شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۷
«کتاب آرامش» مثل زندگی واقعی درهم و برهم است

مریم فتاح‌زاده، ترجمه «کتاب آرامش» را تجربه‌ای متفاوت و لذت‌بخش خواند و گفت: کتاب‌های زیادی هستند که شعارهای زیبایی می‌دهند؛ ولی مت هیگ تلاش کرده با ملموس‌تر کردن مفاهیم تئوری، به آن‌ها لباس واقعیت بپوشاند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)؛ آخرین کتاب غیرداستانی مت هیگ به نام «کتاب آرامش»(2021) که شامل مجموعه‌ای از یادداشت‌های حوزه روانشناسی اجتماعی است، با ترجمه‌ای از مریم فتاح‌زاده و از سوی نشر چترنگ منتشر شد.

فتاح‌زاده معتقد است که «کتاب آرامش» به ما یاد می‌دهد چطور در عمل برای اتفاقات ساده شکرگزار باشیم و قدر لحظه‌هایمان را بدانیم و می‌گوید: کتاب‌های زیادی هستند که شعارهای زیبایی می‌دهند؛ ولی مت هیگ تلاش کرده با ملموس‌تر کردن مفاهیم تئوری، به آن‌ها لباس واقعیت بپوشاند. این کتاب شامل مجموعه‌ای از یادداشت‌هاست که بعضی از آن‌ها تجربیات شخصی هیگ و بعضی را از سرگذشت دیگران آموخته است.

مریم فتاح‌زاده که پیشتر ترجمه آثاری همچون «برنامه‌ی یافتن مسیر شغلی»، «احساس خوب با هم بودن»، «چرا زنان حرف می‌زنند و مردان فرار می‌کنند»، «تیم بازنده»(1و2)، «سرگذشت مورو» را برعهده داشته است، در این گفت‌وگو علاوه بر پرداختن به «کتاب آرامش»، از چالش‌های ترجمه در حوزه روانشناسی و پیامدهای ترجمه آثار شبه‌روانشناسی زرد می‌گوید که می‌خوانیم:
 
تازه‌ترین اثر ترجمه‌ای شما به نام «کتاب آرامش» نوشته مت هیگ که در حوزه روانشناسی اجتماعی است، در روزهای گذشته از سوی نشر چترنگ منتشر شده است. از هدفتان برای ترجمه این کتاب و تجربیاتی که می‌تواند زمینه‌ساز آرامش باشد، بگویید.
طی سه‌چهار سال اخیر بیشتر روی حوزه ادبیات تمرکز کرده بودم. در واقع هم آثار ادبی انگلیسی و فارسی را مطالعه می‌کردم، هم ترجمه این آثار را در اولویت قرار داده بودم، و هم در کارگاه‌های ترجمه ادبی تدریس می‌کردم. تا این‌که نشر بسیار خوب چترنگ پیشنهاد ترجمه این کتاب را به من داد. مردد بودم، چون ترجمه کتاب‌های غیرادبی در برنامه‌ام نبود. اما وقتی کتاب را خواندم، به دلم نشست و به دو دلیل اصلی آن را ترجمه کردم. یکی اینکه متن روانی داشت و زیبا نوشته شده بود و لذتی که از خواندن و ترجمه آن می‌توانستم ببرم باعث تنوع در روال کاری‌ام می‌شد. دیگر این‌که حس کردم در شرایطی که همگی روزهای پراضطرابی را با همه‌گیری کرونا پشت سر می‌گذاریم شاید مطالعه چنین کتاب‌هایی بتواند لحظاتی هر چند کوتاه به مخاطبان این کتاب آرامش بدهد.

پیشتر نیز ترجمه کتاب‌هایی در حوزه روانشناسی را برعهده داشتید، با توجه به این‌که «کتاب آرامش» مجموعه‌ای از یادداشت‌هایی‌ست که در این حوزه نوشته شده، تجربه ترجمه این کتاب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
بله. قبلا کتاب‌های دیگری در حوزه روانشناسی و انگیزشی، مهارت‌های زندگی، عزت نفس، و روابط اجتماعی و خانوادگی ترجمه کرده‌ام که تخصصی‌تر بودند. اما کتاب آرامش همان‌طور که اشاره کردید مجموعه‌ای از یادداشت‌های مت هیگ، نویسنده کتاب است. این یادداشت‌ها بسیار متنوع هستند. بعضی از آن‌ها را برای آرامش دادن به خودش نوشته است. بعضی از آن‌ها تجربیات شخصی اوست و بعضی را از سرگذشت دیگران آموخته است. مت هیگ از خاطراتش هم در این کتاب نوشته است، حتی از فیلم‌ها و قطعات موسیقی که باعث آرامشش می‌شوند. تعدادی متون انگیزشی هم لابه‌لای این مطالب گنجانده تا تلنگری باشد به خودش، تا فراموش نکند زندگی چه موهبتی بزرگی است و چه قدر باید شکرگزار بود. هیگ در مقدمه کتاب اعتراف کرده که این کتاب مثل زندگی واقعی درهم و برهم است. با توضیحاتی که دادم مشخص است که کتاب آرامش با کتاب‌هایی که قبلا در حوزه روانشناسی ترجمه کرده بودم تفاوت دارد و به طور کلی ترجمه آن برای من تجربه جدید، متفاوت و لذت‌بخشی بود.

با توجه به این‌که علم روانشناسی در فرهنگ‌های مختلف مثال‌ها و اصطلاحات خود را شامل می‌شود، در ترجمه آثار روانشناسی با چه چالش‌هایی مواجه هستید؟
در ترجمه آثار روانشناسی هم مثل تمامی حوزه‌های دیگر اشراف به موضوع اهمیت بسیاری دارد. به عبارت دیگر، لازم است مترجم قبل از ترجمه آثار روانشناسی، ابتدا آثار روانشناسی مربوط به حوزه موردنظر را، چه تالیفی و چه ترجمه‌شده، به زبان مقصد مطالعه کند و با اصطلاحات آن آشنایی داشته باشد. ضمن آن‌که شناخت از نویسنده و خط فکری و قلم او، و شناخت مخاطب متن ترجمه شده نیز بسیار مهم است. میزان تخصصی یا عمومی بودن متن نیز روی سطح ترجمه تاثیر می‌گذارد. در مورد مثال‌ها و اصطلاحاتی که ممکن است در فرهنگ مبدا و مقصد متفاوت باشند، مترجم می‌تواند از تکنیک‌های مختلف ترجمه عناصر فرهنگی استفاده کند، دست به معادل‌یابی بزند، یا از پانوشت برای ارایه توضیحات بیشتر استفاده کند.


چرا نویسنده این کتاب برخلاف کتاب‌های معمول در حوزه روانشناسی، از قالب یادداشت‌های کوتاه و گاهی بلند برای انتقال مفاهیم موردنظر بهره برده است؟
ماهیتِ یادداشت، کوتاه بودن آن است، و من این را نقطه‌ قوت این کتاب می‌دانم. نظر شخصی من این است که متون کوتاه، و جملات کوتاه، بیشتر از متون طولانی برای مخاطب قابل فهم هستند، جذابیت بیشتری دارند، و حوصله مخاطب را سر نمی‌برند. ورق زدن سریع کتاب به خودی خود ممکن است حس خوبی در مخاطب ایجاد کند. سفید بودن صفحات این کتاب به خودی خود آرامش‌بخش است. وقتی می‌بینم مخاطبان کتاب از بعضی صفحات عکس می‌گیرند و آن را در فضای مجازی به اشتراک می‌گذارند، یا جملاتی را هایلایت می‌کنند، احساس می‌کنم نویسنده روش موثری را برای انتقال مفاهیم مورد نظرش انتخاب کرده است. اما همان‌طور که اشاره کردید برخی از صفحات کتاب حاوی یادداشت‌های به‌نسبت طولانی‌تری هستند، چراکه موضوعاتی را در بر می‌گیرند که نیاز به توضیح بیشتری دارند، از جمله موضوعات فلسفی، و خاطرات. ولی بیشتر یادداشت‌ها کوتاه و خلاصه‌اند.

کمی درباره نویسنده این کتاب بگویید. آیا مت هیگ پیشتر نیز در ایران شناخته شده بود و یا شما معرف او به مخاطب فارسی زبان هستید؟
مت هیگ، نویسنده‌ و روزنامه‌نگار 46 ساله انگلیسی است که کتاب‌های مختلفی در حوزه‌های مختلف از جمله داستان، ناداستان، کودک و بزرگسال نوشته است که عمدتاً پرفروش و موفق بوده‌اند. او در سن 24 سالگی دچار بحران روحی شد و بیشتر کتاب‌های غیرداستانی خود را با الهام از تجربیات خود نوشته است. من معرف هیگ به مخاطبان فارسی‌زبان نبودم، و خودم هم با مطالعه آثاری که پیش‌تر از هیگ ترجمه شده بود، مثل «کتابخانه‌ی نیمه‌شب» یا «دلایلی برای زنده ماندن» با او آشنا شدم. «کتاب آرامش» آخرین کتاب غیرداستانی مت هیگ است که در سال جاری منتشر شده است.

«کتاب آرامش» چه جذابیت‌هایی برای مخاطب داخلی دارد؟
تصور من این است که «آرامش» چیزی است که همه ما به آن نیاز داریم. فضای شهری و امکانات دیجیتال به زندگی ما سرعت داده است و سرعت با خودش اضطراب می‌آورد. گاهی لازم است بنشینیم، بی‌آن‌که کاری برای انجام دادن داشته باشیم. فقط بنشینیم و استراحت کنیم، و بدانیم که «استراحت کردن» هم کار است. شاید روش‌های زیادی برای دستیابی به آرامش بلد باشیم. شاید خیلی از آن‌ها را به دیگران هم توصیه کنیم. اما پای عمل که می‌رسد، یادمان می‌رود که آرامش همان چیزی است که به آن نیاز داریم. این کتاب همین مسائل پیش‌پاافتاده اما بسیار ارزشمند را به ما یادآوری می‌کند و به ما یاد می‌دهد چه طور در عمل برای اتفاقات ساده شکرگزار باشیم و قدر لحظه‌هایمان را بدانیم. کتاب‌های زیادی هستند که شعارهای زیبایی می‌دهند، ولی مت هیگ تلاش کرده با ملموس‌تر کردن مفاهیم تئوری، به آن‌ها لباس واقعیت بپوشاند.

شما در حوزه‌های روانشناسی، کودک و بزرگسال ترجمه داشتید. کدام حوزه جذابیت بیشتری برای شما دارد؟
هرکدام از این حوزه‌ها که برای ترجمه انتخاب کرده‌ام شخصا برای خودم جذابیت داشته و همیشه دوست داشتم لذتی را که از خواندن این آثار می‌برم از طریق ترجمه با مخاطبان فارسی‌زبان سهیم شوم. ولی اگر بخواهم این سه حوزه را از نظر علاقه‌مندی خودم رتبه‌بندی کنم، حوزه‌ی کودک و نوجوان برایم جذابیت بیشتری نسبت به حوزه‌ی بزرگسال دارد.

همان‌طور که می‌دانید در سال‌های اخیر بازار کتاب پر شده از کتاب‌های شبه‌روانشناسی زرد. به عنوان یک مترجم حوزه روانشناسی، این آسیب را چقدر جدی می‌دانید؟
ممکن است تعریف شما از کتاب‌های شبه‌روانشناسی زرد با تعریف من متفاوت باشد. اما نظر من به عنوان یک مترجم حوزه روانشناسی این است که اگر یک کتاب روانشناسی با جملات جذاب و هیجان‌انگیز خود قصد جذب مخاطب داشته باشد، بدون آن‌که راهکارهایش عملی باشند، آسیبی جدی برای مخاطبانش به همراه خواهد داشت. برای مثال، وقتی نویسنده‌ی کتابی بدون آن‌که مسائل جانبی و محیطی را در نظر داشته باشد به مخاطب القا کند که تو مسئول تمام اتفاقات زندگی خود هستی، مخاطبی که به هزار و یک دلیل در مشکلاتی گرفتار شده باشد، سرخورده می‌شود و خود را مسئول بدبختی خود می‌بیند و احساس گناه می‌کند، هر چند که نیت نویسنده ایجاد انگیزه در مخاطب باشد. به عقیده‌ی من، هیچ دو انسانی روی کره زمین از نظر ابعاد روانشناختی مثل هم نیستند و نمی‌توان نسخه‌ی یکسانی برای همه آن‌ها پیچید. ولی مت هیگ در کتاب آرامش، تجربیات خودش را نگاشته است، بی‌آن‌که نسخه‌ای برای کسی تجویز کند.

در حال حاضر کتابی در دست ترجمه و یا آماده انتشار دارید؟
به تازگی ترجمه رمانی را آغاز کرده‌ام و دو مجموعه کتاب نوجوان در دست مطالعه و بررسی دارم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها