كتاب «ابليس، دشمن قسم خورده» نوشته علي محمدي آشناني، تهيه شده توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي و مركز فرهنگ و معارف قرآن، از سوي موسسه بوستان كتاب تجديد چاپ شد.\
شناخت «مبدا» و «معاد»، و «راه» و «راهنما» اگرچه اصول هدايت بشر را سامان بخشيده است، ولي امر هدايت هرگز بدون شناسايي «موانع، چالشها و دشمنان» كامل نميشود؛ زيرا پيمودن راه سعادت و رسيدن به مقام قرب و جايگاه بيهمتاي خليفةاللهي براي بيشتر جهانيان، بدون شناخت چالشها و موانع با دشواريهاي بسيار مواجه، بلكه ناممكن است. از اين نظر، بخش مهمي از كتابهاي آسماني و آموزههاي وحياني به «دشمنشناسي» و «آسيبيابي» اختصاص يافته است.
ضرورت دشمنشناسي آنگاه آشكارتر ميشود كه توجه كنيم وجود انسان، چند ساحتي بوده، ممكن است در صورت غفلت يا تغافل، دشمن از برخي تمايلات دروني و لايههاي وجودش به صورت ابزاري خطرناك در تهاجم بر ضد خود وي استفاده كند.
بر اساس مطالب كتاب، دشمنشناسي در حوزه معارف ضروري انسان متعهد، صرفا آموختن يك سلسله آموزههاي نظري نيست، بلكه در جنبه عملي، تهذيب و وارستگي و رفتن و شدن انسان نيز نقش بسيار مهمي را ايفا ميكند. شايد به همين جهت امام صادق(ع) يكي از 10 معرفتي را كه خداوند بر آدميان ضروري ساخته، شناخت ابليس و آن چه از ذات و دستياران وي برميخيزد، معرفي كرده و امام كاظم(ع) نيز واجبترين مجاهدت را جهاد در برابر وي دانسته است. دشمنان گوناگون انسان، نه همگونند و نه همگن عمل ميكنند. بر اين اساس، شناخت هريك از آنها ضرورت دارد؛ ولي در ميان دشمنان، شناخت ابليس ضروريتر است؛ زيرا ابليس كانون همه شرارتها و منشا همه لغزشها و مايه همه پليديها و عامل تمام خطاهاست. به تعبير امام سجاد(ع) اگر شيطان آدميان را از اطاعت خداوند باز نميداشت، هيچكس به گناه و بزهكاري نميپرداخت و اگر ابليس باطل را در چهره حق مجسم نميكرد، هيچ انساني به گمراهي نميگراييد.
توجه به ويژگي، توانايي و عمق دشمني ابليس با انسان نيز ضرورت بازشناسي او را بهتر تبيين ميكند. برابر روايات، ابليس از آغاز ولادت تا پايان حيات، روز و شب حتي آنگاه كه آدمي به خواب ميرود، از وي دست برنميدارد تا به هدف شوم خويش دست يابد.
به گفته «ابنمعاد» با توجه به آن كه ابليس قديم است و تو جديد هستي، او حيلهگر است و تو ذهني سليم داري. او تو را ميبيند و تو او را نمينگري. او تو را فراموش نميكند و تو او را فراموش ميكني. ابليس را از تو بر عليه تو ياور است و تو را بر او هيچ ياري نيست، و به فرموده پيامبر(ص)، او همانند خون در رگ، در وجود آدمي جريان مييابد. دل آدمي مسكن و رگهايش راهگذار اوست، به هوش باش كه جز با فضل و كمك الهي نميتوان بر او غلبه كرد!
آن چه مايه شگفتي است، اين كه با وجود هشدارهاي پي در پي كتابهاي آسماني، بسياري از افراد چنان با ابليس و دستيارانش نرد محبت و مودت ميبازند كه گويا دوستي بهتر از آنان سراغ ندارند. اين افراد، دشمنيهاي جانسوز ابليس را دوستي، لذت و خوشي پنداشته، با كمال اشتياق از فرو افتادن در دامهاي خطرناك وي استقبال ميكنند و براي سقوط در آن به كوشش نيز دست ميزنند!
شگفتانگيزتر آن است كه برخي به صورت رسمي به پرستش شيطان پرداخته، بدان منظور، همه ساله مراسم و آيينهاي خاصي را در كشورهاي گوناگون برگزار ميكنند.
شناخت واژگاني ابليس
در قرآن كريم و روايات از دو واژه «ابليس» و «شيطان» استفاده ميشود كه به بازشناسي هردو واژه ميپردازيم. «ابليس» نام خاص موجودي زنده، مكلف، متمرد از فرمان الهي و رانده شده از درگاه اوست. درباره ريشه لغوي واژه «ابليس» دو ديدگاه وجود دارد:
1. برخي لغتشناسان و مفسران، ابليس را واژهاي عربي بر وزن «افعيل» دانستهاند كه از ريشه (ب ـ ل ـ س) اشتقاق يافته است. اين واژه در لغت به معناي ياس، حزن، درماندن، سكوت و حزن ناشي از ياس و ترس، پشيماني و حيرت آمده و ابليس، بدانروي بدين نام خوانده شده كه از هرخير يا رحمت الهي مايوس و پشيمان شد.
زبيدي ميگويد: «بلس» به معناي كسي است كه خيري نزد او يافت نشود يا آنكس كه از او شر برخيزد. مشتقات اين ريشه به جز ابليس، و از باب افعال (ابلاس)، پنجبار در آيات 12 و 49 سوره روم؛ 44 انعام؛ 77 مومنون و 75 زخرف، به كار رفته است. براساس اين ديدگاه، غير منصرف بودن ابليس به دليل آن است كه در زبان عربي، كم نظير است و به اعلام بيگانه شباهت دارد.
2. در برابر ديدگاه پيشين، بيشتر لغتدانان و برخي مفسران، واژه ابليس را برگرفته از زبانهاي بيگانه و علت غير منصرف بودن آن را علم و اعجمي بودن ميدانند.
دو احتمال ديگر نيز در مورد ماخذ اصلي واژه ابليس ذكر شده است. ابليس يا از ماده «بالوس» به معناي آميخته و غربال نشده يا از ماده «بالش» به معناي جستوجو، تفتيش و كاوش است. «بلاش» از همين ريشه، به پليس مخفي داخلي گويند؛ زيرا ابليس، پليس سري داخلي است يا بدانروي كه خالص و صاف نبوده، بلكه آميختگي و اختلاط دارد و در معرض امتحان و غربال قرار گرفته، او را به اين نام خواندهاند.
شيطان
«شيطان» اسم جنس و نامي عام و فراگير براي هرموجود شرير متمرد و فريبكار است. در باره ريشه واژه شيطان، اختلاف نظر وجود دارد؛ برخي از لغتشناسان، واژه شيطان را غير تازي و گرفته شده از زبان عبري و به معناي دشمن و شرير، و عدهاي آن را كلمهاي عربي ميدانند. صاحبان راي اخير، در اين كه شيطان از ماده «شطن = دور شد» اشتقاق يافته و يا از ريشه «شاط = نابود و از غضب برافروخته شد» گرفته شده است؛ اختلاف كردهاند. دليل نامگذاري شيطان به اين واژه، بنابر احتمالهاي پيشين؛ دشمني، كينهورزي، شرارت، يا دوري و انحراف از حق و تمرد و سركشي در برابر فرمان الهي، يا هلاكت و شدت غضب اوست.
براساس راي ديگر، احتمال دارد كه واژه شيطان از «شوتن» پارسي به معناي «مولود تاريكي» گرفته شده باشد؛ زيرا در پارسي قديم «شه» به معناي «تاريكي» و «تن» به معناي «زاده» بوده است و اين ديدگاه (شيطان مولود تاريكي و يزدان منبع روشني) نظريهاي از آيين قديم ايران زمين است.
مقايسه معناي لغوي دو واژگان، روشن ميسازد كه ابليس نامي خاص براي موجودي است كه از سجده بر آدم امتناع ورزيد؛ ولي شيطان نامي عام و فراگير براي همه موجودات فريبكار و شرير است. بر اين اساس، ابليس، شيطان است؛ اما هرشيطاني ابليس نيست؛ البته ناگفته نماند كه در پارهاي از روايات، واژه ابليس بر شيطانهاي ديگر نيز اطلاق و به صورت «ابالسه» جمع بسته شده است.
كاربرد واژگان در قرآن
واژه ابليس در قرآن كريم، 11 بار به كار رفته كه 9 بار آن ضمن داستان آفرينش آدم و فرمان سجده بر وي آمده است.
واژه شيطان و شياطين نيز 88 بار (64 بار به صورت مفرد معرفه مساوي با الشيطان، شش بار به صورت مفرد نكره مساوي با شيطان و 18 بار به صورت جمع مساوي با شياطين) در قرآن كريم به كار رفته است.
از بررسي موارد كاربرد واژه شيطان در قرآن كريم و گفته لغتدانان و مفسران بر ميآيد كه در بيشتر موارد، مقصود از شيطان يا دست كم مصداق بارز آن، همان ابليس است. قرآن پس از سر باز زدن ابليس از سجده، از او با نام «الشيطان» ياد ميكند. (بقره، 36؛ اعراف، 20، 117).
نام و القاب ابليس
برابر برخي روايات، نام اصلي ابليس، حارث (حرث) بوده است كه بر اثر عبادت طولاني، او را «عزازيل»، يعني عزيز خدا خطاب ميكردند. وي پس از عجب، «ابليس» ناميده شد و پس از سر باز زدن از سجده و رانده شدن از درگاه الهي، «شيطان» نام گرفت.
نامهاي ديگر او، «ضريس، سرحوب، المتكون و المتكوز»، و كنيه و القابش، ابومره (ابوقره)، ابوكردوس، ابولبيني (نام دختر وي) نائل، ابوالحسبان، ابوخلاف و ابودجانه است.
نژاد، لشكريان و حزب ابليس
براساس تصريح آيات قرآن، ابليس، ذريه و فرزنداني دارد كه به او در فريب انسان ياري ميرسانند: «الا ابليس... افتتخذونه و ذريته اولياء من دوني و هم لكم عدو(كهف، آيه 50)». به گفته قتاده، به استناد احاديث در برابر ولادت هر انسان، خداوند بر ابليس نيز فرزندي عطا ميكند. بدينسان هريك از فرزندان آدم، شيطاني دارد كه ماموريت دارد او را بفريبد.
پيشينه ابليس در اديان و مذاهب
اعتقاد به وجود شيطان و نيروهاي شرور در ميان اديان و مذاهب، از ديرباز وجود داشته است؛ به همين جهت در متون مقدس بسياري از اديان و مذاهب پيشين، از ابليس، ماهيت، گستره كوشش، كنام، فرجام و راههاي مقابله با وي سخن گفته شده كه بسياري از موارد، مشابه، بلكه همسان و در برخي موارد متفاوت است.
بر اساس مطالب كتاب، تاريخنگاران ديني در ميان اديان ابتدايي و اقوام باستان، از اعتقاد بابليها درباره عامل ديو زدگي كه آن را ارواح شيطان شرير ميدانستند و براي دفع آن به وسيله كاهنان از افسونهاي خاص استفاده ميكردند، سخن گفتهاند.
چاپ چهارم كتاب «ابليس، دشمن قسم خورده» در شمارگان 1200 نسخه، 156 صفحه و بهاي 23000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما