به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مسعود خاموشی: کتاب «فرزند منگشت» خاطرات بیژن کیانی شاهوندی از دوران اسارات در عراق است که در انتشارات پیام آزادگان به چاپ رسیده است.
بیژن کیانی شاهوندی، آزادهای از ایل بختیاری است که در هفتم مهر سال ۱۳۴۲ در روستای شیوند واقع در شهرستان ایذه به دنیا آمد. او در سال ۱۳۶۰ رسماً به عضویت سپاه ایذه درآمد و در فاصله سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۱ چهار بار برای رزم و دفاع از دین و میهن به جبهه رفت و سرانجام در ظهر ۲۱ بهمن سال ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی، به اسارت نیروهای بعثی درآمد.
از آنجاییکه دوران اسارت او فقط در اردوگاه موصل ۱ سپری شد، بیشک خاطراتش میتواند منبع خوبی برای پژوهشگران و علاقهمندان این عرصه باشد. آنچه این اثر را از دیگر آثار این عرصه متمایز میکند، قلم روان راوی است، او در این کتاب علاوه بر سر زدن به فرهنگ و جغرافیای روستای زادگاهش، اتفاقات ریز و درشت اردوگاه را نیز از قلم نینداخته است؛ حس همذاتپنداری، ترسیم درست و زنده حوادث، استناد به تاریخها و روایات و ذکر نامها و زمانهای واقعی و دقیق از ویژگیهای دیگر این اثر است.
از کیانی تا کنون چندین عنوان کتاب به چاپ رسیده است، از جمله؛ «نماز غریبانه و دوباره خورشید»، «به لطافت باران»، «خنده بر زنجیر»، «پاداش و کیفر»، «حجت اسلام»، «برای پرستوها»، «شکوه مقاومت» (برگزیده دوازدهمین دوره کتاب دفاع مقدس) «پیک رهایی»، آزاده قهرمان (کودک) و...
گزیدهای از متن کتاب:
نوزده سال بیشتر سن نداشتم، ولی مثل یک آدم آموزش دیده و با تجربه برخورد میکردم. سرم را بالا گرفته بودم تا اثری از تزلزل را در من نبینند. تا آنجا که میتوانستم مستقیم در چشم آن مردمی که به تماشا آمده بودند و به ما زل میزدند نگاه میکردم. وانمود میکردم به این هیاهو هیچ اهمیتی نمیدهم. میدانستم وقتی چشم در چشمشان بدوزم عصبی میشوند.
یکی از کسانی که کنار خودرو ایستاده بود، مانند میمونی بدشکل مدام نگاهم میکرد و رجز میخواند. دیدم کوتاه نمیآید، با همه خشم و غضبی که میشد نشان داد نگاهش کردم و گفتم: «برو گم شو.» میدانستم فارسی نمیفهمد، ولی از نگاه خشمناک و حالت صورتم فهمید که به او ناسزا گفتم. ابتدا شوکه شد، تا چند ثانیه ناباورانه نگاهم میکرد…»
کتاب «فرزند منگشت» خاطرات بیژن کیانی شاهوندی از دوران اسارت در ۶۴۴ صفحه در انتشارات پیام آزادگان به چاپ رسیده است.
نظر شما