به گزارش خبرنگار
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بوشهر، هایکو یکی از قالبهای وارداتی و وامگرفته از ادبیات ژاپن است که در شعر معاصر ایران خوش نشسته است و با همرنگ شدن با اقلیم، فرهنگ و جهانبینی و ایدلوژیهای شاعرانه این سرزمین توانسته جای پای محکمی را در میان شعرای امروز بیابد.
هایکو با تکیه بر درک زیبایی هستی و فضای پیرامونی برای نخستینبار در قرن ۱۶ میلادی در ژاپن متولد شد اما به مرور زمان با ترجمه به زبانهای مختلف به سرزمینهای دیگر هم راه یافت و بهدلیل خصیصههای منحصربهفردی که داشت، طرفدارانی پیدا کرد. این سبک شعری در بوشهر نیز رهروانی دارد که امروز توانستهاند با سرودههایی زیبا، ساده و بیتلکف نام خود را در میان هایکوسران مطرح کشوری، مطرح کنند.
«لیلا ناظرزاده» شاعر و هایکوسرای جنوبی متولد یکم فروردین ۵۷ در بندر زیبا و دیرینه دیّر در استان بوشهر است. وی دانشآموخته رشته فرهنگ و زبانهای باستان در مقطع لیسانس و همچنین تاریخ از دانشگاه شیراز در مقطع کارشناسی ارشد است. ناظرزاده بهتازگی نخستین مجموعه هایکوی خود را به نام «ابر آخر بهار» راهی بازار کتاب کرده است. افزون بر این، وی کتاب «بررسی زبانشناختی گویش بردستانی» را منتشر کرده که در حوزه گویش بردستانی گردآوری و تالیف شده است.
این شاعر اهل دیّر نخستینبار در کارگاه شعر حوزه هنری با سرودن شعری کوتاه در وصف شهید مهدوی با تمجید فرشید ابراهیمی متوجه استعدادش در هایکوسرایی شد. این انگیزهای شد برای ورود جدیاش به دنیای هایکو و خیلی زود توانست با تلمذ در مکتب اساتید هایکوسرا به جهانبینی خاص خودش در این سبک شعری دست بیابد. گفتوگوی مفصلی را با لیلا ناظرزاده هایکوسرای دیّری صورت دادهایم که در ادامه از نظر شما میگذرد.
خانم ناظرزاده نخست برای مخاطبان ما بگویید چطور شد که در دنیای شعر با هایکو دمساز شدید؟ آیا قالبهای ایرانی را مناسب وصف درونیات خود نیفتید؟
بدون شک خصوصیات ذاتی و روحی من در آمدن در این مسیر بیتأثیر نبوده است؛ اما مهمتر از آن شاید کارگاههای شعر «آهنگ دیگر» حوزه هنری بوشهر با تدریس آقای غلامرضا ابراهیمی دلیل جذب من به هایکو بود. البته من از دوران کودکی دارای استعداد در نوشتن بودم و همچنین خط خیلی خوبی داشتم بدون اینکه آموزشی دیده باشم. در دوران دبیرستان در زمینه داستاننویسی در استان رتبه برگزیده را کسب کردم. آن زمان قطعه ادبی هم مینوشتم؛ اما از سال 76 که به دانشگاه رفتم تا سال 91 که از شهرم دیر به بوشهر انتقال پیدا کردم این توانایی در من گم شد. سال 91 متوجه شدم که باز دست و زبانم یکدیگر را همراهی میکنند و میتوانم چیزهایی را که به گمان خودم شعر سپید بود، روی کاغذ بیاورم. حس خیلی خوبی بود با راهنمایی یکی از دوستان به کارگاه شعر آقای ابراهیمی رفتم. مدتی به همین منوال گذشت تا اینکه برای شهید مهدویان، دوستان شعرهایی سرودند و در کارگاه خواندند. من همان روز این متن را نوشتم: «دو استخوان/ یک پلاک/ گهواره تکان میخورد».
شاید از خوشاقبالی من، آن روز فرشید (اسلام) ابراهیمی در کارگاه حضور داشت، از من خواست دوباره بخوانم. همانجا به غلامرضا ابراهیمی گفت خانم ناظرزاده در هایکو استعداد دارد و میتواند پیشرفت کند. بعد از آن با مطالعه آثار استاد نوذری و راهنماییهای هایکوسرایان دیّری چون مصطفا و معصومه فخرایی، خیلی کمک گرفتم. البته مدتی نیز سرگردان میان سهگانی و هایکو و ... بودم و در اینجا از همفکریهای قاسم درویشی و دوستم شریعت رسولی شاعران دیّری و همشهریام استفاده بردم. پس از این با استاد مسیح خان طالبیان آشنا شدم و بسیار از ایشان و همچنین خانم فخرایی آموختم. این دو در انتشار آثارم خیلی نقش داشتند.
یکی از خصیصههای شعر هایکو استفاده از فصلواژه است که شما در مجموعه شعر «ابر آخر بهار» فصل بهار و عناصر آن را برای سرودن انتخاب کردید، آیا اساس هایکو بر فصل استوار شده است و شما ملزم به استفاده از فصلواژه هستید؟
به کار بردن فصلواژه (کی گو؛ کی: فصل/ گو: واژه) در هایکو شاعر را ترغیب میکند که به جهان پیرامونش بپیوندد و به اکنون زمان یعنی همان این زمان و این مکان اتصال یابد. استفاده از فصلواژه وسعت و جهانشمولی هایکو را بیشتر میکند و اینکه یکی از رسالتهای هایکو گسستن از خود و تمرکز و ایجاد ارتباط دوسویه با طبیعت است. البته یک نکته را اینجا بایستی اضافه کنم؛ وقتی میگوییم هایکو درباره طبیعت هست، معمولا پرسیده میشود پس چرا بیشتر هایکوها درباره مردم، عشق و... است؟ رجوع به خاستگاه هایکو در اینجا بسیار ضروری است، در ژاپن وقتی گفته میشود طبیعت، منظور هر آنچه که جان دارد و در طبیعت زنده است و جان و روح دارد، است که این فکر برخاسته از آیین «شینتوی» ژاپنی است و پس از آن، این تفکر با آیین بودایی قوت بخشیده شد. در این اینجا یک ساقه گیاه همانقدر شأن دارد که یک انسان. باشو میگوید: طبیعت را دنبال کنید و به طبیعت برگردید. از کاج دربارهی کاج بیاموزید و از خیزران دربارهی خیزران.
فصل واژه کلمه است که به هوای امروز و به فصل اشاره میکند. مثل بهار ، تابستان و... البته ما باید فصلواژه خودمان را با مشاهده هوا و تغییرات فصلی سرزمینمان پیدا کنیم؛ چنانکه من در این مجموعه سعی کردهام به این مهم توجه کنم. البته باید اشاره کنم بعضی شاعران هایکوی بیفصل واژه مینویسند ولی در عوض کلمه طبیعتی بهکار میبرند که گویا یک فصل باشد مثل کوه، جنگل، شکوفه، کرم شبتاب و... و برخی شاعران مانند جک کین (هایکوسرای کانادایی) اصلا کلمه طبیعت یا فصل واژه به کار نمیبرند مانند اینهایکو: «آسانسور خالی/ باز میشود/ بسته میشود».
استاد طالبیان میگوید: فصلواژه و یا اشارات فصلی در هایکو چیزی تحمیلی و برای آذین شعر نیست بلکه فصل واژه و اشارات فصلی همه مود و حال و هوای یک فصل بهخصوص را به شعر تزریق میکند و معنای شعر در آن حال و هوا به عمق بیشتری میرسد.
استفاده من از فصلواژهی بهار و عناصر وابسته به آن شاید بهدلیل حس ویژهای است که به این فصل دارم و نیز اینکه این مسئله به حس و حال و کشفی برمیگردد که در آن فصل برایم پیش آمده است و کاملا تصادفی است و یک انتخاب آگاهانه نیست و دیگر اینکه شاید در این فصل زیباییهای طبیعت برایم ملموستر و یکیشدن با طبیعت برایم سهلالوصولتر بوده است.