پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۹
داوود امیریان: «شماره 888» نخستین رمان طنز اسارت است!

جهان داستانی که آقای حمید بابایی خلق کرده، بسیار باورپذیر است. مثلاً این‌که شخصیت‌ها ناگهان بیرون بیایند، سوار بنز شوند و نیروهای دشمن بخواهند آن‌ها را بگیرند، کاملاً قابل تصور است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، از رمان «شماره ۸۸۸» با حضور داوود امیریان، منتقد و نویسنده، حمید بابایی، نویسنده اثر و ساسان ناطق، دبیر جلسه چهارشنبه ۲۵ آذر در سالن صفارزاده حوزه هنری رونمایی شد.

حمید بابایی، نویسنده رمان «شماره ۸۸۸» گفت: این رمان بر اساس خاطره‌ای از یکی از آشنایان ما شکل گرفت. او در سال ۱۳۸۸ به خانه ما آمد و شروع به تعریف ماجرایی کرد. می‌گفت اسیر بوده، اما من گفتم: «نه، به سن شما نمی‌آید که در جنگ اسیر شده باشی.» همسرش هم گفت: «راست می‌گوید.» در واقع در عملیاتی در جنوب توسط منافقین اسیر می‌شود. او را به بیگاری می‌گیرند و او بعد از مدتی موفق می‌شود که فرار کند. او تعریف می‌کرد بعداً که به ایران آمد او را خیلی اذیت کردند، چون حرف‌هایش را باور نداشتند.

او افزود: در همان سال ۱۳۸۸ من رمان «قاچ آخر» را نوشتم و در پایان آن، به‌نوعی می‌دانستم که این شخصیت قرار است برود و اسیر شود. این موضوع در ذهنم ماند تا سال ۱۴۰۱؛ سال که طرحی را به ساسان ناطق ارائه دادم و به او گفتم: «من یک ایده دارم، یک طرح. پرسید اصالتش چیست؟ گفتم این طرح در ۵۰۰ کلمه خلاصه می‌شود درباره فرار یک اسیر. من تمام کارهایم را بر اساس یک طرح ۵۰۰ کلمه‌ای می‌نویسم و بیشتر از این هم نمی‌توانم توضیح بدهم.»

این نویسنده عنوان کرد: از همان ابتدا دقیقاً می‌دانستم چه اتفاقی قرار است بیفتد. فضاسازی‌ها را تلاش کردم از تاریخ شفاهی بگیرم؛ بخش جدی ماجرا از همان‌جا آمده و بعد کمی با آن‌ها بازی کردم تا این اتفاقات شکل بگیرد. خیلی از دوستان من را به‌عنوان آدمی می‌شناسند که منتقدی جدی است؛ تعارف ندارم و حرف‌هایم را صریح و درست می‌زنم.

او ادامه داد: من انصافاً فقط با دو مجموعه کار کردم که همکاری با آن‌ها بسیار راحت بود و بدون دردسر توانستم رمانم را بنویسم و تحویل بدهم. یکی دفتر ادبیات داستانی حوزه هنری بود که اصلاً اذیت و آزار نداشت و دیگری دفتر اسارت. طرح رمان را دادم و گفتم: «این طرح است.» گفتند: «خب برو بنویس.» رفتم نوشتم و تحویل دادم. برخی ناشران نویسنده را اذیت می‌کنند و کافی است یکی دو نکته در رمان ببینند که خوشان نیاید یا … پدر نویسنده را درمی‌آورند؛ مثلاً می‌گویند اینجا چرا این‌طور شده. استاد مصطفی جمشیدی هم که تجربه بیشتری از من دارد، می‌تواند از این موارد زیاد بگوید. گاهی ناشر می‌آید و یک‌سری نظرات می‌دهد، بعد ممکن است فرد دیگری نظری بدهد و مسیر کمی عوض شود و اتفاقاتی بیفتد. با این حال، واقعیت این است که من چنین چالش‌هایی نداشتم و خیلی راحت و بدون دغدغه رمان «شماره ۸۸۸» را کار کردم.

لبخند در قفس خاطرات طنزی که نوآوربود

داوود امیریان، منتقد و نویسنده در ادامه با آرزوی سلامتی برای رضا امیرخانی گفت: وحشتناک است؛ محبوس شدن، زندانی شدن و گرفتار شدن. شاعران زیادی درباره «گرفتار بودن» نوشته‌اند؛ بعضی گرفتار عشق می‌شوند، بعضی گرفتار خصم و دشمن. اما در هر حال، موقعیتی بسیار تلخ، سرد و سخت است. اگر شما همین حالا در منزل خودتان، با میل و اختیار خود، یک هفته بمانید و بیرون نروید یا حتی دو روز از خانه خارج نشوید مسئله‌ای نیست؛ اما اگر مجبور شوید و به شما بگویند حق ندارید حتی دو ساعت بیرون بروید، کلافه می‌شوید و آن دو ساعت برایتان به‌شدت زجرآور می‌شود. حالا تصور کنید زندانی شدن چگونه است و بدتر از آن، اسیر شدن در دست دشمن!

او افزود: دشمنی که نه زبان شما را می‌فهمد، نه با فرهنگ‌تان سازگار است و تازه، دشمن شماست و می‌خواهد شما را خرد کند. آن هم دشمنی مثل عراقی‌ها که اساساً به کنوانسیون ژنو پایبند نبودند، آن را قبول نداشتند و به‌راحتی می‌کشتند و می‌زدند؛ بچه‌ها را به وضعی اسفناک درمی‌آوردند. متأسفانه دولت‌مردان ما هیچ‌وقت علیه این‌ها به‌عنوان جنایتکار جنگی اعلام جرم نکردند تا این جنایت‌ها پیگیری شود؛ البته اگر هم اقدامی شده، من اطلاعی ندارم.

این منتقد اظهار کرد: نوشتن داستان طنز در موقعیتی تا این حد وحشتناک کار ساده‌ای نیست و شجاعت خاصی می‌خواهد. من خودم داستان طنز می‌نویسم و نخستین‌بار با خاطرات طنز اسرا از طریق احمد یوسف‌زاده آشنا شدم؛ آن کتاب با اهتمام و حمایت شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر شد. اگر اشتباه نکنم، عنوانش «لبخند در قفس» بود و حدود سال ۱۳۷۵ منتشر شد. این کتاب برای من بسیار جذاب بود و بعدها در کار خودم هم از آن استفاده کردم؛ البته نه فقط از آن کتاب، بلکه از خاطرات دیگر هم بهره گرفتم.

نوشتن رمان طنز جسارت می‌خواهد

امیریان با اشاره به دشواری طنز نوشتن از موقعیت دشوار و وحشتناک گفت: این‌که شما در یک موقعیت سخت و خشن، با زبان طنز دست بیندازید و آن وحشی‌گری‌ها و آزارها را به سخره بگیرید، کاری بسیار ارزشمند است. حمید بابایی در این کار موفق شده است. نخستین حُسن کتاب این است که داستان با پایان آغاز می‌شود؛ یعنی ما از همان ابتدا می‌دانیم پایان چیست؛ شخصیتی که فرار کرده، خود را رسانده و حالا در حال بازجویی است. از او می‌پرسند: «اصلاً اسیر بودی؟ کجا بودی؟» و روایت‌هایی که تعریف می‌کند از همان ابتدا معلوم است که با عقل جور درنمی‌آید؛ حتی خودِ شخصیت هم به این ناهماهنگی اذعان می‌کند.

او ادامه داد: در همان ابتدای ماجرا، خودِ راوی می‌گوید: «آقا، اگر خودم هم جای شما بودم، باور نمی‌کردم. نمی‌دانم شما می‌توانید باور کنید یا نه.» از همان اول مشخص است که انگار ضربه‌ای به سرش خورده و دارد حرف‌های پرت‌وپلا و شبیه هذیان می‌زند. اما داستان جلو می‌رود و کم‌کم مخاطب را با خود همراه می‌کند.

این نویسنده بیان کرد: از خوبی‌های کار باید بگویم که انصافاً ما درباره اسارت، داستان طنز چندانی نداشته‌ایم. به‌گمان من، شما چراغ اول را در این مسیر روشن کرده‌اید. اجازه بدهید صریح بگویم: این کار هم خوشنامی دارد و هم بدنامی، چون اولین اثر طنزی است که با حفظ اصالت، به موضوع اسارت پرداخته است و همین، جسارت می‌خواهد. واقعاً جای تبریک و آفرین دارد. کار، اثری جذاب است و شیرینی خاص خودش را دارد.

شماره ۸۸۸ مرا درگیر خودش کرد

امیریان گفت: من کتاب را با لذت خواندم. بعضی جاها واقعاً خنده‌ام گرفت. ببینید، آدم‌هایی مثل من شبیه بعضی روضه‌خوان‌ها هستند که به روضه دیگران گریه نمی‌کنند و گاهی الکی ادای گریه را درمی‌آورند؛ اما وقتی خودِ روضه‌خوان گریه‌اش بگیرد، معلوم می‌شود طرف مقابل چه‌قدر استاد بوده که توانسته او را به گریه بیندازد. حالا نمی‌گویم من استاد هستم، اما این کار آن‌قدر تأثیرگذار بود که مرا درگیر کرد. به همین دلیل، خواندن این اثر را به شما توصیه می‌کنم.

او ادامه داد: به‌نظر من، این کتاب برای نوجوانان حتی مناسب‌تر است، چون ماجراهای زیادی دارد. به قول تیمور عزیز، کار نوجوان باید ماجرامحور باشد؛ باید اکشن داشته باشد، شور و هیجان داشته باشد. این اثر همه این شاخص‌ها را دارد.

این منتقد با ذکر محاسن اثر اظهار کرد: من فعلاً فقط می‌خواهم از خوبی‌های کار بگویم؛ ایرادها را به‌صورت خصوصی به خود نویسنده خواهم گفت و این‌جا مطرح نمی‌کنم. بالاخره رونمایی کتاب است و باید کمی حال‌وهوای مثبت به آن داد. در مجموع، کار بسیار شیرین و خوبی است؛ طوری که شما خسته نمی‌شوید و مطمئن باشید زمانی که برای خواندنش می‌گذارید، به بطالت نمی‌گذرد. این را با اطمینان به شما قول می‌دهم.

مغفول ماندن اسارت در جهان ادبیات

امیریان گفت: «بازداشتگاه شماره ۱۷» اثر بیلی وایلدر واقعاً اثری شاهکار و مرزی است؛ در نوع خودش یک شاهکار محسوب می‌شود. «فرار بزرگ» را هم داریم که استیو مک‌کوئین با آن بازیِ خاص و گاهی اغراق‌آمیزِ هالیوودی در آن نقش‌آفرینی کرده است. من خودم فکر می‌کنم این فیلم را بیست‌وپنج یا سی بار دیده‌ام؛ فیلم بسیار خوبی است. با اینکه موضوع اصلی آن فرار است، رگه‌های طنز در آن وجود دارد که اثر را بسیار ماندگار کرده است.

او افزود: در حوزه کتاب هم نمونه‌هایی داریم؛ چه در بخش داستان و چه در روایت‌های گفت‌وگومحور. با این حال، متأسفانه حتی در آثار خارجی هم کتاب‌هایی که به‌طور جدی درباره اسارت نوشته شده باشند، چندان زیاد نیستند. شاخص‌ترین اثری که در ذهن من مانده، کتاب «برهنه میان گرگ‌ها» است؛ اثری با موضوعی بسیار جذاب. همچنین کتاب «مرگ کسب و کار من است» درباره فردی است که خودش یک جنایتکار جنگی محسوب می‌شود و روایت می‌کند که چگونه بازداشتگاه را راه‌اندازی می‌کند و یهودیان را می‌سوزاند؛ روایتی تکان‌دهنده از خشونت و جنایت در بستر جنگ.

این نویسنده عنوان کرد: اما «برهنه میان گرگ‌ها» ماجرا درباره گروهی از زندانیان و اسرای آلمانی است؛ محکومان دوره نازی‌ها که حتی در داخل آلمان هم زندانی شده‌اند. آن‌ها را به اردوگاه انداخته‌اند و در کنارشان اسیران و زندانیان دیگری هم حضور دارند. برخی از این افراد سیاسی هستند؛ به‌اصطلاح دگراندیش‌اند و گرایش‌های کمونیستی دارند و به همین دلیل در این اردوگاه زندانی شده‌اند.

موضوع فرار از اسارت بسیار جذاب است

امیریان گفت: در میان آن‌ها، زندانی وارد می‌شود که یک چمدان همراه دارد و مثل جانش از آن محافظت می‌کند. سال‌ها می‌گذرد و بعد از حدود بیست سال، مشخص می‌شود که درون آن چمدان چه چیزی بوده است: یک پسر سه‌ساله، یک کودک یهودی. این‌که آلمانی‌هایی که خودشان زندانی‌اند، مجبور می‌شوند از یک کودک یهودی نگهداری کنند و او را سالم حفظ کنند، تمثیلی بسیار قوی و تأثیرگذار است. روایت از این جهت اهمیت دارد که این افراد، با وجود اسارت و فشار، مسئولیت حفاظت از کودکی را بر عهده می‌گیرند که در منطق رژیم حاکم باید نابود می‌شده است.

او ادامه داد: می‌خواهم بگویم از میان آثار مرتبط با این فضا، تقریباً همین اثر در ذهنم مانده و چیز دیگری واقعاً به یاد نمی‌آورم. البته نمونه‌هایی از کارهایی که مثلاً روس‌ها انجام داده‌اند هم وجود دارد، اما به‌طور کلی می‌خواهم تأکید کنم که پرداختن به چنین موضوعی کاری بسیار ارزشمند است. من هم در رمان «اصالت» دقیقاً به همین فضا و دغدغه‌ها پرداخته‌ام.

این نویسنده بیان کرد: درباره موضوع «فرار» فقط این نکته را عرض کنم: اگر اشتباه نکنم، در میان اسرای موفق به فرار، فقط دو نفر داریم که موردشان به‌طور رسمی ثبت شده است. هر دوی این موارد هم شناخته‌شده‌اند؛ یکی از آن‌ها کاری است که این‌جا، در دفتر مقاومت، حسین دهقان روی آن کار کرد. مورد دوم مربوط به زاگرس میرانی بود که به‌دلیل یک‌سری مسائل به سرانجام نرسید.

در آلمان فرار از زندان مجاز است

امیریان گفت: مرحوم سیدعلی اکبر ابوترابی فرار را ممنوع کرده و حتی آن را حرام اعلام کرده بود. او گفته بود: «ما الان در اردوگاه‌ها تا اینجا در باتلاق هستیم، اما زنده‌ایم. کسی که بخواهد فرار کند، باید دستش را روی شانه دوستانش بگذارد، آن‌ها را هول بدهد و خودش نجات پیدا کند.» واقعیت این بود که عراقی‌ها اگر کسی قصد فرار داشت، بلا سرش می‌آوردند؛ حتی اگر موفق می‌شد، باقی اسیران را در اردوگاه تحت فشار و بدبختی قرار می‌دادند. با این حال، موضوع فرار حق هر اسیر و زندانی است. همان‌طور که می‌دانید، در آلمان فرار مجاز است و از نظر انسانی حق هر محکوم است که برای آزادی تلاش کند. وظیفه هر افسر یا نظامی هم در هر کشور، تلاش برای نجات زندانی است. اما شرایط در عراق کاملاً متفاوت بود و این بحث فرق می‌کرد.

او افزود: به هر حال، جهان داستانی که حمید بابایی در «شماره ۸۸۸» خلق کرده، بسیار باورپذیر است. مثلاً این‌که شخصیت‌ها ناگهان بیرون بیایند، سوار بنز شوند و نیروهای دشمن بخواهند آن‌ها را بگیرند، کاملاً قابل تصور است. من نمی‌خواهم جزئیات را لو بدهم، ولی همین ماجراها جذابیت زیادی به داستان می‌دهد. واقعاً توصیه می‌کنم این اثر را حتماً بخوانید.

این منتقد اظهار کرد: درباره شماره «۸۸۸» هم باید بگویم که اسم طنز ندارد، انصافاً. با این حال، نویسنده می‌توانست از آن برای بازی با موضوعات طنز استفاده کند، اما در عوض داستانی شیرین و ماجرامحور خلق کرده است. جذابیت این اثر بیشتر در اسم و محتوای ماجراست تا جلد یا ظاهر کتاب.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها