سه‌شنبه ۲ دی ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۶
برنده جایزه بوکر 2014 روسیه: رمان شبیه یک بچه است که بعد ازبریدن بند ناف، زندگی جدیدی پیدا می‌کند

«ولادیمیرشاروف»/ Vladimir Sharov برنده جایزه ادبی پری‌می‌یر 2014 روسیه موسوم به «من بوکر روسیه»، درمصاحبه‌ای رمان را به بچه تشبیه کرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نویسنده 62 ساله با ریش‌های بلند سفید، شبیه لئو تولستوی، که با رمان «بازگشت به مصر» سعی کرده تاریخ روسیه را بازاندیشی کند، مصاحبه‌ای با rbth کرده که باهم می‌خوانیم:
دریافت جایزه من بوکر روسیه برای شما چه معنا و مفهومی دارد؟
برای من به معنای بیشترخوانده شدن رمانم توسط مردم است. راهی آسان برای ارتباط با ناشران روس و خارجی است. چراکه آن‌ها خوانندگان بیشتری پیدا می‌کنند. از طرف دیگر ایجاد رابطه بهتر با مترجم است چون مترجم برای یک نویسنده بسیار مهم است، فرد دیگری که باید با شما هم‌وزن بوده، هم ریتم شده و در متن شما غوطه‌ور شود و کار شما را راحت کند تا خواننده با زبانی دیگر، شما را بیابد و درک کند.

 
لطفاً برای خواننده خارجی به‌طوراجمال در مورد چگونگی شکل گرفتن طرح رمان «بازگشت به مصر» در ذهن‌تان توضیح دهید.
شروع به تفکر درزندگی روسی و تاریخ روسیه در قرن بیستم کردم و حتی به نیمه دوم قرن 19 برگشتم و به تلاش برای پایان بردن رمان «روح‌های مرده» نوشته نیکلای گوگول بنیان‌گذار سبک رئالیسم انتقادی در ادبیات روس– دومین بخشی که نیکلای گوگول آن را سوزاند و بخش سوم را هرگز ننوشت- فکر کردم و اینکه نویسندگانی تلاش کردند تا آن را به اتمام برسانند و حتی مقامات که باعث ریخته شدن خون نیز شد. مردمی که دو یا سه نسل با وی فاصله داشتند سعی کردند گوگول را بفهمند.

آیا می‌توانیم بگوییم رمان «بازگشت به مصر» شما فقط برای روشنفکران نوشته‌شده و نه برای عموم مردم؟
برای من سخت است به این سؤال پاسخ دهم. وقتی نویسنده‌ای رمانی را می‌نویسد مقدار مشخصی از نیروی خود را درون مرزها و قالب‌های مشخص خود به کار می‌گیرد. اما وقتی رمان منتشر شد، نویسنده آخرین فردی است که اهمیت می‌یابد و من فکر می‌کنم آن‌ها حتی نباید درباره متن نظر هم بدهند. نویسندگان باید فقط به حرف مردمی که رمانشان را خوانده‌اند گوش دهند. فرق بزرگی است میان آنچه شما نوشته‌اید و آنچه در اصل نوشته‌شده و درک می‌شود.

بهتراست این‌طور بپرسیم که خوانندگان شما چه کسانی هستند؟ آیا برای اشخاص خاصی نوشته‌اید؟
من برای خواننده خاصی ننوشته‌ام. برای من، فرایند نوشتن کتاب تلاش برای درک چیزهایی است که مبهم مانده است. در پایان به نظر می‌رسد شروع به فهم برخی چیزها کنم، هرچند احساس به سرعت محو نمی‌شود. برای من نوشتن مانند ابزاراست: اگر من برای کسی بنویسم، آن فرد خودم هستم.
اما البته وقتی کسی متن مرا می‌خواند مانند این است که به من هدیه‌ای داده است: با من درباره آن حرف زده است، یا متصور شده است، ترجمه کرده است، و یا چیزی را که من نوشته‌ام را منتشر کرده است.
رمان شبیه یک بچه است. وقتی درون شماست درک خاصی درباره آن دارید اما به زودی وقتی بند ناف قیچی می‌شود، از شما جدا شده و زندگی جدیدی می‌یابد و شما فقط می‌خواهید که به نحو احسنت باشد. شما کنترل بیشتری روی آن ندارید و در این مورد باید فروتنی را کنار گذاشت.

آیا می‌توان بین شما و یک جنبش ادبی خاص شباهتی پیدا کرد؟
«آندری پلاتونوف» به نظر من مهم‌ترین نویسنده قرن بیستم است و نه‌فقط ادبیات روسیه. اما وقتی من چیزی را دوست دارم، نمی‌خواهم آن را تکرار کنم. یک گام به عقب برمی‌گردم و آن را تحسین می‌کنم. چند سؤال دارم و سعی می‌کنم برای سردرگمی‌های خود پاسخی بیابم. بیشتر سعی می‌کنم «وقایع‌نگارتاریخی» باشم درزمانی که نبودم و تلاش می‌کنم تا آن را بازگردانم. بخش اعظمی از زمان به‌سادگی در جنگ‌های داخلی تلف‌شده است و این موضوع ضبط نشده است. در آرشیو قرارگرفته است و یا حتی سوزانده شده است و باید مانند دیرینه شناس مجدداً قطعات را به هم وصل کرده و آن را دوباره ساخت و مثلا با کنار هم گذاشتن استخوان‌ها نوع حیوان را تعیین کرد و تلاش من برای نوشتن «بازگشت به مصر» بازگرداندن حیات و زندگی نانوشته انسان بوده و نه آرشیو سازی.

پاول باسینسکی – فینالیست جایزه بزرگ روسیه – معتقد است نثر معاصر اشاره‌ای به گذشته دارد، به کشورهای دیگر و فضاهای دیگر و وی این پرسش را مطرح می‌کند که آیا زندگی ادبی ما خسته‌کننده و ملالت آور شده است؟ نظر شما دراین‌باره چیست؟
من نمی‌توانم پاسخی «برای همه» داشته باشم. اما اگر تلاش کنم تا درباره چیزی بنویسم شخصاً نیاز به فاصله‌دارم ، حداقل 30-40 سال. مردم در طول زندگی تجارب زیادی کسب می‌کنند و احساسات بی‌شماری کسب می‌کنند: آن‌ها صحبت می‌کنند، کار می‌کنند، به تئاتر می‌روند، بیرون می‌روند و بعد خاطرات روزانه خود را می‌نویسند. کلمات متفاوت از آن چیزی که درون آنها بوده و حس کرده‌اند، بیرون می‌آید و روی کاغذ می‌رود.
من فردی با برداشت لحظه‌ای نیستم. باید آنچه تجربه کرده‌ام را بازسازی کنم. زندگی به سرعت پیش می‌رود، سریع‌تراز قلم شما و تلاش برای پیاده‌سازی آن.

ببخشید یک سؤال بی‌ملاحظه! آیا فکر کرده‌اید که با 1.5 میلیون روبلی که بابت جایزه من بوکر 2014 گرفته‌اید چه کار کنید؟
من فقط روی مدار زندگی به جلو می‌روم. یک رمان 5 الی 6 سال طول می‌کشد تا نوشته شود و این جایزه برای این سال‌هاست که نباید خیلی هم رقم زیادی باشد. فکر نمی‌کنم زندگی‌ام تغییری کند. فقط افکارم راجع به چیزهای روتین زندگی آزاد می‌شود تا برای نوشتن بیشتر وقت داشته باشم.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها