سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - آریا سلگی؛ در روزگار ما کمتر پژوهشگری را میتوان یافت که چون مدرسیِ طباطبایی بر مرزهای دانش تاریخی، دینی و فکری سایه افکنده باشد. او نه تنها مورخی دقیقنگر و سختگیر است، بلکه ناظری تیزبین بر روح زمانه و کاوشگری است که در میان لایههای پنهان اندیشه ایرانی–اسلامی راهی نو گشود. تأثیر او، چنانکه اهل نظر گواهی میدهند، تنها در میان حلقهای محدود از نخبگان نمانْد؛ بلکه دامنهاش از حوزههای سنتی دین تا محافل روشنفکری سکولار گسترده شد. مذهبیان در آثار او صلابت روششناختی، احتیاط علمی، و جسارت در شکافتن تاریخ پیدایش مفاهیم کلامی و فقهی را دیدند؛ و غیرمذهبیها در او نمونهای از روشنفکری سختکوش، رها از تعصبات مکتبی، و وفادار به سنّت اصیل تحقیق را یافتند.
«مکتب در فرایند تکامل» از همینجاست که بدل به اثری مرجع و اثرگذار شد. این کتاب همچون آینهای است که نه تنها تاریخ تحول تشیع را بازمیتاباند، بلکه نشان میدهد چگونه میتوان با اتکا بر نقد متون و تحلیل روشمند، از غبار اسطورهپردازی عبور کرد و به تاریخِ ناپیدایی رسید که در پس روایتهای رسمی پنهان است. مدرسی طباطبایی با این اثر، نهفقط موضوعی مهم، بلکه شیوهای تازه از اندیشیدن را به فضای فکری ایران عرضه کرد: شیوهای که در آن پیوند میان سنت و مدرنیته، میان ایمان و نقد، و میان تاریخ و تفسیر، در بستری علمی و بیطرفانه بازخوانی میشود.
از تأثیر او، چه در حلقههای دانشگاهی و چه در حوزههای علمیه، بسیار گفتهاند. نسلی از پژوهشگران—از گرایشهای گوناگون—با آثارش تربیت یافتند؛ برخی شیفته دقت او شدند، برخی از جسارتش الهام گرفتند، و برخی از او شیوهای آموختند که در آن هیچ روایت مقدسی از دایره پرسش بیرون نمیماند. به همین سبب است که نام مدرسی طباطبایی، خواه در مباحث تاریخ تشیع، خواه در تاریخنگاری اسلامی و یا نقد اسناد و متون، با نوعی وقار، اعتماد و سنگینی علمی همراه است؛ وقاری که در روزگار آشفتگیهای فکری، بیش از هر زمان دیگر مغتنم و راهگشا مینماید.

اگر بخواهیم سهم او را در ساحت اندیشه سنجش کنیم، شاید بتوان گفت وی میان سنت و تجدد پلی بنا کرد؛ پلی که در آن نه تقدیسهای بیپایه جایی دارد و نه نفیهای شتابزده. میراث او، بیش از هر چیز، دعوت به بازاندیشی است؛ بازاندیشیای که ریشه در وفاداری به حقیقت و صمیمیت با میراث فکری ما دارد. از اینروست که «مکتب در فرایند تکامل» تنها یک پژوهش تاریخی نیست، بلکه گامی است در جهت پالایش عقلانیت دینی و گشودن افقی تازه برای فهم هویت فکری ما.
کتاب «نص و تفسیر: امام جعفر صادق و میراث او در فقه اسلامی» را میتوان تلاشی دانست در کشف و برکشیدن سیمای فقیهی که قرون متمادی در پیچوخم روایتها و منازعات تاریخی گمنام یا کمنام مانده بود؛ سیمایی که حسین مدرسی با جستوجویی شکیبا و باریکبین از میان لایههای تاریخ و سنت فقهی شیعه، بار دیگر پیش چشم خواننده مینشاند. این اثر نه تنها پژوهشی درباره یک امام است، بلکه بازآفرینی دورانی است که در آن، معنا، قدرت و شریعت، در هم تنیده، شکل آینده فقه اسلامی را رقم میزدند. مدرسی در این کتاب با دقتی مثالزدنی میکوشد ریشههای نخستین مکتب جعفری را نه از مسیر اسطورهسازی، بلکه بر بنیاد متون آغازین و روایتهای همزمان با امام بازسازی کند.
ساختار اثر، همچون بنایی استوار، بر چهار ستون بنیادین بنا شده است؛ ستونهایی که هر یک، وجهی از جهان امام را نشان میدهد. نخست، دورنمای تاریخی و اجتماعی عصر امام است؛ زمانی پرآشوب که در گذار از پایان امویان، فکر و فقه، بیش از همیشه، نیازمند سامانیابی بود. سپس مکتب حقوقی امام باز نموده میشود؛ مکتبی که مبنای آن قرآن و سنت است، اما سنتی که نه در روایتهای متأخر، بلکه در صیرورت اولیه خود، در کتاب و کردار خاندان پیامبر ریشه دارد. پس از آن، مؤلف خواننده را به عرصه مسائل پیچیده و گاه اختلافی فقهی میبرد؛ از متعه و طلاق تا عبادات روزمره، و نشان میدهد که چگونه هر حکم، دریچهای است به شیوه اندیشیدن و استنباط یک امام. نهایتاً نمونههایی از پرسش و پاسخهای فقهی امام – گوهری درخشان از نخستین تکوّن حقوق اسلامی – پیش چشم نهاده میشود.
ویژگی ممتاز این اثر، روششناسی آن است؛ روشی که بهجای اتکا به گزارشهای متأخر، به کاوش در متون نخستین میپردازد. مدرسی از روایتهای امامیه فراتر میرود و منابع زیدی، اسماعیلی و حتی اهل سنت را همچون شواهدی زنده در کنار هم مینشاند تا تصویری پیچیدهتر و ژرفتر از مکتب جعفری ترسیم کند. این شیوه، گاه کتاب را به صورت گنجینهای از متون اولیه درمیآورد؛ گنجینهای که خواننده متخصص میتواند هر برگ آن را همچون سندی تاریخی از دوران شکلگیری فقه بخواند و بیازماید.

در این میان، چهره امام جعفر صادق چنانکه مدرسی تصویر میکند، چهره عالمی استوار و خردمند است؛ فقیهی که در میان طوفان سیاست، نه به قیام شمشیر، بلکه به قیام دانش تکیه دارد. روایتی که مؤلف ارائه میکند، از لون اسطورههای شایع نیست؛ او امام را نه قهرمانِ فرازمان، بلکه عالم فرزانهای نشان میدهد که در لحظه تاریخی خود، با واقعیتهای اجتماعی و سیاسی روبهروست و در همان بستر، رأی فقهی میدهد. برخی ممکن است این روایت را «کمرنگکننده تقدس» بدانند، اما ارزش اثر در آن است که برای نخستینبار امام را در قامت فقیهی زنده، با پرسشها و پاسخهایی حقیقی، بازمینماید.
گستره مسائل مطرحشده در کتاب، خواننده را با تنوع کمنظیر مباحثی روبهرو میکند که امام با آنها مواجه بوده است؛ مباحثی که نه تنها حکم شرعی، بلکه صورت زیست مسلمانان را شکل میداد. در این مباحث، مدرسی نشان میدهد که برخی دیدگاههای امام – همچون موضع او درباره مسح، متعه، یا سهطلاقه کردن – چگونه میتوانستهاند سرچشمه تفاوتهای بنیادین میان مکاتب فقهی شوند. او از خلال دهها نمونه پرسش و پاسخ، نشان میدهد که فقه جعفری نه یک مجموعه منجمد، بلکه اندیشهای زنده و واکنشمند به چالشهای روزگار بوده است.
نوآوری اصلی کتاب در این است که مدرسی سنت اهلبیت را نه روایت تاریخی صرف، بلکه منبعی اصولی در فقه میخواند. او میکوشد ثابت کند که امام، سنت را نه تنها در حدیث، بلکه در سیره عملی خاندان پیامبر جستوجو میکرده است. همین برداشت، چنانکه برخی منتقدان گفتهاند، افقهای تازهای در فهم «تداوم سنت نبوی» از طریق اهلبیت میگشاید، گرچه محل بحث و جدل نیز شده است. مدرسی گاه روایات را بر مبنای «هماهنگی معنوی» بازسازی میکند؛ یعنی تصویری کلی از شخصیت فقهی امام ترسیم میکند و سپس روایاتی را که با این تصویر ناسازگار است، با تردید مینگرد. این روش هرچند نوآورانه و بارور است، اما از نظر برخی پژوهشگران، نیازمند دفاع بیشتر و دقت افزونتر است.
بازتاب اثر در مجامع علمی نیز نشانگر اهمیت آن است. نقدهای متعدد در ژورنالهای تخصصی، از آمریکا تا اروپا و ایران، کتاب را اثری مهم و گاه جنجالی دانستهاند. بسیاری آن را «بینظیر و تأملزا» خواندهاند؛ برخی نیز هشدار دادهاند که این روایت تاریخی بیش از اندازه به فقه محدود میشود و از بُعد کلامی شخصیت امام غفلت دارد. اما در مجموع، اجماع پژوهشگران بر این است که اثر مدرسی «افقی تازه» در مطالعات فقه جعفری گشوده است و مطالعه آن، خواننده را نه تنها به شناختی دقیقتر از امام میرساند، بلکه فهم او را از تاریخ فقه اسلامی ژرفتر میسازد.
نثر کتاب، ساده و بیتکلف است؛ نه آغشته به آرایههای لفظی، و نه گرفتار پیچیدگی غیرضروری. اما در پس این سادگی، وقار یک پژوهش اصیل موج میزند؛ پاورقیهای مفصل آن گاه خود رسالههایی مستقلاند و روایتها چنان کهن و زندهاند که خواننده احساس میکند در حلقه شاگردان امام نشسته است. هر سطر کتاب، دعوتی است به خواندن تاریخ در هنگامی که هنوز تاریخ «حال» بود و احکام، از بطن نیاز و واقعیت برمیآمدند.
سرانجام باید گفت که «نص و تفسیر» نه تنها کتابی درباره امام جعفر صادق است، بلکه آیینهای است از نخستین تکوّن فقه شیعه؛ آیینهای که اگرچه گاه تصویر را رئالیستی و به دور از غلو نشان میدهد، اما همین رئالیسم، ارزش پژوهشی آن را دوچندان میکند. این اثر، همچون پلی استوار میان گذشته و امروز، ما را به تأمل درباره سرچشمههای فقه و معنای سنت فرامیخواند؛ و در این مسیر، تصویری انسانی، عقلانی و ژرف از امامی عرضه میکند که بخش عظیمی از میراث فکری جهان اسلام به او وامدار است.

همچنین اگر این اثرِ مدرسی طباطبایی برایتان دلانگیز و برانگیزاننده بود، بد نیست نگاهی هم به کتاب «نخستین اندیشههای شیعی» نوشتهٔ ارزینا آر. لالانی بیفکنید؛ پژوهشی که با نگاهی دگراندیش، غیرسنتی، مدرن و اسلامپژوهانه به زندگی و نقش امام محمد باقر پدر امام صادق میپردازد و مسیر تکوین نخستین لایههای هویت شیعی را در قالبی دقیق، تاریخی و جامعهشناسانه نشان میدهد. این کتاب، در کنار اثر مدرسی، چشماندازی گستردهتر از تحول خرد شیعی در دو سدهٔ نخست هجری پیش روی خواننده مینهد.
نظر شما