دكتر كريم مجتهدي كه بهتازگي نگارش كتاب «افكار هگل» را به پايان برده است، هگل را در درجه نخست استاد فلسفه دانشگاهي دانست و گفت: او بيش از هر متفكر ديگري به مسايل فلسفي عمق داد و مخاطبانش را به فكر واداشت، بنابراين بايد جنجالهاي سياسي برآمده از انديشه او را به كناري نهاد و مقصود واقعي او را دريافت.
وي افزود: ادعا نميكنم كه اين كتاب بسيار خوب از كار درآمده است، اما بايد بگويم كه زحمت فراواني براي آن كشيدم. من در درجه نخست خودم را يك معلم ميدانم كه هر چه مينويسم ،در پاسخ به سوالات شاگردان و نسل جوان است، براي افرادي كه اهل تحليلاند.
نويسنده كتاب «فلسفه و تجدد» با بيان اين كه «متأسفانه هگل منشأ بهرهبرداريهاي سياسي و گرايشهاي چپ و راست شد» گفت: به گمان من اين فيلسوف در درجه نخست استاد فلسفه دانشگاهي است، تمامي كوشش من نيز در اين كتاب نيز بازگرداندن او به دانشگاه است. درسهاي اوست كه داراي اهميتاند، نه جنجالهايي كه بر اساس گفتههاي او شكل گرفتند. افكار او بايد دوباره به دانشگاهها برگردند و به دور از جنجالها مطالعه شوند.
وي افزود: من با انديشههاي هگل موافق نيستم و به نظرم نظرات او درباره وضع مجامع و همچنين نهايت ديالكتيك او قابل قبول نيستند، اما در اين موضوع كه هگل بيش از هر متفكر ديگري به مسايل فلسفي عمق ميدهد و مخاطبانش را به فكر واميدارد، شكي وجود ندارد. بنابراين بايد جنجالهاي سياسي برآمده از انديشه او را به كناري نهاد و مقصود واقعي او را دريافت.
نويسنده كتاب «دكارت و فلسفه او» ادامه داد: ميتوان از هگل انتقاد كرد، اما عمق انديشههاي او را نيز بايد در نظر گرفت. فردي كه هگل را بهدرستي بخواند، قادر به درك بسياري از مسايل خواهد شد. كاربرد آموزشي از انديشههاي او بسيار شايستهتر از كاربرد سياسي از آنان است.
گفته ميشود اگر هگليان راست به جاي چپها بر جريان سياسي جهان حاكم ميشدند، جهان سرنوشتي متفاوت از اين پيدا ميكرد. دكتر مجتهدي در اين باره معتقد گفت: هگليان راست نيز چيز بيشتري از چپگرايان براي ارايه نداشتند و به همان اندازه تأثيرات منفي بر جهان به جاي ميگذاشتند، چرا كه هگليان راست ميتوانستند فاشيست باشند. «ماركوزه» تحليل خوبي از سقوط برلين ارايه ميدهد و آن را جنگ ميان دو جناح هگل معرفي ميكند، زيرا هر دو طرف اين درگيري به هر حال هگلياند و خطي از انديشههاي او را دارند. اين تحليل ماركوزه بسيار قابل تأمل است.
وي با بيان اين كه «در اين كتاب خبري از هگل جنگجو نيست» گفت: هر دو جناح چپ و راست، انديشههاي هگل را تحريف كردند. او به لحاظ فلسفي و سياسي قابل انتقاد است. درباره فلسفه دين او نيز بايد گفت كه اگر تمام آن را بپذيريم يا رد كنيم، به هر حال يك نظام فكري است كه به ما در درك امور كمك ميكند.
دكتر مجتهدي همچنين درباره آخرين كتابي از وي منتشر شده است، گفت: اين اثر «فلسفه در آلمان» نام دارد که در 620 صفحه سامان یافته و تاكنون به عنوان یک کتاب سخت فلسفی خوب خوانده شده است. این كتاب فلسفه را از لوتر تا نیچه يعني از قرن شانزده تا نوزده را بررسي ميكند، البته کتابهای بسیاری در این باره نوشته شدهاند که يكي از معتبرترين آنها «سیر حکمت در اروپا»ست که در 1301 منتشر شد.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: به گمان من این دوره، مهمترین و عینیترین قسمت فلسفه غربی است و مهمترین تحولات فلسفه اروپا در آن اتفاق افتاد و افکار جریانساز به منصه ظهور رسید. این اثر فیلسوفان این مقطع زمانی غرب را به ترتیب از لوتر که دارای لیسانس فلسفه بود، بررسی میکند.
وي افزود: اين كتاب سپس به انديشههاي لایبنیتس، کریستیان وولف که فیلسوف رسمی فردریک دوم بود و قصد داشت تجدد در آلمان را با این فیلسوف تحقق بخشد، ميپردازد و در ادامه دانشگاهیان آلمان، کانت و فیخته كه به عنوان فیلسوف در جستوجوی آزادیاند و همچنین شلینگ، هگل، شوپنهاور و نیچه را بررسي ميكند.
دكتر مجتهدي ادامه داد: دو مبحث فلسفه و موسيقي كلاسيك در آلمان به نوعي نسبت به ساير كشورها از سطح بالاتري برخوردارند. در حوزه موسيقي نيز نظير فلسفه به اسامي معتبري برميخوريم كه «موتزار»، «باخ»، «هندل»،«واگنر»،«برامس» و «شوبر» برخي از آنان به حساب ميآيند.
وي درباره دليل اين امر گفت: سنتهاي محلي آلماني اين گونه ايجاب ميكنند. من علاقهاي به آلمان ندارم، اما بايد اذعان كنم در يك خانواده آلماني نواختن موسيقي از سوي يكي از اعضاي خانواده به هنگام صرف چاي يا خواندن آواز و سرودهاي دستهجمعي در ايام عيد، امري معمول در سنتهاي اين كشور است كه اهميت موسيقي براي آنها را نشان ميدهد.
عضو هيأت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي درباره ريشهدار بودن فلسفه در اين كشور گفت: شايد يكي از دلايل رواج و بالندگي فلسفه در آلمان، بحرانهاي فكري و همچنين خشونتي است كه از ناحيه واتيكان در اين كشور حاكم بود. مقاومت فكري آنها در برابر اين بحرانها بود كه شخصيت فكري آنان را شكل داد. موثرترين فرد در ايجاد اين مقاومت فكري ميتواند «لوتر» باشد. البته او چهرهاي آكادميك نيست، در حالي كه فلسفه اصلا دانشگاهي است. فلسفه، مشخصه دانشگاههاست و تمامي فلاسفه آلماني دانشگاهياند.
وي در پاسخ به اين سوال كه «آيا گرايش الهياتي را ميتوان به عنوان مقدمهاي براي ورورد فلاسفه به وادي فلسفه دانست؟» گفت: اين امر بهويژه در آلمان صدق ميكند. برخي از فلاسفه آلمان نظير فيخته، هگل و شلينگ در ابتدا قصد داشتند كشيش شوند كه عدهاي از آنان ضمن كسب علوم الهي، به فلسفه گراييده، به فلسوفاني پرآوازه بدل شدند.
دكتر مجتهدي با بيان اين كه «نميتوان الهيات و فلسفه را در آلمان جداي از يكديگر در نظر گرفت» گفت: آنان در علم كلام، وحي را اصل قرار داده، سپس توجيه عقلاني از آن ارايه ميكنند، زيرا در فلسفه آزادي انديشه بيشتري وجود دارد كه در نهايت راه را براي درك حقيقت وحي هموار ميكند. در واقع متكلمان آلماني زير سايه وحي، اما مستقل از آن تفكر كرده، در نهايت به همان نتيجه مورد نظر وحي ميرسند.
وي افزود: بيشتر فلاسفه سنتي و نامدار آلماني، از تعليمات دانشگاهي كلامي برخوردارند. شلينگ و هگل در مدرسه مذهبي و حوزه كلامي تحصيل كردهاند و اين موضوع نشانگر جنبههاي كلامي فلاسفه در آلمان است. درباره هگل بايد گفت كه وي خدامحور است و عالم را بر محور خداوند و زير سايه مطلق او ميبيند، اما كلام بيشتر به شريعت نظر دارد. در كلام و الهيات، وحي اصل است و اين دو انديشه از وحي آغاز ميشوند، برخلاف فلسفه كه از وحي شروع نميشود و در پايان نيز اثبات آن حتمي نيست.
دكتر كريم مجتهدي دانشآموخته دانشگاه سوربن فرانسه است و بيش از 35 سال است كه به تدريس فلسفه در دانشگاه تهران ميپردازد. او سهم بهسزایی در رشد پژوهشهای فلسفی در ایران دارد. دكتر مجتهدي تاكنون 22 كتاب نگاشته است و تأليفاتي نيز به زبان فرنسه دارد.
نظر شما