سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۷
با ادگار آلن پو و صادق هدایت نویسنده شدم

آرش آذرپناه می‌گوید که آثار ادگار آلن پو و صادق هدایت باعث شده‌اند که به نویسندگی فکر کند و نخستین داستان‌های کوتاه نوجوانی خود را تحت‌تاثیر این دو نویسنده نوشته است. «سه قطره خون» و «سایه‌روشن» از صادق هدایت و داستان‌های کوتاه «گربه سیاه» و «ویلیام ویلسون» از ادگار آلن پو آثاری هستند که جرقه‌های نوشتن را در ذهن او روشن کرده‌اند.

‌سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سایه برین: هر نویسنده‌ای کتابخانه‌ای از کتاب‌های خاطره‌انگیز را در حافظه دارد؛ کتابخانه‌ای شامل کتاب‌هایی که او را برای اولین بار کتابخوان کرده‌اند، شوق و میل به نوشتن را برای اولین بار در او برانگیخته‌اند، او را برای نخستین بار به تأملی جدی و عمیق در جهان و انسان دعوت کرده‌اند و از بنیان دگرگونش کرده‌اند و دقت در جزئیات و پرسشگری و جور دیگر دیدن آدم‌ها و مکان‌ها و اشیاء و هرچه را که در جهان است به او آموخته‌اند. در پرونده‌ی «کتاب‌های خاطره‌انگیز» قرار است هربار سراغ نویسنده‌ای برویم و از او درباره‌ی کتاب‌های کتابخانه‌ی خاطره‌انگیزش بپرسیم و ببینیم با چه کتاب‌هایی نویسنده شده و نیز شخصیت‌های داستانی مورد علاقه‌اش چه کسانی هستند. برای شروع، سراغ آرش آذرپناه، داستان‌نویس، منتقد ادبی و پژوهشگر رفتیم. آذرپناه دانش‌آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی و مدرس ادبیات داستانی است. مجموعه داستان «شماره ناشناس» و رمان‌های «کسی گلدان‌ها را آب نمی‌دهد» و «سوگنامه‌ی زندگان» از جمله آثار داستانی این نویسنده‌اند. از آذرپناه اثری پژوهشی هم با عنوان «داستان‌های پشت پرده: تمثیل در داستان کوتاه معاصر ایران» منتشر شده است. او نگاه ویژه‌ای به کتاب و کتاب‌خوانی دارد. از کتاب‌هایی که معرفی می‌کند پیداست نگاهی جهان‌شمول به آثار ادبی دارد و انتخاب یک اثر به تنهایی برایش دشوار است، چراکه می‌گوید با خواندن و مطالعه مجموعه‌ای از آثار بزرگ می‌توان به تاثیرگذاری موردنظر در نویسندگی رسید.

با کدام کتاب‌ها کتابخوان شدم

آذرپناه در پاسخ به این پرسش ایبنا که با چه کتاب یا کتاب‌هایی به مطالعه علاقه‌مند شده است، با اشاره به اینکه کتاب‌هایی که افراد را کتابخوان می‌کنند به دوره کودکی و نوجوانی برمی‌گردند، درباره تجربه خودش در این زمینه می‌گوید: در دوره کودکی، کمیک‌هایی مثل تن‌تن و میلو خیلی تاثیرگذار بودند و کتاب‌های علمی‌تخیلی و تاریخی مثل آثار ژول ورن و ترجمه‌های ذبیح‌الله منصوری مثل «سه تفنگدار» و «کنت مونت کریستو» هم از آثار قابل توجه آن روزهایم بودند.

با کدام کتاب‌ها نویسنده شدم

هر نویسنده‌ای، علاوه بر کتاب‌هایی که او را برای اولین بار کتابخوان کرده‌اند، کتاب‌هایی را هم در کتابخانه‌ی حافظه‌اش دارد که او را به نویسندگی ترغیب کرده‌اند. از آذرپناه درباره کتاب‌هایی می‌پرسیم که با خواندنشان تصمیم گرفته نویسنده شود. او می‌گوید که آثار ادگار آلن پو و صادق هدایت باعث شده است که به نویسندگی فکر کند و نخستین داستان‌های کوتاه نوجوانی خود را تحت‌تاثیر این دو نویسنده نوشته است. «سه قطره خون» و «سایه‌روشن» از صادق هدایت و داستان‌های کوتاه «گربه سیاه» و «ویلیام ویلسون» از ادگار آلن پو، آثاری هستند که جرقه‌های نوشتن را در ذهن او روشن کرده‌اند. آذرپناه در این‌باره که چرا خواندن این آثار، چنین تاثیری بر او گذاشته می‌گوید: ما پیش از این‌ها داستان‌هایی خوانده بودیم که پایان خوش داشتند. یا فضای سرشار از راز و خیال رمان‌های ژول ورن، برایمان عادت شده بود. گویی این داستان‌ها برای نوجوانان و عوام بودند و همه به یک سرانجام خوب می‌رسیدند.

آذرپناه ادامه می‌دهد: درباره ادگار آلن پو و صادق هدایت اما اینگونه نبود. شگفتی آثار این دو نفر زیاد بود و در کارهایشان با پایان تلخ و کوبنده مواجه می‌شدم. اینجا بود که تفاوت را حس کردم. این تفاوت و تکان‌دهنده بودن باعث شد به نوشتن هم علاقه پیدا کنم.

جهان‌بینی با آثار کلاسیک

آذرپناه همچنین درباره کتاب‌هایی که نگاه او را به جهان تغییر داده‌اند، می‌گوید: کتاب‌هایی که نگاهم را به جهان تغییر دادند، درواقع مجموعه‌ای از کتاب‌ها هستند. یک اثر به تنهایی توانایی تغییر دادن نگاه به جهان را ندارد. مجموعه آثار داستایفسکی، ویلیام فاکنر و جیمز جویس، می‌توانند این تغییر را در جهان‌بینی فرد ایجاد کنند.

کدام شخصیت‌های داستانی را دوست دارم

انتخاب شخصیت داستانی مورد علاقه، برای آذرپناه کار ساده‌ای نیست. او شخصیت‌های مشهوری چون راسکولنیکوف در «جنایت و مکافات» داستایفسکی، ژان والژان» در «بینوایان» ویکتور هوگو و هیت‌کلیف» در «بلندی‌های بادگیر» امیلی برونته را دوست دارد. همچنین از نظر او نیکلای در رمان «شیاطین» داستایفسکی از بهترین شخصیت‌های تاریخ داستان جهان است. آذرپناه درباره این شخصیت می‌گوید: نیکلای، شخصیت باهوشی است و شما در تمام داستان نمی‌توانید درباره قهرمان یا ضدقهرمان بودنش اظهار نظر کنید.

وی ادامه می‌دهد: مرسوم است که شخصیتی را خاکستری بدانیم اما حتی آن هم در ذهنمان کمی بیشتر منفی یا مثبت است. اما نیکلای کاملاً خاکستری است و ابعاد خیر و شر شخصیتش قابل تفکیک نیست و درهم آمیخته است. همچنین کنش‌ها و دیالوگ‌های زیرپوستی و چندمعنایی دارد و همه این‌ها او را به یکی از بهترین و پیچیده‌ترین شخصیت‌های داستانی تبدیل کرده است.

آذرپناه همچنین کاراکتر تن‌تن در مجموعه کمیک‌بوک «ماجراهای تن‌تن» هرژه را از شخصیت‌های دیزنی، چون سفیدبرفی و سیندرلا، تاثیرگذارتر می‌داند چون روحیه کارآگاهی و جستجوگری دارد و ذهن نوجوان را درگیر می‌کند. سارا در رمان «پایان رابطه» اثر گراهام گرین، شخصیت اول «جان‌های افسرده» اثر فیلیپ کلودل و پل در کتاب «سلمونی» اثر رینگ لاردنر از دیگر شخصیت‌های داستانی هستند که او دوستشان دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین