدود و پراکنده‌ای درباره ایران دارد، از همین جهت مهم است که مطالعه‌کنندگان بتوانند بخش‌هایی مثل ایران و خاورمیانه را ساده‌تر ردیابی کنند. کتاب به شدت در کل دنیا پراکنده است، ایران، شرق آسیا، آسیای جنوب شرقی، هند، خاورمیانه، عربستان و دیگر نقاط؛ لذا اگر کسی بخواهد موضوعی و موضعی سراغ این کتاب برود ممکن است سردرگم شود.
 
این کتاب مردم‌شناسی مردم‌شناسی است
وی ادامه داد: این کتاب نکته خیلی مهمی را نشان می‌دهد؛ به گفته مؤلف، این اثر مردم‌شناسی مردم‌شناسی است یعنی مطالعه مردم‌شناسی درباره مردم‌شناسی. باید از مترجم کتاب تشکر کرد؛ انصافا ترجمه روان و خوب و دقیقی داشته‌ است. کتاب خیلی خوب سعی کرده استراتژی تولید دانش و شکل‌گیری نظریه‌ها و تولید علم را بگوید. آقای نظری نکته‌ای را گفتند درباره اینکه ممکن است این کتاب دیده نشود، من به نوعی موافقم. سال‌ها پیش، فکر می‌کنم سال 83 یا 84 گفتگویی با مایکل فیشر انجام شده بود درباره محقق‌های آمریکایی در ایران که من این گفتگو را ترجمه کردم.
 
رحمانی ادامه داد: این گفتگو به محقق‌هایی پرداخته بود که دهه 40 و 50 به ایران آمده بودند؛ پازل بزرگی که آمریکا چیده بود و طبق همان درباره خیلی‌ها که به ایران آمده بودند داشت توضیح می‌داد. من وقتی کتاب را می‌خواندم یاد آن گفتگو افتادم. از این حیث کتاب واقعا دقیق است. من می‌خواهم به دکتر فرهادی اشاره کنم که بارها این موضوع را گفته است که نظام دانش غربی برای خودش معنادار است اما برای ما تناسب ندارد، نه اینکه بی‌اعتبار باشد. دکتر فرهادی سعی کرده در هرم مازلو و دیگر نظریات این موضوع را نشان بدهد.
 
وی افزود: پرایس در این کتاب به نکته‌ای اشاره می‌کند و آن نکته این است که لزوما همه پژوهش‌ها به عملیات ختم نمی‌شود و سازمان‌های امنیتی اطلاعاتی لزوما از همه پژوهش‌ها استفاده نمی‌کند. مهم‌تر از همه نقش مردم‌شناس‌ها در اقدامات ضد شورش است.

این انسان شناس درباره نسبت این کتاب با جامعه ما در ایران توضیح داد: در این کتاب خیلی ظریف به این اشاره می‌شود که زمانی که مثلا یک مردم‌شناس در حال بررسی بالی است، در جای دیگر صدها هزارنفر کشته می‌شوند. یعنی یک اتفاق در یک جا دیده می‌شود و فاجعه‌ای بزرگ‌تر در جایی دیگر دیده نمی‌شود. در نهایت پرایس، نکته‌ای ظریف می‌گوید که به نظر من بسیار مهم است. آن‌ها یک فرآیندی برای تولید دانش داشتند و آن هم این بود که سعی می‌کردند بهترین دانشجوهایشان را برای تحقیقات انتخاب کنند. من سعی کردم وقتی کتاب را می‌خوانم خودم را جای آن اساتید بگذارم. فرض کنید من یک محققی هستم که بیرون از ایران تحقیق می‌کنم، بعد سیستم امنیتی ملی ما به من می‌گوید ما نیاز داریم به چنین گزارشی. من فکر نمی‌کنم اساتید ما بگویند که ما گزارشی نمی‌دهیم. اکثر ما اگر در آن شرایط باشیم فکر نمی‌کنیم انتخابی غیر از این بکنیم.
 
خوانش انتقادی از این کتاب، آگاهی بخش است
وی افزود: نگرانی‌ که درباره این کتاب می‌شود داشت و خیلی هم مهم است، این است که این کتاب دو حالت می‌تواند در ایران داشته باشد؛ اول یک خوانش انتقادی می‌توانیم داشته باشیم که آگاهی بخش است چه برای محققان دانشگاهی و چه برای نیروهای امنیتی نظامی ما و از تجربه موفق جهانی درباره استفاده از متخصصان در کاربست‌های نظامی امنیتی، آگاهی بدهد. من قصد دارم همدلانه با این جریان پیش بروم بر همین اساس هم می‌گویم می‌تواند سازمان‌های امنیتی ما را مجاب کند که عاقلانه‌تر و صمیمانه‌تر پیش بروند.
 
رحمانی گفت: اما یک خطر دیگری نیز این کتاب دارد و آن هم این است که باعث تشدید جهت شود و توهم توطئه را در ما بیشتر کند و در نتیجه سعی کنیم دانش غربی‌ها را رد کنیم. من نمی‌گویم این خوب است یا بد ولی این واکنش، واکنش عاقلانه‌ای نسبت به شرق‌شناسی نیست.
 
وی گفت: بحث اصلی من در این کتاب این جاست. اینکه سرنوشت مردم‌شناسی در غرب به دلیل تامین‌های مالی مختلف، با سرنوشت مردم‌شناسی در ایران یکی نیست. در ایران، مردم‌شناسی، در میانه دولت ملی در حال استقرار و مردم شکل گرفته است. یعنی دولت هم می‌خواهد مشاوره بدهد و هم از مردم دفاع کند. نکته دیگر این است که ما در ایران، اقتصاد سیاسی را باید طور دیگری مطالعه کنیم. در حال حاضر 90 درصد مقالات بورسیه‌های علوم اجتماعی ما درباره ایران است. ما با هزینه خودمان اساتید را می‌فرستیم، اساتیدی که به اطلاعات درجه یک دسترسی دارند و اطلاعات این سمت را به اطلاعات آن سمت تبدیل می‌کنند. در حالیکه 90 درصد اساتید علوم اجتماعی در ایران، هیچ‌کدام درباره غرب، تز ننوشته‌اند. اساسا می‌شود گفت بورسیه‌های ما پیاده‌نظام‌های ناخواسته غرب هستند.
 
روستاخیز دیگر سخنران این نشست، بیان کرد: به بدره و گلمرادی بابت ترجمه بسیار خوب این کتاب تبریک می‌گویم. آقای دکتر نظری گفتند که این کتاب به احتمال زیاد در جامعه علمی بایکوت(تحریم) خواهد شد. من فکر می‌کنم اگر اینطور بود، ما اینجا نبودیم. همینکه برای این کتاب، یک جلسه‌ای تشکیل شده است نشان می‌دهد که این کتاب، قدرش دانسته شده است و افراد آمده‌اند اینجا تا درباره‌اش صحبت کنند. در جلسات رونمایی، خیلی بحث نقد مطرح نیست و سعی می‌شود که از این دستاورد و ارزش این دستاورد صحبت شود.
 
وی ادامه داد: تاریخ علم واقعا یک حوزه جذاب و خواندنی است و این کتاب را نیز می‌توانیم کتاب تاریخ علم قلمداد کنیم. این کتاب از جنبه خاصی تاریخ مردم‌شناسی را مورد مطالعه قرار می‌دهد. همانطور که آقای دکتر رحمانی اشاره کردند، مردم‌شناسی مردم‌شناسی است ولی با تمرکز بر مقطعی خاص.
 
روستاخیز گفت: ما معمولا وقتی تاریخ مردم‌شناسی را مرور می‌کنیم تمرکز قابل توجهی روی ارتباط و تعامل مردم‌شناسی و حتی ارتباط ناگزیر مردم‌شناسی با استعمار اروپایی قرن نوزدهمی داریم. به این موضوع در کتاب‌هایی که منتشر شده نیز پرداخته‌اند و در کلاس‌ها هم درباره‌اش زیاد صحبت می‌شود.
 
وی افزود: اینکه این کتاب یک چنین ارتباطی در قرن بیستم دارد نشان می‌دهد که چطور مردم‌شناسی در ارتباط با نظام‌های اطلاعاتی و سرویس‌های امنیتی قرار می‌گیرد به نظر من یک باب به نسبت تازه را در فضای مباحث مردم‌شناختی در ایران باز می‌کند و از این حیث من این اثر را یک اثر قابل اعتنا می‌بینم که حداقل در مباحث درسی هم جای پرداختن به آن وجود دارد؛ خصوصا در دوره‌های تحصیلات تکمیلی.
 
روستاخیز گفت: از حیث مناسبات بین دانش مردم‌شناسی و امر سیاسی؛ مناسبات بین دانش و ایدئولوژی، اینکه دانش تهی از ایدئولوژی باشد و اینکه ارتباطی وجود نداشته باشد یک افسانه است. بنابراین دانش مردم‌شناسی و به طور کلی مردم‌شناسان در هر جای دنیا که باشند این ارتباط را بالاخره با امر سیاسی و اقتصاد سیاسی و ایدئولوژی پیدا می‌کنند.

این کتاب یک اثر انذاردهنده است
وی با اشاره به ویژگی انذاردهنده‌ای این اثر عنوان کرد: من این اثر را یک اثر انذارگونه قلمداد می‌کنم؛ انذار نسبت به اینکه کار و پژوهش مردم‌شناختی، درست مثل راه رفتن بر لبه تیغ است. یعنی شما در مقام یک مردم‌شناس و دستاوردهای شما در مقام یک مردم‌شناس، ممکن است علی‌رغم میل باطنی شما به سادگی مورد سوءاستفاده نهادهای قدرت و نظام‌های اطلاعاتی قرار بگیرد و اینکه برای مردمی که شما در بین آن‌ها کار کردید و نفوذ کردید، یک سری مخاطرات را به دنبال داشته باشد. چرا؟ چون دستاوردهای شما در مقام مردم‌شناس تصویرگر عمیق حیات اجتماعی و فرهنگی آدم‌هاست.
 
روستاخیز ادامه داد: شما در مقام مردم‌شناس، در صمیمانه‌ترین و صادقانه‌ترین حالت ممکن در بین مردم نفوذ می‌کنید و با آن‌ها کار می‌کنید. شما در مقام مردم‌شناس یاد گرفته‌اید که اعتمادسازی کنید و وارد میدان شوید و بدون اینکه شکی را بربیانگیزید کار خودتان را پیش ببرید و داده‌هایی را جمع‌آوری کنید که هیچ راه دیگری برای گردآوری آن‌ها وجود ندارد. ما در کارهای مردم‌نگارانه که ملاحظه می‌کنیم عملا با هیچ متد پژوهشی دیگری این داده‌های عمیق و اصیل گردآوری نمی‌شوند.
 
وی اضافه کرد: مردم‌شناس بلد هست چطور گمان‌های بد را نسبت به خودش کاهش بدهد؛ ظن‌های بدی که در ارتباط با او وجود دارد. در حدی که یک همدلی و همراهی را از مردم بگیرد. مثل حضور گیدز در بالی و حضورش در رویداد جنگ خروس‌ها که روایتش وجود دارد. ایشان وقتی حضور پیدا می‌کند چندان تحویلش نمی‌گیرند انگار بود و نبودش مسئله‌ای نیست. می‌گوید من می‌روم در آن رویداد می‌ایستم و نگاه می‌کنم و از طرفی این‌ها نگران‌اند که مبادا نیروهای امنیتی یورش بیاورند. از اتفاق، ناگهان نیروهای نظامی می‌آیند و کسانی که در آن رویداد هستند فرار می‌کنند و گیدز هم مانند همان‌ها فرار می‌کند و به منزل کدخدا می‌رود. در صورتی که به عنوان یک شهروند آمریکایی که ویزا دارد و برای کار تحقیقاتی آن‌جا حضور دارد، هیچ کس با آن مسئله‌ای ندارد اما این آدم نیز فرار می‌کند. این کارش برای همه جالب می‌شود. همین هم باعث می‌شود با او دوست شوند و صحبت کنند.
 
روستاخیز گفت: لذا من این اثر را از این بابت یک اثر بصیرت‌بخش برای مردم‌شناس‌ها و به ویژه پژوهشگران تازه‌کار در این حوزه می‌دانم. شما وقتی این اثر را می‌خوانید احتمالا یک هشیاری و مراقبت بیشتری درباره دستاوردهای پژوهشی خودتان به خرج می‌دهید. اما سوال من این است که ترجمه و انتشار این کتاب در شرایط موجود مردم‌شناسی ایران، از چه اولویتی برخوردار است؟
 
وی افزود: ما برای اینکه این سوال را جواب بدهیم بد نیست نگاهی به جامعه و زبان مبدا این کتاب هم داشته باشیم؛ که این کتاب در کجا و به چه زبانی منتشر شده است؟ وقتی به جامعه مبدا این کتاب نگاه می‌کنیم می‌بینیم که جایی این کتاب منتشر شده است که ما شاهد توسعه به مراتب بیشتر دپارتمان‌های آموزشی و تحقیقاتی در حوزه مردم‌شناسی هستیم. جایی که یک سنت خاص خودش را دارد. زبان کتاب نیز زبانی است که به آن زبان، آثار بسیار زیادی منتشر شده و بحث‌های بسیار داغی در آن حوزه هست و طبیعتا این کتاب هم در آن چارچوب منتشر می‌شود. آن‌ها کتاب‌ نظری و مبانی و روشی‌شان را دارند. حال دانش انسان‌شناسی و مردم‌شناسی در آنجا استقرار پیدا کرده و تثبیت شده و عده‌ای مثل پرایس که جایگاهی در فضای آکادمیک مردم‌شناسی دارند، می‌آیند و دست به یک کند و کاو انتقادی در تاریخ این دانش می‌زنند. منتها مسئله‌ای که هست این است که ما در وضعیت موجود مردم‌شناسی ایران چه می‌بینیم؟
 
مردم‌شناسی در ایران به صورت شایسته استقرار نیافته است
روستاخیز ادامه داد: طی یک صد سال گذشته که تاریخ شکل‌گیری رسمی مردم‌شناسی می‌توانیم قلمداد کنیم افراد زیادی با جان و دل تلاش کرده‌اند لکن ما حقیقتا هنوز شاهد یک استقرار شایسته و تثبیت قابل اعتنا برای دانش مردم‌شناسی در ایران نیستیم. هنوز دپارتمان‌های این حوزه شکل نگرفته‌اند و کار پژوهشی چندانی منتشر نشده است. بنابراین ما نمی‌توانیم از یک استقرار فراگیر صحبت کنیم. بنابراین در شرایطی که ما با یک بدنه ادبیات نظری بسیار نحیف روبه‌رو هستیم احساس می‌کنم این اثر یک اثر خاص می‌شود در این فضا. شاید این بدنه افرادی که در حوزه مردم‌شناسی کار می‌کنند این تمایل را شاید داشته باشند که به این سمت بروند که بیشتر نسبت به نشر آثاری اقدام کنند که اساسی‌تر است.
 
وی بیان کرد: من احساس می‌کنم همگی وظیفه داریم که جدای از تلاش برای گسترش این رشته، باید مراقبتی هم در ارتباط با کنش‌گران جوان خصوصا و پژوهشگران تازه‌کار و امیدوار این رشته در ایران داشته باشیم. به این معنا که اگرچه آن رویکرد انذارگونه این کتاب وجود دارد اما مراقبتی هم لازم است که کلیشه‌های منفی، بازتولید و ایجاد نشود. کلیشه‌های منفی حتی اگر ناظر بر توهم توطئه باشد و خصوصا اگر در آن چارچوب رسانه‌ای‌اش مطرح شود، با این حال، نباید نگاه تهدیدآمیز به مردم‌شناسان داشت. مردم‌شناسی به نظر من برحسب دست کم تجربه مردم‌شناسان ایرانی یک دانش فرصت‌آفرین است و ما باید به سمت تمرکز و شکوفایی ظرفیت‌های درونی این رشته برویم. وقتی ظرفیت‌های درونی باز می‌شود، می‌توانیم با طرح بدیل‌های نظری و فکری خودمان، وارد گفتگو با جهان غرب و تئوری‌های غربی شویم و به نوعی مسائل و نگرش‌ها و موضع‌ها را مطرح کنیم.
 
میرزایی دیگر سخنران این نشست، بیان کرد: من یک خاطره‌ای را نقل می‌کنم از آقای دکتر کُتُبی درباره مسئله غرب‌شناسی در ایران. ایشان یک نگاه خاص به مسئله غرب‌شناسی داشتند در ایران و در انتهای یکی از مقالاتشان پیشنهاد می‌دهند همانطور که شرق‌شناسی در غرب اتفاق می‌افتد؛ بعد از انقلاب لازم هست ما یک موسسه‌ای داشته باشیم که اسمش جلال آل احمد باشد و کارش غرب‌شناسی باشد.
 
وی با اشاره به خوانش مقاله توسط آیت‌الله خامنه‌ای و بازگشت دکتر کُتُبی به ایران برای پیگیری راه‌اندازی چنین موسسه‌ای، به صحبت‌های شخصی اشاره می‌کند که این کار را یک شمشیر دولبه می‌داند و می‌گوید اگر قرار باشد چنین موسسه‌ای باشد و گفته شود که غرب، چه بلاهایی بر سر کشورها آورده است، آتشش، دامن ایران را نیز خواهد گرفت. همین موضوع نیز باعث می‌شود، کتبی را از پیگیری این موضوع منصرف کنند. در نتیجه ایده به فراموشی سپرده می‌شود هرچند بعدتر وجوهی از این ایده به شکل دانشکده مطالعات جهان در دانشگاه تهران ادامه پیدا می‌کند.

میرزایی گفت: آنچه من در این دانشکده دیده‌ام بیشتر ترویج فرهنگ غرب است تا نگاه انتقادی به غرب. این خاطره را از این حیث گفتم که بگویم این کتاب، ممکن است از سمت برخی مردم بایکوت شود یا حتی ممکن است به آن این نقد وارد شود که چرا شما مردم‌شناسی را با این نگاه وارد کرده‌اید. شاید دکتر بدره اگر مردم‌شناس بود این کتاب را ترجمه نمی‌کرد. اما حقیقت ماجرا این است که همانطور که در مسئله غرب‌شناسی در ایران این اتفاق افتاده، ما باید بپذیریم که بخشی از تاریخ مردم‌شناسی با این جریان گره خورده است. هیچ شکی در این موضوع نیست. ما در دانشگاه هم تدریس می‌کنیم می‌گوییم که اصل اول این است که همه مردم‌شناس‌ها در خدمت استعمار بوده‌اند.
 
جریان تاریخی جانشینی آنتروپولوژی به جای اتنولوژی
میرزایی با اشاره به جریان مبلغان مذهبی و استفاده پدیده استعمار از دانش این دسته از افراد بیان کرد: تا زمان جنگ جهانی دوم یعنی تا قبل از دوره استقلال مستعمره‌ها، ادبیاتی که دارد تولید می‌شود، ادبیات استعماری است. همین هم هست که بعد از جنگ جهانی دوم کلمه آنتروپولوژی به جای واژه اتنولوژی می‌نشیند. اتنولوژی اولین اسمی بوده که برای این رشته گفته می‌شده. معنی اتنولوژی، قوم‌شناسی یا مردم‌شناسی ترجمه می‌شود. دلیل این نام‌گذاری از سال 1850 که این رشته شکل می‌گیرد تقسیم کاری بود که میان جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی شکل می‌گیرد. بعد از انقلاب‌های اجتماعی که در اروپا شکل گرفت و مفهوم مردم و ملت مطرح شد، گفتند چطور مردم را بشناسیم، و تنها چیزی که در دست بود علوم طبیعی بود. همین هم شد که از روش علوم طبیعی استفاده کردند، همان مشاهده و آزمایش و فرضیه و تعمیم و قانون‌سازی؛ یعنی همان کار را پیش می‌بریم و مردم را مانند یک پدیده خارجی مطالعه می‌کنیم.
 
وی اضافه کرد: پارادایمی نیز غالب بود با نگاه اروپا محوری، که اروپا را ته این خط می‌دانست و باقی کشورها را قبل از اروپا در نظر می‌گرفت. این نگاه باعث می‌شد که انسان‌ها را به دو گونه تقسیم کنند و بر همین اساس بگویند ما به دو نوع علم نیز نیاز داریم؛ یک علم برای شناخت جامعه اروپایی شهرنشین و یک علم برای جوامع غیرشهرنشین غیرصنعتی غیراروپایی. برای بخش دوم مردم‌شناسی را در نظر گرفت و برای جامعه اروپایی نیز جامعه‌شناسی. این نگاه ادامه داشت تا بعد از جنگ جهانی دوم که استقلال مستعمره‌ها شکل می‌گیرد؛ این جا بود که گفتند کلمه اتنولوژی دیگر معنا ندارد. اتنو به معنای قبایل کوچنده است و یک جا نشین نیستند؛ حال ما باید تغییری ایجاد کنیم، چرا؟ چون یک سری از دانشجوها از کشورهای مستعمره آفریقا، هند، ایران و کشورهای حاشیه به اروپا آمده‌اند و مردم‌شناسی خوانده‌اند و برگشته‌اند به کشورهای خودشان؛ برای همین اتنولوژی دیگر معنا نمی‌گیرد.
 
میرزایی ادامه داد: نکته دوم خود مردم‌شناس‌های اروپایی بودند که این‌ها در کشورهای مستعمره داشتند کار می‌کردند حال با استقلال، مجبور بودند به شهرهای خودشان مانند پاریس و لندن و آمریکا برگردند و کار کنند؛ باز دیگر کلمه اتنولوژی این بار را نخواهد داشت. اینجا بحث تحقیرآمیز بودن واژه بود که باید تغییر می‌کرد. این‌ها جزو دلایلی بودند که آنتروپولوژی جای اتنولوژی را می‌گیرد.  
 
وی گفت: من این مقدمه را گفتم که وارد بحث کتاب بشوم. معمولا هر اطلاعاتی که در رشته مردم‌شناسی دارد تولید می‌شود، مستقیما به درد سازمان‌های جاسوسی می‌خورد؛ چه دلمان بخواهد چه نه. اطلاعات بکر که از عمق فرهنگ یک جامعه را می‌شناسانیم، اطلاعات ذی‌قیمتی است. به همین دلیل هست که جاسوس‌های حرفه‌ای دنیا که بعضی از آن‌ها خاطراتشان چاپ شده، این‌ها بدون اینکه مردم‌شناس باشند، کارهای مردم‌شناسی کردند. همان نکات روشی که رفتند وارد جماعت شدند و عضوی از آن‌ها شدند، به نحوی که آن‌ها، جاسوسان را یک غریبه فرض نمی‌کردند. به عنوان یک جاسوس، این ایده‌آل است که عضوی از جامعه بشوید، به نحوی که شما را غریبه ندانند.
 
میرزایی بیان کرد: اگر مردم‌شناسی را به عنوان علم محض در نظر بگیریم، هم جنبه غیرکاربردی دارد و هم جنبه کاربردی. دانش ما اصولا بعد از تولید وارد جهانی می‌شود که ما امکان کنترل روی آن را نداریم. یعنی نمی‌توانیم آن را کنترل کنیم. تولید دارو و سلاح ویرانگر، هر دو از علم شیمی و فیزیک می‌آیند. مطمئنا شاید کسانی که در حوزه فیزیک یا شیمی کار می‌کنند تمایلی به این کار نداشتند که در واقع کارشان به یک کار ویرانگر ختم شود اما عملا این اتفاق برایشان می‌افتاد. در مورد علوم پایه، ماجرا همین است. علوم پایه می‌تواند هم استفاده دفاعی داشته باشد و هم می‌تواند استفاده تهاجمی داشته باشد. البته عکس این موضوع نیز اتفاق افتاده است. مثلا خیلی از پیشرفت‌های بشر، اول در حوزه نظامی بوده است. مثل اینترنت، جی.پی.اس، رادار و ... اول استفاده نظامی داشته و بعد وارد سیویل شده است.
 
وی گفت: رابطه مردم‌شناس‌ها با آژانس‌های اطلاعاتی که در مقدمه کتاب عنوان شده، چهار حالت دارد. مشارکت‌کنندگان تعمدی که به صورت مستقیم کار می‌کنند؛ تعمدی و غیرمستقیم؛ غیرتعمدی و مستقیم و غیرتعمدی و غیرمستقیم. خوشبینانه‌ترین حالت، ما هستیم که جزو دسته چهارم به حساب می‌آییم. هم تعمدی نداریم هم غیرمستقیم داریم کار می‌کنیم. مورد‌های مختلفی داشتیم، مثل مثالی که درباره ایران زده می‌شود؛ ویلور که در زمان کودتای 28 مرداد در ایران بوده و کارهایش به شکل کاریکاتور و پوسترهای دیواری که علیه مصدق و به نفع کودتای علیه مصدق منتشر می‌شده و او داشته کار انجام می‌داده. ما مشاهده می‌کنیم که مردم‌شناسی در اینجا در نسبتی با قدرت قرار می‌گیرد و آن این است که می‌تواند در جهت مردم یا علیه مردم حرکت کند. حال اینکه مردم را چطور تعریف می‌کنیم، دعوایی است که همواره در تاریخ بوده است. الان همه ادعا دارند که سمت مردم هستند اما نمی‌دانیم مردم را چطور باید تعریف کنیم. ما برای تولید شورش یا برای حمله به شورش از مردم‌شناسی استفاده می‌کنیم. می‌دانیم که مردم‌شناسی علم پر هزینه‌ای نیست. درست است که در ایران برایش هزینه نمی‌شود اما در کشورهایی که هزینه برای علم می‌شود، مردم‌شناسی علم کم‌هزینه‌ای است. یک مداد و یک دفترچه می‌خواهد و چند کتاب و یک هزینه سفر، یک اقامت و زمان. با همین‌ها، کلی از مردم‌شناس‌ها راضی هستند که برای شما یک فرآورده خوب، آماده کنند.
 
نقش مردم‌شناسی شناخته نشده است
میرزایی با طرح این سوال که پیام این کتاب برای جامعه ما چه می‌تواند باشد؟ یادآور شد: اتفاقا این کتاب باید برجسته شود. من به عنوان یک استاد دانشگاه احساس می‌کنم این رگ از مردم‌شناسی را باید برجسته کنیم. برای اینکه ما یک غفلت بزرگ از مردم‌شناسی در ایران داریم. یعنی مردم‌شناسی به قول دکتر روح‌الله امینی، از بدو تاسیس یک گروهک بوده در دانشگاه تهران، الان هم حقیقتا یک گروهک است و نمی‌توانیم به آن یک گروه بگوییم. برای اینکه نقش مردم‌شناسی هیچ وقت آنطور که باید شناخته نشده است. ما از مردم‌شناسی در حوزه‌های سیاست‌گذاری غفلت کرده‌ایم. برای کشوری مثل ایران که داعیه‌دار تمدن‌سازی است و می‌خواهد به نگاه تمدنی خودش برگردد، اتفاقا باید این کتاب، نقطه قوت ما باشد.
 
کتاب «مردم‌شناسی در روزگار جنگ سرد» با زیرعنوان سیا، پنتاگون و رشد استفاده دوگانه (نظامی مدنی) از مردم‌شناسی، نوشته دیوید اچ. پرایس با ترجمه محسن بدره و روح‌الله گلمرادی به چاپ رسیده است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها