چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۹:۳۰
کهن‌ترین اشاره‌ به تاریخ ایرانیان در یشت‌های اوستا است/ جلوه‌های درخشان تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانی

رئیس پژوهشکده زبان‌شناسی گفت: کهن‌ترین اشاره‌ به تاریخ ایرانیان در یشت‌های اوستا است و ذکر نام ایران و جغرافیای ایرانی؛ با روی‌کار آمدن هخامنشیان باز این کتیبه بیستون است که نخستین تاریخ‌نگاری ما در آن نوشته شده است. با ظهور اشکانیان و ساسانیان تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانی جلوه‌های تازه یافت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)،‌ پیش‌نشست همایش بین‌المللی دو سالانه فرهنگ و زبان‌های باستانی، به‌همت پژوهشکده زبان‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به‌صورت غیرحضوری برگزار شد. در این پیش‌همایش سیزده نفر از پژوهشگران و استادان به ارائه مقاله و سخنرانی پرداختند.

در ابتدای این نشست رئیس پژوهشکده زبان‌شناسی طی سخنانی گفت: پژوهشکده زبان‌شناسی بسیار مفتخر است که میزبان سومین همایش دوسالانه فرهنگ و زبان‌های باستانی است. دو همایش پیشین به‌صورت داخلی در دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه تهران برگزار شد. سومین همایش دوسالانه به‌صورت بین‌المللی در پژوهشکده زبان‌شناسی تصویب شد. پژوهشکده زبان‌شناسی سابقه‌ای 50 ساله در پژوهش و مطالعه زبان‌های ایران باستان و زبان‌شناسی و گویش‌های ایرانی دارد و همچنین افزون بر 30 سال فعالیت آموزشی در دو زبان‌های باستانی و زبان‌شناسی همگانی در مقطع ارشد و دکتری دارد که با این پشتوانه توانسته این همایش مهم را به‌صورت بین‌المللی پیش ببرد.

دکتر نصراله‌زاده ادامه داد: نخستین تجلیات اندیشه ایرانی به‌صورت شعر ظهور یافت که مبتنی بر عمیق‌ترین دیدگاه در خصوص خیر و شر بود. این سرودها که نامش گاهان است، به یک تعبیر مربوط به حدود 1200 سال پیش از میلاد است؛ این اندیشه ایرانی تأثیری مهم در اندیشه جهان آن روز داشته است. با مهاجرت ایرانیان، زبان اینان، به‌صورت شفاهی، گسترش یافت تا این‌که در زمان داریوش هخامنشی و در کتیبه بیستون یک زبان ایرانی، مشهور به فارسی باستان، به کتابت درآمد. از این زمان و با تأسیس دو سلسله دیگر ایرانی، یعنی اشکانیان و ساسانیان، دو گروه زبانی پهلوی اشکانی و فارسی میانه ساسانی در قلمرو این دو سلسله توسعه یافت.

پس از رفتن ساسانیان و آغاز دوره تازه، که موسوم به دوره فارسی نو است، در نبود سلسله‌ای مسلط ایرانی، زبان فارسی، یا فارسی دری، سامان یافت و قدرتمند شد و توانست افزون بر هزار سال زبان، ادب و فرهنگ حکومت‌های متنوع غیرایرانی شود. زبان فارسی نو با قدرت فقیهان ایرانی خراسان بزرگ توانست در جایگاه زبان دین نیز بنشیند. در این دوره باز شاعری دیگر، فردوسی و شاهنامه او، در استحکام این زبان و نوشتن تاریخ به زبان شعری نقشی مهم داشت. این دوره نو تاکنون با قدرت ادامه یافته و این پیوستار زبانی در طول تاریخ ایران نقشی مهم در تداوم هویت ایرانی داشته است. در همراهی با زبان، تاریخ ایرانی هم از همین پیوستاری و پیوستگی در درازای زمان و تا اکنون برخوردار بوده است.

وی شرح داد: کهن‌ترین اشاره‌ به تاریخ ایرانیان در یشت‌های اوستا است و ذکر نام ایران و جغرافیای ایرانی؛ با روی‌کار آمدن هخامنشیان باز این کتیبه بیستون است که نخستین تاریخ‌نگاری ما در آن نوشته شده است. با ظهور اشکانیان و ساسانیان تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانی جلوه‌های تازه یافت. در اواخر دوره ساسانی به سبب شرایط خاص سیاسی، در غرب روم و در شرق هجوم بیابانگردان مخرب که دلاوری و سلحشوری اشکانیان و ساسانیان در برابر این دو، ساحت ایران را نگه داشت، موجب تاریخ‌نگاری تازه‌ای از سویِ ساسانیان شد که «خدای‌نامه» نام گرفت.

این شکل تاریخ‌نگاری، که در شاهنامه هم انعکاس یافته، مبتنی است بر پیشدادیان و کیانیان و اندکی اشکانیان و ساسانیان. این تصور از تاریخ که علت خاصی داشته و خبری از ماد و هخامنشی یا تفصیل اشکانیان نیست تا دوره معاصر ادامه یافته و مبنای فهم ایرانیان از گذشته تاریخی بود. در دروه قاجار به‌سبب شرایط خاص جهانی و توسعه قدرت‌های استعماری، تصرف هند و غیره و قرائت کتیبه‌های تخت‌جمشید و بیستون و کتیبه‌های ساسانی و کشفیات باستان‌شناسی و اطلاعات منابع یونانی و رومی از ایران، دریچه‌ای تازه به گذشته ایران گشوده شد و عیلام، ماد، هخامنشی و اشکانی به‌صورت وسیع‌تر ساسانیان رخ نمودند. از این زمان به بعد فهم ما از گذشته دیگرگون گشت. در این مواجهه تازه نسلی از ایرانیان از همان آغاز شروع به آموختن زبان‌های ایرانی کردند و این دانش مهم در شناخت فرهنگ و تمدن ایرانی را تا بدین‌جا رساندند. امیدواریم با برگزاری این نوع همایش‌ها در گسترش مطالعات ایرانی در تمامی طول تاریخ، این تاریخ بلند و گرامی را بهتر بشناسیم و بشناسانیم.

نصراله‌زاده در خاتمه سخنانش گفت: درود می‌فرستم به روان آن بزرگان و استادانی که این رشته را تأسیس کردند و به آن پروبال دادند و برای استادان حاضر آرزویِ تندرستی و شادی افزون دارم.

فعل اخباری در بندهای شرطی اوستا
در ادامه دکتر مه‌لقا مرتضایی در مورد «فعل اخباری در بندهای شرطی اوستا» سخنانشان را ارائه کرد و گفت: فعل در بندهای شرط و جواب شرط زبان اوستایی، بر اساس بافت و مقصود آنها غالباً در وجه التزامی یا تمنایی آمده اسـت. گاهی، هم در بند شرط و هم در جواب شرط فعل اخباری به‌کار رفته است. این امر موجب شده که برخی از پژوهشگران در این بافت‌ها کاربرد فعل اخباری را مناسب ندانند، مثلاً در بند 13 خورشید نیایش، فعل بند شرط و جواب شرط مضارع اخباری است و برخی با توجه به نمونه‌هایی که از دیگر بخش‌های اوستا نقل کرده، فعل تمنایی را در این جمله مناسب‌تر دانسته‌اند؛ حال آنکه علاوه بر ایــن، جمله‌های دیگری در اوستا آمده که در بند شرط و جواب شرط فعل مضارع اخباری به کار رفته است، مانند جمله‌های 18 و 21 مهریشت.

مرتضایی تأکید کرد: در این سخنرانی درباره کاربرد هر یک از انواع وجه‌های فعلی در جملات شرطی سخن به‌میان می‌آید. در جملات شرطی، فعل بر اساس مقصود و منظور نویسنده در وجه التزامی، تمنایی و خبری به‌کار رفته است. در جملات شرطی که مضارع اخباری به‌کار رفته، مقصود نویسنده یا گوینده بیان خبر است، نه درخواست و احتمال یا بیان فرض.

بررسی ساختاری دستگاه فعل در گویش وزوانی
در ادامه دکتر راضیه باصفا سخنان خود را با عنوان «بررسی ساختاری دستگاه فعل در گویش وزوانی» ارائه کرد و در مورد جمع‌‌آوری داده به‌‌ وسیله مصاحبه و پرسش‌‌نامه و بررسی ساختاری دستگاه فعل در گویش وزوان گفت: زبان‌‌ها و گویش‌‌های ایرانی نو که شمارشان به صدها می‌‌رسد، بر پایه قرابت‌‌های ساختاری و جغرافیایی به دو گروه غربی و شرقی تقسیم می‌شوند. براساس تقسیم‌‌بندی ویندفور، گویش‌وزوانی به گروه وسیع گویش‌‌های شمالِ مرکزی تعلق دارد که مرکز آن منطقه کاشان است. گویش‌‌هایی مثل آرانی‌‌_بیدگلی، دلیجانی، ابوزیدآبادی، قهرودی، جوشقانی، میمه‌‌ای، و گویش‌‌هایی از مناطق دورتر مثل ابیانه‌‌ای، یارندی، نطنزی، بادی، و طرقی در آن جای می‌‌گیرند. با توجه به موقعیت جغرافیایی و شباهت و نزدیکی گویش وزوان به گویش‌‌های میمه‌‌ای و جوشقانی، این گویش به دسته گویش‌‌های اطراف کاشان تعلق دارد.

باصفا درباره گویش‌‌های جوشقانی و میمه‌‌ای و گویش یهودیان کاشان یادآور شد: پژوهش‌‌های مستقلی هم در مورد دستور زبان و هم واژگان انجام شده است و واژه‌‌های بعضی از این گویش‌‌ها مثل جوشقانی به فرهنگ‌‌های جامع‌‌تر گویش‌‌های ایرانی نو مثل فرهنگ گویش‌‌های حسن‌‌دوست راه یافته است، اما جای چنین تحقیقاتی درباره گویش وزوانی خالی‌‌ است. وی دلیل این غفلت را به احتمال نزدیکی و شباهت فوق‌‌العاده این گویش با گویش میمه‌‌ای دانستند.

داستان سغدی سه ماهی
سخنران سوم نشست نخست سمیه مشایخ بود که سخنرانی خود را با عنوان «داستان سغدی سه ماهی» ارائه کرد و گفت: مانویان که مترجمان هوشمند و زبردستی بودند، از هیچ فرصتی برای انتقال فرهنگ از طریق نوشتار غافل نشدند. در کفالایا، مانی به جای واژه «آموزه» از کلمه «خرد» استفاده می‌کند. پس ایشان که آموزه پیشوای خود را «خرد» می‌نامند، برآنند تا داستان‌های حکمت‌آمیز سایر فرهنگ‌ها را به زبان خود برگردانند. در میانِ متون سغدی مانوی دیده می‌شود که برخی از این متون برگرفته یا ترجمه‌ای از متون سانسکریت باشند.

در این میان داستان «سه ماهی» که هنینگ در مجموعه «داستان‌های سغدی» آن‌را منتشر کرده و ترجمه فارسی متن سغدی و داستان سنسکریت توسط استاد ارجمند دکتر زرشناس به چاپ رسیده که،قطعه بسیار موجز سغدی مانوی است. بنابرتحقیق هنینگ اصل آن برگرفته از کتاب پنجه تنتره است. در داستان چهاردهم از کتاب اول پنچه تنتره باعنوان «آبگیرسه ماهی»، دوماهی باهوش آزادمی‌شوند، درحالی‌که ماهی نادان گرفتار می‌شود. در داستان ششم از کتاب پنجم، دوماهی گرفتار می‌شوند و ماهی نادان رهایی می‌یابد. داستان سغدی با دومین داستان هم خواناست که بنابه عقیده «بن فی بی» تردید از ملحقات بعدی به داستان پنچه تنتره است. وی برای اولین‌بار آوانویسی متن سغدی و سانسکریت را به‌همراه ترجمه ارائه کرد.

نشانه‌های جمع در گونه براهویی رودبار جنوب
در نشست دوم نخست فاطمه شیبانی‌فرد سخنرانی خود را با عنوان «نشانه‌های جمع /-Ak/ و /-At/ در گونه براهویی رودبار جنوب» آغاز کرد و در مورد زبان براهویی توضیح داد: زبانی غیرایرانی از شاخه شمالی خانواده زبان‌های دراویدی است که محل اصلی رواج آن کشور پاکستان است، اما در ایران نیز گویشورانی دارد. گروهی اقلیت با جمعیت کمتر از هزار نفر در جنوب کرمان و در روستای تم‌میری از توابع شهرستان رودبار جنوب ساکن‌اند. بیش از دو قرن مجاورت و هم‌زیستی با اهالی منطقه و استفاده از گویش رودباری برای تعامل با آن‌ها، باعث به‌وجود آمدن گونه جدیدی از زبان براهویی شده است که آن را گونه براهویی رودبار جنوب نامیده‌اند. در گونه براهویی رودبار جنوب، دو نشانه برای جمع‌بستن اسامی وجود دارد: /-Ak/ و /-At/ که در شرایط مختلف و تحت‌تأثیر ساختار آوایی و هجایی اسم مفرد ماقبل خود، به یکی از این دو شکل ظاهر می‌شود. هنگام اضافه‌شدن نشانه‌های جمع به اسامی مفرد در این گونه زبانی، تغییرات آوایی، هجایی، و ساختاری گوناگونی به‌وجود می‌آید . وی در پژوهش خود به بررسی تک‌تک این موارد با ذکر مثال‌های متعدد از این گونه زبانی در مقاله پرداخت.

بررسی و تحلیل واژگان کهن ایرانی در زبان آذربایجانی
درادامه نشست دوم مقاله «بررسی و تحلیل واژگان کهن ایرانی در زبان آذربایجانی» توسط علی خدایی ارائه شد. وی گویش «فهلوی یا آذریّه» را در آذربایجان رایج دانست و گفت: جهانگردان بسیاری، در سده‌های گذشته، به‌وجود این گویش در آن سرزمین اشاره کرده‌اند؛ اما چون اکنون زبان ترکی آذربایجانی جایگزین آن گویش قدیم شده است، عده‌ای رواج آن «فهلوی» را در آذربایجان انکار کرده‌اند و دلیل را این می‌دانند که نمونه‌هایی که پیشگامان پژوهش در زمینه گویش کهن آذربایجان به‌عنوان شاهد می‌آورند، بسیار غریب و حتی برای فارسی‌زبانان هم غیرقابلِ‌فهم است اما وجود این واژگان ایرانی در محاورات امروزین آذربایجانی‌ها، خود گواهی بر اشارات سیاحان در‌خصوص زبان آن روزگار آذربایجان است.

بررسی دو ساخت کهن فعل سببی در زبان طبری و مازندرانی
محمدعلی میرزایی و حمیده ابراهیمی سخنرانی خود را با عنوان «بررسی دو ساخت کهن فعل سببی در زبان طبری و مازندرانی» ارائه کردند و درمورد برخی از بقایای ساخت باستانی که به ادوار بعدی رسیده‌‌اند؛ برای مثال، «تاختن». این بقایا که به ماده‌‌های متعدی و لازم بدل شده‌‌اند و فقط به زبان فارسی اختصاص ندارند و برخی از شواهد مؤید آن‌‌ است که آن‌‌ها در زبان مازندرانی نیز محفوظ مانده‌‌اند؛ مانند: افعال بتاجندین / bǝtājendiyǝn« تازاندن» و دگاردنین / dǝgārdeniyan«برگرداندن». دسته دیگری از افعال سببی، در معنا و کاربرد، افعال متعدی‌‌اند، اما ظاهر سببی داشته‌‌اند. نمونه‌‌هایی از این افعال در شعر امیر پازواری، نصاب طبری، و تاریخ طبرستان آمده است؛ در این سخنرانی، به واکاوی دقیق‌‌تر نمونه‌‌های مازندرانی افعال دسته اول با رویکرد تاریخی، همچنین بررسی ساخت‌‌های سببی و غیرسببی آن‌‌ها پرداخته‌‌ شد.

بررسی واژه‌‌های هندی و گجراتی
درآخر جلسه نشست دوم پورچیستا گشتاسبی اردکانی سخنرانی خود با عنوان «بررسی واژه‌‌های هندی و گجراتی موجود در پنج فصل نخست شکند گمانیک ویچا» (آوانویسی صورت هندی و گجراتی، پازند، پهلوی، برگردان فارسی، ریشه‌‌شناسی، و صورت باستانی واژه‌‌ها) ارائه داد. ایشان واژه‌‌هایی که در پنج فصل نخست شکند گمانیک ویچار توسط پازند‌‌نویس از زبان هندی و گجراتی در متنِ پازند آورده شده است، به‌همراه صورت پازند، پهلوی، برگردان فارسی واژه‌‌ها، ریشه‌‌شناسی، و صورت باستانی آن‌ها را بررسی کرد.

گشتاسبی در توضیح منبع اصلی کتاب شکند گمانیک ویچار و نویسنده آن را، مَردان‌‌فرُوخا پسر هُرمِزددات که پس از سفر به هندوستان تألیف کرده نام برد و گفت: چون با سفر به هندوستان با زبان گجراتی پارسی آشنایی پیدا کرده بود و پازند‌‌نویسِ متنِ کتاب نیز از پارسیان هند بوده است، به همین سبب واژه‌‌های بسیاری از زبان هندی و گجراتی در همه فصل‌‌های این کتاب آورده است. نگارنده مقاله و سخنران که آشنایی کامل با زبان هندی و گجراتی دارد، همه این واژه‌‌ها را در زبان هندی و گجراتی یافته و مطالعه کرده است. در این پژوهش، مشخص شد چون زبان نویسنده کتاب و پازند‌‌نویس گجراتی پارسی بوده است، برای بسیاری از واژه‌‌ها صورت هندی و گجراتی پارسی را به‌کار برده‌اند. همچنین، همه واژه‌‌های هندی و گجراتی خالص موجود در پنج فصل نخست و صورت‌‌های آوانویسی که به‌صورت آوانویسی هندی با خط اوستایی آورده شده است، مورد بررسی قرار گرفت و برای هر واژه مقوله دستوری و جنسی که آن واژه در زبان هندی و گجراتی (مذکر، مؤنث، خنثی) دارد، آورده و در مورد هر واژه به‌صورت جداگانه یادداشت‌‌هایی ارائه شد.

تأملی در مبانی انسان‌شناسی متون پهلوی ساسانی
در ادامه نشست سوم دکتر شیدا ریاضی هروی سخنرانی خود را با عنوان «تأملی در مبانی انسان‌شناسی متون پهلوی ساسانی» ارائه کرد. وی در مورد ادیان باورمند به ذات قدسی که بر اساس بینش خود نسبت به انسان، جایگاه و خویشکاری او در جهان هستی، مراتب تکامل معنوی او را در نیل به سعادت نهایی‌اش ترسیم می‌کنند، این بینش را شامل ساحت‌های وجودی انسان اعم از جسم و روح، نیروهای معنوی نهفته در روان وی و نیز تفسیری دانست که از حقیقت و گوهر وجودی انسان دارند. به بیان دیگر، ادیان بر اساس نگاهی که به سرشت و سرنوشت انسان دارند، مسیر رشد و تعالی مادی و مینوی انسان را به وی نشان می‌دهند؛ مسیری که به خودآگاهی و خداآگاهی منتهی می‌شود.

وی سپس با روش تحلیلی به بررسی و تأمل در مبانی انسان‌شناسی متون پهلوی ساسانی پرداخت. خاستگاه اولیه متون پهلوی اندیشه الهی گاهان زرتشت است، از این‌رو زمانی‌که به‌دنبال بررسی مبانی انسان‌شناسی متون پهلوی هستیم، بی‌‌تردید با نوعی انسان‌شناسی دینی مواجه خواهیم شد که به شناخت و تبیین نظری واقعیت وجودی انسان، هدایت وی و فراهم کردن شرایط امکان نیل به حقیقت غایی که همان ذات قدسی است می‌پردازد. در بخش نخست سخنرانی ابعاد و نیروهای وجودی انسان و نیز مراتب سیرِ کمال معنوی او را در متون پهلوی مورد بررسی قرار داد؛ سپس نظری به مفهوم انسان کامل و مصادیق آن در متون پهلوی داشت. در متون پهلوی، کیومرث (نخستین انسان)، زرتشت و سوشیانش که هر کدام به ترتیب در آغاز، میانه و فرجام جهان هستی ظهور می‌کنند، از یک‌سو تجلی گیتیانه‌ «اورمزد» بر زمین هستند و از سوی دیگر نمونه‌های عینی انسان کامل و متعالی (مرد اهلو) در جهان هستند که با جانبداری از اورمزد، خیر و نیکی را در جهان می‌پروند و به پیکار شرور و بدی‌ها در جهان می‌روند. این مظاهر گیتیانه و مصادیق انسان کامل بر جهان هستی تعبیر و تفسیر جامعی از آفرینش انسان، ماهیت وجودی و خویشکاری او در سلسله مراتب هستی آن‌گونه که در متون پهلوی آمده است، به‌دست می‌دهد.

تحلیل گفتمانی یسن گاهان بر پایه دستور نقش‌گرای
از دیگر سخنرانان این نشست سمیرا قنبرنژاد بود که سخنرانی خود را با عنوان «تحلیل گفتمانی یسن 46 گاهان بر پایه دستور نقش‌گرای نظام بنیاد (هلیدی، 2004)» ارائه کرد و گفت: از آنجاکه چنین پژوهشی روی اوستا تاکنون صورت نگرفته است، پرسش‌های اصلی پژوهش بدین قرارند: الف) آیا دستور نقش‌گرای نظام بنیاد چهارچوب نظری مناسبی برای تحلیل نقشی_گفتمانی یسن 46 است؟ ب) این پژوهش می‌تواند ویژگی‌های گفتمانی و نیز زبانی یسن 46 را علاوه بر آنچه که مطالعات سنتی متذکر شده‌اند، توصیف کند؟ برای دستیابی به اهداف پژوهش، یسن 46 نخست، به‌لحاظ صرفی_نحوی و سپس به‌لحاظ گفتمانی تحلیل شد. یافته‌های پژوهش نشان داده است که دستور نقش‌گرای نظام‌بنیاد قادر به تحلیل نقشی یک متن اوستایی کهن است. همچنین، این یافته‌ها نه‌تنها ویژگی‌های گفتمانی، مانند کاربرد فرانقش‌های بینافردی و تجربی برای انعکاس صدای زردشت، وضعیت ذهنی و شرایطش بدون هیچ‌گونه گفت‌وگوی همزمان، بلکه برخی از جنبه‌های زبانی این یسن را هم روشن می‌سازد. ویژگی‌های گفتمانی یسن 46 می‌تواند راهی به نگرشی نو به سیاق این یسن به‌عنوان خود زندگینامه بگشاید.

هم‌سنجی نام چهار ماه از گاه‌شمار هخامنشی با گاه‌شمار اوستایی
درنشست سوم مقاله سعید کریمی با عنوان «هم‌سنجی نام چهار ماه از گاه‌شمار هخامنشی با گاه‌شمار اوستایی برپایه زیگ کیهان و یک ماه از این گاه‌شمار با گاه‌شمار بابِلی» به بررسی‌های گوناگونی درباره گاه‌شمارِ هخامنشی پرداخت و کوشش کرد تا بر پایه ایران‌پژوهی نوین با بهره‌گیری از گواه‌های ایرانی مانند اوستا، نسک¬های بُن‌دهشن، وِزیدگی‌های زادسپرَم، دینکرد ششم و با آسگی (محوریت) زیگ کیهان به ریشه¬های فرهنگی_دانشی چهار ماه از گاه‌شمار هخامنشی یعنی ماه‌های دوم، هفتم، نهم و دهم پرداخته شود. هم‌چنین به رازگشایی از ریشه نام ماه یازدهم گاه‌شمار هخامنشی از گاه‌شمار بابِلی پرداخت.

ریشه‌یابی اسطوره ضحاک و رویکرد‌های این اسطوره
درنشست چهارم مقاله «ریشه‌یابی اسطوره ضحاک (زمان، سازندگان، نویسندگان، و رویکرد‌های این اسطوره» توسط اسما سندک‌زهی ارائه شد . اسطوره ضحاک یکی از اساطیر است. با آنکه آریاییان خود را نژاد برتر می‌دانستند، دادوستدهای فرهنگی بسیاری با اقوام بومی ایران داشتند و از میراث آن‌ها مانند هنر، ثروت، زبان، خط، مذهب، علم، اساطیر و در یک کلمه از فرهنگ آنها استفاده کردند. با آنکه در متن خود اسطوره، ضحاک «بابلی» عنوان می‌شود و از جریان اتفاقات می‌توان چنین فهمید که این اسطوره در غرب ایران اتفاق افتاده است، به‌دلیل تشابه این اسطوره با برخی از اساطیر هندی، عده‌ای از مورخان آن را متعلق به عصر هندوایرانی می‌دانند، درحالی‌که ممکن است دلیل این تشابهات را به مبحث متواترات در اساطیر مربوط دانست؛ علاوه‌براین، اسطوره به دوره ساسانی هم نسبت داده شده است. حال آنکه شواهد و قرائن تاریخی بسیاری وجود دارد که این نظریات را مورد تردید قرار می‌دهد.

وی ریشه‌های تاریخی این اسطوره را مورد مطالعه دقیق‌تر قرار داد و به این پرسش‌ها پاسخ داد که: ۱- قوم سازنده اسطوره ضحاک چه‌کسانی هستند؟ ۲- این اسطوره به دستور چه‌کسی و توسط چه‌کسانی نوشته شده است؟ ۳- رویکردهای اسطوره کدام‌اند و با چه هدفی وارد متون دینی شده است؟ نتایج مشخص کرد که قوم سازنده اسطوره ضحاک بومیان ایران بوده‌اند، ولی این اسطوره به دستور آن‌ها ثبت نشده است و این آریایی‌ها بودند که کوشیدند تا این اسطوره را ثبت و ضبط و در آن تغییراتی اعمال کنند.

اردستان؛ زادگاه خسرو انوشیروان
سخنرانی دیگر این نشست با عنوان «اردستان؛ زادگاه خسرو انوشیروان» توسط محمود کوهکن ارائه شد. وی در خصوص مشخصات اردستان شرح داد: شهرستان اردستان در شمال‌شرقی اصفهان و جنوب کاشان، در حاشیه کویر مرکزی ایران قرار گرفته است. پیشینه این شهر به عصر اساطیری و کهن تاریخی بازمی‌گردد و یادمان‌هایی از دستان، رستم، زواره، فرامرز، شیده، و دیگر پهلوانان اساطیری تا کی‌خسرو و بهمن پسر ‌اسفندیار کیانی در خود دارد. همچنین، بنای آتشکده‌ای منسوب به بهمن پسر اسفندیار که با اردشیر اول هخامنشی یکی دانسته شده، تا اینکه برای مدتی پایتخت اردوان چهارم اشکانی بوده است، روایاتی از اهمیت این شهر در دوران تاریخی است. به استناد برخی منابع، اردستان در دوره ساسانیان نیز از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده و گفته شده اردشیر بابکان بنای شهر جدید را نهاده است، اما مهم‌ترین رویدادی که در عصر ساسانی در اردستان اتفاق افتاده، تولد خسرو انوشیروان است.
وی به جایگاه اردستان در دوره ساسانی پرداخت و اینکه آیا می‌تواند زادگاه خسرو انوشیروان باشد؟ یافته‌های تحقیق نشان داده است که با توجه به پیشینه اساطیری و گذشته تاریخی این شهر و نیز به استناد منابع و آثار تاریخی برجای ‌مانده، اردستان یکی از گزینه‌های اصلی برای این امر به‌شمار می‌رود.

هفت‌‌خان زال در شاهنامه
آخرین سخنرانی نشست توسط سعید اکبری با عنوان «هفت‌‌خان زال در شاهنامه» ارائه شد. وی در مورد هفت‌‌خان/خوان، هفت‌‌وادی و الگوهای مشابه آن‌‌ها که مضمون‌‌های مهم و پُرتکرار در ادبیات حماسی و عرفانی است، گفت: مسئله گذشتن پهلوان یا سالک از موانع مختلف، برخلاف دشواری‌‌های بسیار و گاهی حتی باورنکردنی و در‌‌ نهایت پیروزی و موفقیت او بن‌‌مایه تمام این الگوهاست؛ آنچه به‌‌لحاظ دینی و آیینی نیز به‌‌عنوان بخش مهمی از مراحل تشرف و بلوغ حقیقی و نهایی پهلوان یا سالک موردنظر است. زال یکی از شخصیت‌‌های مهم و محوری در شاهنامه و اساطیر ایران است که به‌لحاظ ویژگی‌‌های ظاهری، نحوه پرورش و زیست غیرطبیعی، و همچنین ارتباط با سیمرغ، شرایط تبدیل‌شدن به شخصیتی آرمانی و ماندگار را داراست.  وی افزود: با این رویکرد به داستان زندگی زال و مطابق آنچه در شاهنامه فردوسی آمده است، بخش مربوط به پرسش‌‌های شش‌‌گانه موبدان دربار منوچهر از زال و متعاقب آن هنرنمایی شگفت او در میدان رزم را می‌‌توان نمونه‌‌ای دیگر از الگوهای هفت‌‌خان پهلوان یا هفت‌‌وادی سالک به‌شمار آورد و به‌تعبیری آن‌ را هفت‌‌خان زال نامید؛ هفت‌‌خانی که ضمن تصدیق نیروی شگفت پهلوانی زال، بیش از هرچیز بیانگر کمال دانایی و خردمندی اوست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها