سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -هما شهرامبخت؛ هانری کربن از معدود متفکران غربی قرن بیستم است که توانست میان سنتهای معنوی متفاوت، گفتوگویی زنده برقرار کند. او فیلسوفی بود که رستگاری انسان را در گرو بازگشت به «باطن»، «تخیل خلاق» و «سیر روحانی» میدانست. در کنار پژوهشهای مشهورش دربارهی عرفان شیعی و فلسفهی اسلامی، کربن علاقهای عمیق به شوالیهگری غربی داشت و آن را با آیین جوانمردی ایرانی پیوند میزد. این علاقه برای او صرفاً یک نوستالژی تاریخی نبود، بلکه نشانهای از یک ساختار معنوی مشترک محسوب می شد: الگوی «سالک جنگجو» که در میدان بیرونی میرزمد اما هدف نهاییاش فتح درونی و پالایش باطن است.
کربن در سخنرانی ارانوس ۱۹۷۴ با موضوع «تصویر معبد در مواجهه با هنجارهای سکولار» تأکید کرد که معبد حقیقی در عالم مثال وجود دارد؛ جایی که ادیان ابراهیمی در هماهنگی کامل به هم میرسند. او نابودی معبد اورشلیم را نه یک رویداد تاریخی، بلکه فاجعهای معنوی و جهانی میدانست و جهان مدرن را «ویرانهای معنوی» میخواند. در این مسیر، کربن با بهرهگیری از نمادها و روایتهای اسطورهایِ ماسونی و نئو-تمپلار نوعی همنشینیِ خیالی میان سنتهای باطنیِ گوناگون از اسنیها تا شوالیههای تمپلار و جریانهای ماسونی ترسیم میکرد. این نسبتها برای او بیش از آنکه ادعاهایی تاریخی باشند، صورتبندیهایی نمادین از شوالیهگریِ معنوی بهعنوان حامل سرّ جاودان بودند.
دههٔ پایانی زندگی کربن تحت تأثیر آرمانِ «شوالیهگری روحانی» گذشت؛ او در این دوره به محافل نئو-تمپلار نزدیک شد و حتی به فراماسونری (آیین اسکاتلندی اصلاحشده) پیوست. برای کربن، این پیوندها نه جنبشی سازمانی بلکه بخشی از سلوک معنوی و جستجوی او برای دستیابی به معبدِ باطنی بودند.

در دههی ۱۹۶۰، کربن بیش از پیش به شوالیهگری معنوی علاقهمند شد. او تحت تأثیر آرتور ادوارد ویت، ماسون انگلیسی، و پل ژووو دو بروئیل، پژوهشگر زرتشتیگری، قرار گرفت. دو بروئیل روایتی اسطورهای و پیوسته برساخته بود که از زرتشت آغاز میشد و از طریق فیثاغورث، اسنیها، مسیحیت نخستین، گنوسیها و اسلام به شوالیههای تمپلار میرسید. کربن، که در این دوره به محافل نئوتمپلر از جمله OSJ نزدیک شده و با دوستانش «فرماندهی جزیرهی سبز» را پدید آورده بود، این گونه روایتها را نه بهعنوان تاریخ، بلکه بهعنوان تمثیلی از همآوایی و همزمانیِ متافیزیکی میان سنتهای معنوی شرق و غرب درک میکرد. هرچند تلاش او برای اصلاح OSJ ناکام ماند، اما مسیرش را به فراماسونری کشاند. در سال ۱۹۷۲، او و دوستانش با روندی سریع به درجات بالای آیین اسکاتلندی اصلاحشده رسیدند و خود را «شوالیههای نیکوکار شهر مقدس» نامیدند. چنین شتابی برای اعضای فراماسونری سنتی بسیار غیرمنتظره بود.اما برای کربن در ۶۹ سالگی راهی برای تقرب به «معبد باطنی» محسوب میشد.

کربن شوالیهگری را فرهنگی جداگانه و منحصر به غرب نمیدید و آن را یکی از تجلیات الگویی جاودان میدانست: الگوی سالکِ پهلوان، کسی که هم در میدان بیرونی میرزمد و هم در میدان باطنی. در سنتهای اروپایی، شوالیه نه صرفاً سربازی مسلح، بلکه تجسمی از «جنگ مقدس» بود؛ جنگی که حقیقت درونی فرد را آشکار میکرد. این تحول و دگردیسیِ جنگجو به شهسوار، و تبدیل میدان نبرد به عرصهی آزمون روح، چیزی بود که کربن را سخت مجذوب سنت غربی میساخت. او معنویت حقیقی را هنگامی میدید که فرد در برابر نیروهای تاریک درون خود بایستد؛ و استعارهی شوالیه بهترین بیان این نبرد بود.
اما کربن در سنت شوالیهگری یک رمز معنوی میدید که در شرق اسلامی به شکلی کاملتر در قالب فتیان، عیاران و آیین جوانمردی بروز یافته است. زمانی که او با سنتهای ایرانی—بهویژه تعالیم سهروردی، حکمت اشراق، عرفان شیعی و متون حماسی—آشنا شد، دریافت که ساختار شوالیهگری در اینجا به صورت نظامی معنوی و سازمانیافته بازسازی شده است. جوانمردی در ایران با دو محور همراه بود: آزمون اخلاقی (راستگویی، بخشندگی، وفاداری و حمایت از ستمدیده) و سلوک معنوی (تقوا، مجاهدهی نفس و تهذیب درونی). در واقع جوانمرد، شوالیهای است که میدان نبرد اصلیاش در درون است. کربن در سنت ایرانی همچنین به قهرمانانی چون سیاوش، اسفندیار و رستم اشاره میکرد؛ قهرمانانی که وفاداری به نور و میثاق نخستین را در خود حمل میکردند. این پهلوانان برای او معادل شهسواران غربی بودند، با این تفاوت که در ایران این سنت به دلیل پیوند با حکمت اشراق و عرفان شیعی ساختار باطنی آگاهانهتری یافته بود.

در نگاه کربن، شوالیهی غربی و فتی ایرانی دو روایت از یک حقیقتاند. او در فرهنگ ایران سرچشمهی کهنتر و معنویتر این الگو را مییافت. سهروردی در «عقل سرخ» از موجوداتی ملکوتی نام می برد که سالک را در مسیر حقیقت یاری میکنند. از آنجایی که این تصویر برای کربن یادآور شوالیهگری معنوی اروپا بود، می توان آنها را شوالیههای نور نامید. او معتقد بود شوالیهگری غربی در لحظههایی به اوج معنویت رسیده، اما بهتدریج از مأموریت باطنی خود فاصله گرفته و بیش از حد به ساختارهای سیاسی و نظامی وابسته شده است. در مقابل، ایران و شرق اسلامی توانستهاند این الگو را در بطن عرفان، حکمت و آیینهای فتوت زنده نگه دارند. برای او، فتی ایرانی نسخهی کاملتر و معنویتر شوالیهی غربی بود؛ و شاید به همین دلیل ایران را وطن معنوی خود میدانست.
کربن میان سنتهای غربی (گرال، تمپلارها، فراماسونری) و عرفان اسلامی پیوندی متافیزیکی برقرار کرد و معتقد بود نیروهای معنوی مشترکی در پسِ این سنتها عمل میکنند. مشابهتهای میان شوالیه و فتی—وفاداری، حمایت از بیپناهان، پاکدامنی، صدق، آزمونهای سخت، مهربانی حتی نسبت به دشمن، و پیکار باطن—برای او نشانهی وجود یک سنت معنوی مشترک بود. این سنت در فرهنگ ایرانی با نمادهایی همچون سیاوش، علی (ع)، مالک اشتر، پهلوانان شاهنامه و سلسلههای فتیان استمرار یافته است.

در نهایت، علاقهی کربن به شوالیهگری غربی پلی بود برای رسیدن به ایران. او ابتدا در شوالیهی غربی تصویری از سالکِ جوانمرد دید، سپس با ورود به جهان ایرانی دریافت این تصویر در اینجا عمق و ریشهی بیشتری دارد. مطالعهی شوالیهگری برای او آمادگی روحی ایجاد کرد تا فتوت، جوانمردی، اشراق و باطنگرایی ایرانی را دریابد. آنچه در غرب دوست میداشت، در ایران به صورت کامل، زنده و پیوسته ادامه یافته بود. این تجربه نشان میدهد که کربن نهتنها فیلسوف و اسلامشناس، بلکه جویندهی شوالیهگری معنوی و کلیسای نامرئی روح بود؛ و همین پیوند میان شهسوار غربی و جوانمرد ایرانی، راز آن است که چرا ایران تا پایان عمر وطن معنوی او شد.
منابع
Fakhory, Hadi, New Perspective on Henry Corbin, Palgrave Macmillan, 2025.
کربن، هانری، آیین جوانمردی؛ مترجم احسان نراقی، انتشارات سخن؛ چاپ دوم، 1385، تهران.
نظر شما