سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): محتشم مؤمنی (سامان)، دیدگاه مولوی را با استناد به یکی از ابیات مولوی از دفتر ششم این اثر بررسی کرده و به پرسشهای خبرنگار ایبنا در این زمینه پاسخ داده است.
شما در یکی از یادداشتهای تحلیلی خود به یکی از ابیات مولوی اشاره کردهاید که ترکیب جهل و قدرت را زمینهساز آتش جنگ میداند. این نگاه چگونه در متن مثنوی معنا مییابد؟
مولوی با زبان نمادین و تیزبینانهاش، مسائل اجتماعی و انسانی را با نگاهی ژرف واکاوی میکند. در بیت ۴۷۲۳ از دفتر ششم مثنوی میگوید:
«چون سلاح و جهل جمع آید به هم
گشت فرعونی جهانسوز از ستم»
در این بیت، مولوی دو عنصر کلیدی را برجسته میکند: «سلاح» که نماد قدرت و «جهل» که نماد ناآگاهی و عدم بصیرت است. وقتی این دو در وجود یک انسان جمع شوند، نتیجهاش پدید آمدن شخصیتی مانند فرعون است؛ فردی با قدرت مطلق اما فاقد خرد و انسانیت، که نهتنها ظلم میکند بلکه جامعه و جهان پیرامونش را به آتش میکشد.
بهنظر شما این تحلیل مولوی تا چه حد با واقعیات تاریخی و معاصر همخوانی دارد؟
کاملاً. تاریخ گواه روشنی بر این دیدگاه است. اگر حتی فقط به قرن بیستم نگاه کنیم، میبینیم که دو جنگ جهانی، جنگهای منطقهای متعدد و فجایع انسانی بزرگی شکل گرفتند که اغلب توسط حاکمانی رقم زده شدند که از قدرت نظامی و سیاسی برخوردار بودند، اما از درک انسانی، اخلاقی و عقلی تهی بودند. نمونههای معاصر آن را هم میتوان در برخی نظامهای استبدادی و جنگطلب دید که هم قدرت دارند و هم گرفتار جهلاند.
این دیدگاه در متون دیگر عرفانی ما هم دیده میشود؟
بله، یکی از شاخصههای اندیشه عرفانی، تأکید بر آگاهی و خرد بهعنوان سدی در برابر خشونت است. عارفان ما چون مولوی، سنایی، عطار و دیگران، بهشدت با جهل مبارزه میکنند؛ اما نه با شمشیر، بلکه با قلم و پند. آنها دانایی را بهمثابه سپر و پناهگاه انسان در برابر طغیان درون و بیرون میدانند. مولوی در جایجای مثنوی به ما گوشزد میکند که دانایی نخستین گام در مسیر انسانشدن و جامعهسازی است.
از دید شما بهعنوان پژوهشگر ساکن اراک، بازتاب این نگاه در فضای فرهنگی و بومی ما چگونه است؟
در منطقه مرکزی ایران، بهویژه در اراک و شهرهای اطراف، مردم بهلحاظ تاریخی و فرهنگی همواره به اعتدال و خردورزی گرایش داشتهاند. میراث فکری بزرگان ادب فارسی، از سعدی و حافظ تا مولوی، در فرهنگ شفاهی و نوشتاری ما ریشه دوانده است. امروز هم اگر بخواهیم با چالشهای اجتماعی، سیاسی و حتی زیستمحیطی روبهرو شویم، باید باز هم به همان منبع بازگردیم: دانایی. آگاهی تنها راه پیشگیری از تکرار فجایع تاریخی است.
وظیفه اهالی فرهنگ و اندیشه در این روزها چیست؟
امیدوارم ما اهالی فرهنگ و اندیشه، مسئولیت تاریخیمان را فراموش نکنیم. اگر فرهنگسازی نکنیم، میدان را به جهل و قدرت میسپاریم. ادبیات کلاسیک ما سرشار از آموزههایی است که برای صلح، اخلاق و آگاهی نوشته شدهاند. بازخوانی این متون، نه صرفاً برای لذت ادبی، بلکه برای اصلاح اجتماعی، ضرورتی حیاتیست.
نظر شما