دوشنبه ۱ دی ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۳
تحلیلی بر دورانِ اسطوره‌ای شاهنامه

خراسان رضوی- در بخش اسطوره‌ای شاهنامه که از آغاز آفرینش و پادشاهی کیومرث است، تا دوران فریدون می‌گوییم فریدون «جهان» را بین سه پسر خود تقسیم کرد، این مهم یعنی شاهنامه کتابی جهانی، با تفکر جهانی و برای پیش‌برد اهدافِ قوم ایرانی است.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سیدجعفر علمداران، پژوهشگر، دکتری زبان و ادبیات فارسی و استاد دانشگاه: در قسمت‌های قبل گفتیم که فردوسی در زمانه‌ای می‌زیست که کشور درگیر آشوب بود، از نسخ شاهنامه گفتیم و اینکه چطور همسرِ فردوسی، سببِ سرایش شاهنامه می‌شود.

اما در قسمت شصت و دوم می‌خواهیم با نگاهی تحلیلی، دوران اسطوره‌ای شاهنامه را بررسی کنیم.

گرچه تقسیم‌بندی شاهنامه به سه دوره «اسطوره‌ای»، «پهلوانی» و «تاریخی» خیلی دقیق نیست و نقدهایی بر این سه دوره وجود دارد، اما دوران اساطیری و اسطوره، با این تحلیل‌ها روبه‌رو است، اول آغاز آفرینش، دوم وجود اهورا که پاک‌نهاد و نور است و سوم هم‌زمانی وجود اهریمن با اهورا که درصددِ نابودی اهورا است.

دوره «اسطوره‌ای» یا «پیشدادیان» از کیومرث آغاز می‌شود که کدخدای جهان است «نخستین خدیوی که کشور گشود…سر پادشاهان کیومرث بود».

نکته بسیار مهم در این بخش این است که از همین آغاز شاهنامه تا دوران فریدون می‌گوییم فریدون «جهان» را بین سه پسر خود تقسیم کرد، این مهم یعنی شاهنامه کتابی است جهانی، با تفکر جهانی و برای پیش‌برد اهدافِ قوم ایرانی.

لازم به ذکر است اسطوره ایرانی بر اساس خرد و آگاهی است، نخستین کیومرث آمد به شاهی، او فرزندی به نام سیامک دارد که به دست دیوبچه‌ای به نام خزوران کشته می‌شود، نگاه فردوسی به دیو همان نیروی شر و شرارت است، آنچنان که می‌گوید:

تو مر دیو را مردم بد شناس

کسی کو ندارد ز یزدان سپاس

هر آن کو گذشت از رهِ مردمی

ز دیوان شُمر، مشمر از آدمی

خرد گر برین گفت‌ها نگرود

مگر نیک‌مغزش همی نشنود

مردم بد، اندیشه بد، اندیشه پلید، در اسطوره ایرانی «دیو» است، دیو نماد اندیشه بد است، نماد تاریکی، نادانی و گمراهی است دیو نماد انسان‌های پلیدی است که در مقابل اهورا و نور می‌ایستند و می‌خواهند بستر جامعه را به نابودی بکشانند و انسان‌ها را از بین ببرند.

سیامک فرزندی به نام هوشنگ دارد، او آتش را کشف می‌کند، این کشف، در دوران اسطوره‌ای شاهنامه، تحلیلی است بر وجود نور، گرما و تغییر در زندگی بشریت، ایرانیان تغییر بزرگی در زندگی جهانیان ایجاد می‌کنند. از کشفِ آتش است که به ذوب فلز دست می‌یابند و بعد دورهمی‌ها و گردهمایی‌ها به واسطه آتش شکل می‌گیرد.

پس نخستین دورهمی و همدلی از آنِ ایرانیان است، برگردِ آتش و هوشنگ این کار را انجام می‌دهد، همین شبِ‌چله می‌تواند نمادی باشد بر غلبه نور بر تاریکی.

جمشید بعد از هوشنگ پادشاه می‌شود و هیچ کاری نیست که برای بشریت انجام ندهد، او دستاوردهای زیادی داشت، از کشتیرانی و ریسندگی و خانه‌سازی، داروهای گیاهی، ساختار اجتماعی جامعه. در اوستا و منابع تاریخی از دوران پادشاهی جمشید با عنوان «عصر طلایی» یاد می‌شود، او هرکاری برای رفاه بشریت می‌کند حتی پزشکی و درمان جسمی و روحی، یعنی ما در آن زمان مشاوره و درمان روحی را در جامعه داشته‌ایم!

اما در نهایت جمشید در جایی می‌گوید «خور و خواب و آرام‌تان از من است… همه کوشش و کارتان از من است»، یعنی او دچار غرور و تکبر می‌شود. از نظر من این منیت، غرور و تکبر جمشید هم قابل تامل است چراکه او به جایگاهِ بزرگی رسیده بود. همچنان که منصور حلاج نوای «انا الحق» را سر داد، چون به مقامی رسیده بود که در آنجا به آگاهی خاصی دست یافته و خداگونه شده بود، جمشید هم به همان جایگاه رسیده بود لذا گفت باید مرا جهان‌آفرین خواند.

به هر روی این غرور، جمشید را به زمین زد و ایرانیان به دنبال ضحاکِ‌تازی رفتند و ضحاک هم ۱۰۰۰ سال بر ایران و جهان حکمرانی کرد، او به دستورِ پزشک‌اش جوانان را می‌کشت تا مغزِ سر آنان خوراک مارهای اژدهای ۳سرِ ۳ پوزِ ۶ چشم شوند. در اینجا مغز نماد تفکر است اولین چیزی که خدای مهر به انسان‌ها داد عقل و دانش است و اهریمن می‌آید که همین عقل و دانش را از انسان‌ها و ایرانیان بگیرد.

گفتیم که اسطوره ایرانی و اهورا بر اساس خرد و آگاهی است و اهریمن در صددِ حذف اهورا است، اهریمن در صدد حذف نور است تا تاریکی و ظلمت و پریشانی در جامعه حکمرانی کند.

در نهایت ضحاکِ تازی به دست فریدون از بین می‌رود. بزرگ‌مردی از بستر جامعه و بازار حرکت می‌کند، چرمی را بر سر نیزه می‌کند و همین چرم نماد آزادی و آزادگی می‌شود:

از آن چرم، کآهنگران پشت پای

بپوشند هنگام زخم درای..

همان کاوه آن بر سر نیزه کرد

همان‌گه ز بازار برخاست گَرد

خروشان همی رفت نیزه به دست

که ای نامداران یزدان‌پرست!

کسی کاو هوای فریدون کند

دل از بند ضحاک بیرون کند

بپویید کاین مهتر آهرمن است

جهان آفرین را به دل دشمن است

بدان بی‌بها ناسزاوار پوست

پدید آمد آوای دشمن ز دوست

همی رفت پیش اندرون مرد گرد

جهانی بَرو انجمن شد نه خُرد

این نکته مهم است که ما اولین قیام بشری علیه ظلم و ستم در تاریخ را در ایران و در همین داستانِ کاوه آهنگر می‌بینیم، او نماد می‌شود و علیه ظلم ضحاکِ تازی قیام می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

اخبار مرتبط

تازه‌ها

پربازدیدها