كارشناسان نشست تخصصي بررسي «جايگاه بابا افضل كاشاني در فلسفه و عرفان اسلامي» كه عصر چهارشنبه (28 مهر) در سراي اهل قلم گردهم آمده بودند، بابا افضل را از جمله بزرگان فلسفه فارسي ياد كردند كه ابتكارت نويني در دوره زندگاني خود براي مطرح كردن و پويايي فلسفه ارايه كرد. اين كارشناسان از وي به عنوان احياگر فلسفه اسلامي در سده ششم، ياد كردند./
در ابتداي اين برنامه دكتر صابري با ارايه معرفي از افضلالدين محمد پسر حسن پسر حسين پسر محمد خوزه مرقي کاشاني معروف به بابا افضل كاشاني و مجموعه رسايل او كه «مصنفات» نام داشت، از وي به عنوان حكیم، نویسنده، عارف، ادیب و شاعري نامدار ياد كرد و با اشارهاي به ژرفاي تفكر بابا افضل، فضاي جلسه را براي پرداختن به آراي عرفاني و فلسفي اين انديشمند مهيا ساخت.
سپس دكتر شهرآييني با توصيف بابا افضل به عنوان «احياگر فلسفه اسلامي در سده ششم» اظهار داشت: ويليام چيتيك (William Chittick) از اسلامشناسان و متخصصان عرفان، مولوی و ابنعربی در آمریکاست كه در كتابش مقدمهاي طولاني درباره بابا افضل دارد و تمامي آثار اين فيلسوف ايراني را به زبان انگليسي ترجمه كرده است. من با مطالعه آثار او با اين فيلسوف اسلامي آشنا شدم، چرا كه در فلسفه ما، بابا افضل بسيار گمنام باقي مانده است.
وي با اشاره به دوره سياسي و اجتماعي كه بابا افضل كاشاني در آن زندگي ميكرد، به نحوه بيان مطالب، حلول انديشه و طرز بيان فلسفه در دستگاه علمي او پرداخت و اظهار كرد: در اواسط سده پنج و ششم هجري، جهان اسلام به لحاظ تاريخي وضعيت نابهساماني داشت و عباسيان دچار ضعف و زوال شده بودند. در اين دوره غلبه شريعتمداري و فقه از نوع حنفي، شافعي، مالكي و حنبلي و به نوعي عقلمحوري به كناري رفته بود؛ بهگونهاي كه هر كه از منطق سخن ميگفت، زنديق به شمار مي آمد.
دكتر شهرآييني افزود: در چنين شرايطي، بابا افضل اثر منطقي خود را «منهاجالمبين» كه عنواني ديني است، نام نهاد. از سوي ديگر، بابا افضل در زماني زندگي ميكرد كه نظير قرن 16 ميلادي، با اوجي از ظهور انديشمندان و متفكران مواجهيم، بنابراين آراي او در هجمه اين افكار و اشخاص كه مشهورترين آنها سهروردي، ابنرشد و ابنعربي بودند، گمنام باقي ماند. با اين حال و در زماني كه كلام ميداندار بود؛ آن هم با غلبه فقه، راهي براي بيان مطالب و ماندگاري فلسفه يافت.
سخنران نشست درباره راهكارهاي نجات فلسفه توسط بابا افضل گفت: وي با تاكيد بر آن كه بايد موضوع فلسفه را تغيير دهيم، شناخت خداوند را از اين عرصه حذف كرد، چرا كه معتقد بود خودشناسي محور خداشناسي است و عقل محدود ما از درك عظمت خداوند ناتوان است. وي سپس مرجعيتزدايي كرد و گفت كه موضوعات جديد را بايد بدون آن كه نامي از بزرگان قبلي بياوريم، در قالبي از حرفهاي نو بيان كنيم و در حقيقت بايد با فيلسوف همداستان و همزبان شويم.
وي مهمترين اقدام بابا افضل را تقرير فلسفه به زبان فارسي خواند و اظهار داشت: با وجود تسلط اين انديشمند به زبان عربي كه حتي كتابي هم به اين زبان نوشته بود، بسيار به زبان فارسي ارادت داشت و معتقد بود كه مخاطب با زبان عربي نميتواند با مفهوم اثر ارتباط برقرار كند. بايد با زبان مادري مخاطب به تقرير مطالب بپردازيم تا خواننده به تلاش و تكاپو درآيد.
سپس در پاسخ به اين پرسش دبير نشست كه «چگونه بابا افضل ميتواند بدون آن كه به ديگران بنگرد دستگاه معرفتي خود را معرفي كند؟» گفت: به دليل آن كه رهيافت بابا افضل ادامه پيدا نكرد و مغفول باقي ماند، لوازم و حرفهاي او بسط پيدا نكردند و دنبال نشدند و اينگونه باقي ماندند. او معتقد بود كه بحث با مخاطبان فلسفه كلاسيك بيهوده است، چون آنها تصور ميكنند كه حقيقت را يافتهاند. گويي او در قالب اين سخنان آراي ابنرشد را نقد ميكرد.بنابراين مخاطبان آثار بابا افضل بايد بيشتر در ادبيات درپي افكار او باشند، تا آراي فلسفي.
استاد فلسفه دانشگاه تبريز در جمعبندي سخنان خود چند ويژگي در ارايه مطالب و تبيين مفاهيم فلسفي در آموزهها و روش بابا افضل را ستود و بيان داشت: او در شمار معدود انديشمنداني بود كه بر خلاف قدما كه طولاني مينوشتند، سخنانش به دراز نميكشيد و رسالهاي ندارد كه حجمي بيش از 30 صفحه داشته باشد. او مطالب و بيانات خود را پيچيده بيان نميكرد، همچنين به سادهسازي متون فلسفي همت گمارد و در نوشتن به سطح درك مخاطبان توجه داشت، بهگونهاي مينوشت كه هر فردي متناسب با آگاهيهاي و توانمنديهاي خود به برداشتهاي فلسفي نايل آيد.
دبير نشست نيز در پايان جلسه با يادآوري اين نكته كه بابا افضل ذات حق را قابل شناخت نميدانست، همچنان كه در «مصنفات» كه مجموعه رسايل اوست، به اين نكته پرداخته است، تصريح كرد: در تفكرات بابا افضل توجه و علاقهمندي به مرگ وجود دارد. او مرگ را نوعي علم، عيانبيني و يقين ميداند.
نظرات