پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۱
عارفان، نفس را تنها دشمن بشريت مي‌پندارند

علي‌محمد صابري، مدرس فلسفه، در نشست «عطار و شيخ ابوالحسن خرقاني از منظر عرفان تطبيقي» گفت: صلح در عرفان به معناي انسان‌دوستي است. عارفان تمام انسان‌ها را به اين دليل كه مخلوق خداوند هستند، مقدس مي‌‌شمارند و خودمحوري و نفس را تنها دشمن خود مي‌پندارند.\

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) نشست «عطار و شيخ ابوالحسن خرقاني از منظر عرفان تطبيقي» عصر ديروز (چهارشنبه 17 آذر) در سراي اهل قلم برگزار شد. مهدي كيايي، كارشناس عرفان و علي‌محمد صابري، مدرس فلسفه در اين نشست حضور داشتند. اصغر وفايي نيز در انتهاي جلسه به غزل‌خواني پرداخت.

صابري در ابتداي نشست گفت: دين در نزد عرفا و صوفيه جنبه ايستايي، ثابت و مكانيكي ندارد. سالك دايم در سفري روحاني است و ما در اين ميان بايد به ذات دين بپردازيم نه عرضيات آن. البته عرضيات جزو امور واجب دين و بخشي از آن است، اما به تنهايي كافي نيست.

وي افزود: عطار در مقدمه «تذكره الاوليا» افراد را در مواجهه با دين به سه دسته تقسيم مي‌كند، دسته نخست كه دين را نوعي معامله مي‌پندارند. برخي آن را ابزار شناخت مي‌دانند و دسته سوم نيز در آن عشق و محبت مي‌جويند.

اين مدرس فلسفه، آيين بودا را نيز دربر دارنده اين سه طريق برشمرد و گفت: هر يك از عرفاي ما و همچنين پيامبران و امامان(ع) نيز در اين سه طريق سير مي‌كردند.

صابري سير عطار در اين طريق‌ها را حركتي آرام توصيف كرد و گفت: او تمام رنج‌هاي راه و منازل آن را به جان مي‌خرد و تحمل مي‌كند تا به مقصد برسد. او چنين مقامي داشت كه مولوي در وصف او مي‌سرايد: «هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم يك كوچه‌ايم».

وي يادآور شد: مغز عرفان چيزي جز تفكر و تذكر در تجليات حق نيست.

سپس كيايي يكي از تعابير عطار در «منطق الطير» را هفت وادي سلوك برشمرد و با خواندن اشعاري از عارفان مختلف به توضيح اين هفت وادي پرداخت.

وي درباره معناي عشق گفت: عشق را نه عاشق مي‌تواند معنا كند نه غيرعاشق. آن كه عاشق است، سراسر وجودش مملو از عشق است و نمي‌تواند با نگاهي از بيرون، معنايي جامع و دقيق از عشق ارايه دهد. بنابراين بايد معناي عشق را از خودش پرسيد.

كيايي ادامه داد: به باور عطار فردي كه عاشق خدا و نبي خدا شود و راز عشق را از نامحرم پنهان كند و در آن حال بميرد، شهيد محسوب مي‌شود. تفاوت اهل علم و معرفت اين است كه اهل علم در كلاس صرف و نحو و اهل معرفت در كلاس محو و جذب تلمذ مي‌كنند.

وي درباره هفتمين وادي يعني فقر و فنا گفت: كيمياي فقر، كليد خزاين آسمان و زمين را به پيامبر(ص) داد. البته فقري كه ايشان برگزيدند به معناي گدايي و تكدي‌گري نيست.

كيايي به روايتي درباره معناي فقر اشاره كرد و گفت: فردي در مجلسي از پيامبر(ص) پرسيد فقر چيست. ايشان پاسخ دادند كه فقر ارزشي از ارزش‌هاي حق تعالي است. آن شخص بار ديگر سوالش را تكرار كرد و پيامبر(ص) بار ديگر پاسخ دادند كه فقر خزينه‌اي از خزاين حق‌تعالي است و در مرتبه سوم فرمودند كه خداوند فقر را عطا نمي‌كند مگر به نبي رسول.

وي افزود: اميرالمومنين(ع) در نهج‌البلاغه نيز فرموده‌اند كه هر كه اهل‌بيت(ع) را دوست دارد، لباس فقر را به تن كند.

سپس صابري درباره تشابهات خرقاني و عطار گفت: اين دو شخص در دو قرن متفاوت زندگي كردند. خرقاني در قرون پنجم هجري و عطار در قرن هفتم و هر دو جزو سالكان مجذوب‌اند. در عرفان اسلامي گروهي از عرفا حالت سكر و مستي بر سلوك‌شان غلبه مي‌كند كه به آنها مجذوب سالك مي‌گويند و اين افراد محبوب خدايند.

وي يادآور شد: از منظر عرفان تطبيقي، اين دو عارف جزو سالكان مجذوب‌اند و اهل قبض و درد. فرشتگان نيز عاشق‌اند، اما درد ندارند. درد عاشقي كه در عرفان از آن ياد مي‌شود، درد از خود رستن است نه درد دنيايي. خرقاني در جمله‌اي گفته است: «خدايا مرا از تو دردي پديد آمده است كه تا خداوندي تو بر جاي باشد، درد من نيز بر جاي باشد.»

وي افزود: عطار نيز معتقد است كه بايد كفر كافر و دين دين‌دار را كنار گذاشت و اندكي درد داشت. به اين معنا كه با خلق كاري نداشته باشيم و كمي در خود فرو رويم.

صابري، خرقاني و عطار را بحر اندوه خواند و گفت: اندوه، وجهي ديگر از تشابه آنان است. وجه تشابه ديگر اين دو عارف، اعتقاد آنان به پير عقل و راه‌دان است. به گفته خرقاني، «ابتدا دو كار بايد انجام داد، يكي سفر و ديگري استادي كه بايد در سفر برگزيد».

او يادآور شد: خرقاني بي‌سواد بود، اما بزرگ‌ترين شخصيت روزگار، خواجه عبدالله انصاري، شاگردش بود.

وي صلح و انسان‌دوستي را يكي از اشتراكات اين دو عارف برشمرد و گفت: عرفان مكتب صلح است و عارف با هيچ احدي سر جنگ ندارد، بلكه جاهل است كه با عارف و عالم سر جنگ دارد.

وي صلح را داراي چند معنا دانست و گفت: يك معناي آن ظاهري است كه معني حقيقي و عرفاني آن محسوب نمي‌شود. عارف هنگامي كه در جنگ با نفس پيروز مي‌شود و بر آن غلبه مي‌يابد، تمام مخلوقات خوب و بد خداوند را دوست مي‌دارد. نظير امام حسين(ع) كه در هنگام شهادت زير زمزمه مي‌كردند؛ «خدايا از تقصيرات اين قوم جاهل بگذر».

صابري ادامه داد: صلح در عرفان به معناي نوعي انسان‌دوستي است، زيرا تمام انسان‌ها به اين دليل كه مخلوق خدايند مقدس‌اند. عرفان تنها دشمن را خوديت خود مي‌دانند.

وي مقام تساهل و تسامح را از تبعات انسان‌دوستي برشمرد و گفت: تساهل و تسامح اين نيست كه شيخ ابوالحسن خرقاني دستورات شريعت را به كناري گذاشته و پيرو آن نيست. وي و عطار توجه به مقام ولايت معنوي دارند.

وي افزود: اين دو عارف چندان از زمان غيبت امام زمان(عج) فاصله نداشتند و تاثيرات فراوان از مقام ولايت گرفتند. يكي از راه‌هاي ماندگاري عرفان اين است كه عارفان تنها به دنبال شريعت نيستند، بلكه در پي ولايت معنوي‌اند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

اخبار مرتبط

تازه‌ها

پربازدیدها