شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۴
موسیقی جزو جدانشدنی فرهنگ مردم ایران‌زمین است/ جایی را در دنیا با این تنوع ساز پیدا نمی‌کنید

با وجود نظریات مختلف درباره حرام بودن موسیقی در دین، علمای قدیم هم موسیقی را به عنوان یک علم و فلسفه فرا می‌گرفتند؛هر چند که از آن استفاده نمی‌کردند.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بهاره گل‌پرور؛ موسیقی در ایران تنها یک هنر شنیداری نبوده، بلکه شاخه‌ای از فلسفه و بخشی از هویت فکری و فرهنگی مردم این سرزمین است؛ از ردپای «مقام راست» که مادر دستگاه‌های موسیقی ایرانی و عربی است در موسیقی تا نظریات فارابی و ابن‌سینا که هنوز در رساله‌های کهن درباره موسیقی وجود دارد، نشان از قدمت این هنر در این اقلیم است.

مازیار محمدی، نویسنده و نوازنده عود، در کتاب «هفتگاه موسیقی ایران» با اتکا به منابع کلاسیک و پژوهش‌های تاریخی، روند تحول موسیقی ایرانی را از دوران پیش از اسلام تا به امروز را در این کتاب آورده است. او معتقد است نوازندگی عود باعث شد با موسیقی ترکیه و کشورهای عربی آشنا شود و به صورت ریشه‌ای و عمیق آن را بررسی کند. محمدی مطالعه کتاب «هفتگاه موسیقی ایران» را مناسب علاقه‌مندان حوزه موسیقی اعم از هنرآموزان این رشته گرفته تا موزیسین‌ها کلاسیک و حتی پاپ می‌داند و معتقد است این کتاب باید جزو جدا نشدنی دروس دانشگاهی و هنرستان باشد، چرا که به تمام سوالات هنرجویان با دلایل محکم در این کتاب توضیح داده شده و می‌تواند به درک بهتر موسیقی ایرانی کمک کند.

از پیشینه موسیقی در ایران پیش از ورود اسلام چه اطلاعاتی در دست است؟

درباره موسیقی قبل از اسلام اطلاعات زیادی نداریم. ولی فلاسفه ایرانی مانند فارابی، ابن‌سینا، خوارزمی یک سری نظریات را مطرح کردند. سرآمدشان فارابی است که کتاب «موسیقی کبیر» را نوشت و نظریات ارزنده‌ای از موسیقی را ارائه کرد، من بسیار از این کتاب استفاده کردم. چرا که فکر می‌کردم بسیاری از آنها استفاده نشده بود. تلاش کردم که از دیدگاه‌های ابن‌سینا و فارابی استفاده کنم چرا که نظریاتشان به موسیقی پیش از اسلام پیوندهایی داشت.

وقتی رساله موسیقی ابن‌سینا را می‌خوانید می‌بینید از «چهارگاه‌ها» و مفاهیم مرتبط این حوزه استفاده کرده است. مثلاً به جای کلمه «مقام» از «گاه» استفاده کرده است. از آن طرف وقتی ادبیات نظامی را مطالعه می‌کنید می‌بینید درباره باربد صحبت می‌کند به نکات جالبی اشاره می‌کند که هر چند عیناً همان چیزی نیست که پیش از اسلام بود ولی بسیار شبیه است. مثلاً نام ساز عود «بربت» بوده است. در رساله خوارزمی می‌بینید که اشاره می‌کند که کلمه عود عربی است و در فارسی به آن بربت می‌گویند. چنین شواهدی وجود دارد.

موسیقی جزو جدانشدنی فرهنگ مردم ایران‌زمین است/ جایی را در دنیا با این تنوع ساز پیدا نمی‌کنید

بعد از ورود اسلام به ایران چقدر موسیقی تغییر کرد؟ نسبت موسیقی با علوم مختلف چه بود؟

موسیقی فلات ایران و روم شرقی به سه دسته تقسیم‌بندی می‌شد. یک قسمت این بود که اعراب در سمت عراق و حجاز از آن استفاده می‌کردند. آنها به جای مقام، از واژه «مجرا» استفاده می‌کردند و با موسیقی جاهای دیگر فلات ایران متفاوت بود. یک سری موسیقی داریم که در نقاط مرکزی و نقاط غربی ایران استفاده می‌شد که موسیقی دستگاهی از آنجا نشأت می‌گیرد و به آن سرزمین پهله می‌گفتند.

پهله به سرزمین‌هایی گفته می‌شود که به کوهستان ختم می‌شود و اتفاقاً اعراب در نقشه‌های بعد از اسلام از کلمه جبال استفاده می‌کردند که به همین کلمه پهله اشاره دارد. یک موسیقی داشتیم که در سرزمین خراسان مرسوم بوده و به نقاط مرکزی ایران شباهت‌هایی داشته است. تفاوت عمده موسیقی بخش مرکزی و غرب ایران با موسیقی سرزمین خراسان و سرزمین‌های عربی این است که در آن «ربع پرده» استفاده می‌شد. کما اینکه در موسیقی خراسان و افغانستان و هر چه نقاط مرکز ایران دور می‌شوید از ربع پرده کمتر استفاده می‌شود. این یک پیشینه تاریخی دارد. مقامی که در دو سرزمین خراسان و پهله ایران استفاده می‌شود و مادر همه مقام‌ها و دستگاه‌ها بود، مقام راست بوده اما تفاوتش در نقاط پهله ایران این بود که مقام راست، سرچشمه موسیقی بقیه دستگاه‌ها می‌شود و بقیه دستگاه‌ها از آن نشأت می‌گیرند و این موضوع را در رساله‌های عبدالقادر مراغه‌ای و حتی ابن‌سینا می‌توان پیدا کرد. خود فارابی هم به مقام راست با همین ویژگی‌هایی که در موسیقی اعراب و ترکی وجود دارد اشاره کرده است. این تفاوت عمده‌ای است که می‌توان گفت در این سه منطقه وجود داشته است.

گام راست مادر همه این دستگاه‌ها بوده است. یعنی پیشینه آن به پیش از اسلام برمی‌گردد؟

به مرور زمان آن ویژگی خود را از دست داده و به «راست پنجگاه» تبدیل شده است. راست پنجگاه هم دستگاهی است که بسیار به ماهور شبیه است و اشتباه است. در واقع پرده‌بندی مقام راست قدیم که امروز در موسیقی اعراب و ترکیه استفاده می‌شود همان راستی است که در ایران قدیم استفاده می‌شد. حالا به خاطر تحریف‌های تاریخی کم‌کم فراموش شد و تبدیل به ماهور شده است. عطار نیشابوری از مقام راست نام برده و در تمام رساله‌های کهن می‌توانید نام این مقام را ببینید. جالب است که اعراب به مقام راست «عماد» می‌گفتند چون تمام مقام‌ها را در برمی‌گرفته است.

نسبت موسیقی را با علوم مختلف چه بوده؟ می‌بینیم که اکثر دانشمندان از قدیم در این حوزه نیز دستی بر آتش داشته‌اند.

موسیقی جدا از جنبه تفریحی و سرگرمی، جزو علوم فلسفی است. برای همین تمام دانشمندان ایران هر کدام به شیوه‌ای به آن پرداخته‌اند و جزو علوم پایه و اصلی بوده است. با اینکه نظریات مختلف درباره حرام بودن موسیقی در دین وجود دارد اما علمای قدیم هم موسیقی را به عنوان یک علم و فلسفه فرا می‌گرفتند. هر چند که از آن استفاده نمی‌کردند. این هم ریشه در همان دیدگاهی داشته که به موسیقی داشتند و شاخه‌ای از فلسفه بوده است. برای همین موسیقی بسیار ارزشند بوده نه به عنوان یک امر مقدس بلکه به عنوان یک امر فلسفی و همه دانشمندان به آن می‌پرداختند.

آیا در ایران باستان موسیقی را در مراسم و آئین‌های مذهبی داشتیم یا در زندگی روزمره هم بوده؟

پیش از اسلام بهرام گور دستور می‌دهد که تمام شهر را بگردند که موسیقی در کوچه و بازار وجود داشته باشد و در کنار کار موسیقی جز جدانشدنی از زندگی مردم باشد. نمونه دیگر اینکه ما در قدیم موزیسین‌هایی داشتیم که به آنها «گوسان» می‌گفتند. در حال حاضر هم در گرجستان این واژه وجود دارد و به موزیسین‌های سنتی‌شان گوسن می‌گویند، آنها این واژه را از ایران باستان گرفته‌اند. این افراد نقش اساسی در ترویج و پاسداشت فرهنگ داشتند. نمود امروزی آن را می‌توانید در بخشی‌ها، عاشیق‌ها یا لوطی‌های لرستان ببینید. موسیقی و ادبیات توسط این افراد حفظ و ترویج می‌شد. آنها هم نوازنده بودند و ساز می‌ساختند و هم بین مردم ارزش داشتند. برخلاف دوره قاجار که به دلایل مختلف به موزیسین‌ها نگاه بدی داشتند، موسیقی از قدیم بسیار ارزشمند بوده چون هم جنبه سرگرمی و فرهنگی داشته و هم در ورزش و عروسی و عزا استفاده می‌شده است. شما در اقوام کرد و لر و جنوبی‌ها در همه مراسمشان موسیقی وجود دارد. تضمین می‌کنم که به جز ایران در دنیا سرزمینی پیدا نمی‌کنید که در شهرهایش تا این اندازه تنوع ساز و موسیقی داشته باشد. هر قومی موسیقی مختص خود را دارد. مثلاً کرمانشاه و سنندج به فاصله کمی از هم قرار دارند ولی سازهایشان با هم متفاوت است و هر کدام داستان و دنیای خودشان را دارند. این‌ها یک‌شبه به وجود نیامده و هزاران سال پیشینه دارد. این موسیقی جزو فرهنگ و زبان مردم ایران بوده است و هیچ نیروی خارجی نتوانسته موسیقی را از این مردم جدا کند.

موسیقی ایران بعد از اعراب چه تغییراتی پیدا کرد؟

زمانی که بنی‌امیه حکومت ایران را به دست گرفتند، اندکی پس از آن ثروتمند شده و به تجمل‌گرایی گرایش یافتند. از موزیسین‌های ایرانی بسیار استفاده کردند. در زمان عباسیان موزیسین ایرانی مثل ابراهیم موصلی و حسام به دربار عباسیان راه پیدا می‌کنند و ناخودآگاه شکل و شمایل موسیقی ایرانی را وارد موسیقی عربی می‌کنند. حتی موسیقی ایرانی در موسیقی اروپا هم تاثیر داشت. زریاب یک موزیسین ایرانی بود که نامش هم کاملاً ایرانی است، او به آندلس می‌رود، عود را به آنجا می‌برد و موسیقی ایرانی را در آنجا ترویج می‌دهد. کم‌کم این موسیقی با موسیقی آن منطقه تلفیق می‌شود و موسیقی «فلامنکو» و ساز گیتار بوجود می‌آید، به طوری که خود موزیسین‌های فلامنکو می‌گویند ریشه موسیقی ما از ایران است. تمام مقام‌های موسیقی عربی نام‌های ایرانی دارند. راست، دوگاه، سه‌گاه، پنج‌گاه؛ یا مقامی به نام نهاوند وجود دارد که نام شهری در همدان است. این نشان‌دهنده تاثیر فرهنگ و موسیقی ایران است. حتی دستور زبان عربی را هم یک ایرانی نوشته است. این فرهنگ، غنی و ریشه‌دار بوده که در تمام سرزمین‌های منطقه تاثیرگذار بوده است.

زمان عثمانیان که با دوره صفوی در ایران همزمان می‌شود، موزیسین‌های ایرانی از ترس جانشان به ترکیه مهاجرت می‌کنند چون صفویان بسیار تندرو بودند. ترکیه بسیار استقبال می‌کند و همین است موسیقی آنها هم نام‌های ایرانی دارد و مقام‌های موسیقی‌شان بسیار شبیه موسیقی ایرانی است. تاثیر موسیقی ایرانی را بعد از اسلام در دوره‌های مختلف به صورت واضح می‌توانید ببینید.

زمان صفویان و قاجار بر این تاکید داشتند که موسیقی از آن حالت کلاسیک دور نشود و برای همین محدودتر شد. آنها در سایر هنرها مثل سینما نوگرا بودند ولی چرا در موسیقی تا این حد سنت‌گرا بودند؟

از دوره صفوی به بعد ایران از لحاظ فرهنگی بسیار افول کرد. زمان افغان‌ها که حمله کردند ایران حال و روز خوشی نداشت تا اینکه در دوره کریمخان چند سالی اوضاع بهتر شد. ایران در جنگ و قحطی بود. موسیقی هم فنی نبود که جایی ماندگار شود. مثلاً نقاشی ماندگار می‌شود ولی چون موسیقی حالت انتزاعی دارد و به صورت سینه به سینه آموزش داده می‌شد، به راحتی فراموش می‌شد؛ برای همین سعی شد آن را به نحوی حفظ کنند. از طرفی موسیقی ایران به صورت بدی استفاده می‌شد، به موزیسین‌ها عمله طرب می‌گفتند و لفظ‌های بدی استفاده می‌کردند. موزیسین‌هایی که قدیمی‌تر بودند هم می‌خواستند وجهه مذهبی به خود بگیرند و سعی می‌کردند آن را با مذهب کمی درآمیزند. مثلاً در نوحه و اذان و قرائت قرآن دستگاه‌ها و مقام‌های موسیقی ایرانی را بسیار استفاده می‌کردند تا بخواهند آن را کمی ارزشمند کنند. البته بد هم نبود چرا که باعث شد این موسیقی به نحوی حفظ شود. فقها و به ویژه فقهای شیعه موسیقی را بسیار می‌کوبیدند. برای همین به موسیقی وجهه مذهبی داده می‌شد.

در بخشی از کتاب آمده است که خاستگاه صوت قرآن هم برگرفته از موسیقی ایرانی است.

بله همینطور است. در حال حاضر هم قاریان قرآن دستگاه‌های موسیقی ایرانی را آموزش می‌بینند ولی بیشتر به موسیقی عربی تمایل دارند تا موسیقی دستگاهی.

مازیار محمدی
مازیار محمدی، نویسنده و نوازنده

موسیقی فولکلور که در فرهنگ‌های بومی ایرانی ریشه دارد را چطور ارزیابی می‌کنید؟ از نظر شما چرا باید حفظ شوند؟

همان‌طور که اشاره کردم، نمی‌توانید جایی در دنیا را پیدا کنید که تا این حد تنوع ساز و موسیقی در یک کشور وجود داشته باشد. اگر بخواهیم از جنبه بومی نگاه کنیم، در کردستان انواع و اقسام رقص‌ها و سازها دارند. یک سری رقص‌ها و آوازها برای زمانی است که کشاورزی‌شان محصول می‌دهد، یک سری از آوازهایشان در مراسم عروسی و عزا و… است و تنوع زیادی دارد. مثلاً ساز تنبور خراسانی و بغدادی که فارابی از آن نام برده هنوز هم همان است. موسیقی دارای ریشه فرهنگی است که به راحتی نمی‌توان از آن گذشت و جزو جدایی ناپذیر فرهنگ مردم شده است. این هنر بخش عظیم پیشینه فرهنگی را با خود به دوش کشیده و در دوره‌های مختلف با خود آورده است. برای همین به نظرم می‌توان این را به عنوان یکی از میراث‌های فرهنگی بسیار مهم و ناملموس ایران دانست. شاید ما فقط از میراث فرهنگی تخت‌جمشید یا پاسارگاد را ببینیم ولی باید به موسیقی بسیار بیشتر توجه شود. چون شما این تاثیر موسیقی را در معماری و نوع پوشش مردم هم در جای جای کشورمان پیدا کنید.

ابتدای کتاب این جمله از ابن‌خلدون را آورده‌اید: «انحطاط در موسیقی نشان دهنده انحطاط در مناسبات فکری جامعه است» انحطاط در اینجا به چه معنی است؟ شما انحطاط را چه می‌دانید؟

موسیقی چند جنبه دارد؛ قدیم جنبه فلسفی داشت، زمانی جنبه مذهبی. موسیقی عام هم برای شادی و سرگرمی مردم است. انحطاط زمانی اتفاق می‌افتد که موسیقی از تعادل خارج شود، یعنی به یک بخش بیشتر از بخش‌های دیگر پرداخته شود. برخی به موسیقی به صورت افراطی نگاه می‌کنند و موسیقی را حرام می‌دانند. برخی از استادان موسیقی را به اندازه یک اثر بالا می‌دانند که نتش را از فلان گوشه نباید جابجا بزنیم، گویا بُت از آن ساخته‌اند. به نظرم باید تعادل وجود داشته باشد. متاسفانه در حال حاضر در ایران توجه زیادی به موسیقی ایرانی نمی‌َشود. در حالی که به موسیقی پاپ بدون محتوا و بدون تنظیم خوب و سازبندی، بیشتر بها داده می‌َشود. به نظرم همه این‌ها دست به دست هم می‌دهند و آن انحصار ایجاد می‌شود.

من در این کتاب بسیار تلاش کردم که ریشه موسیقی ایرانی و دستگاهی را پیدا کنم و آن را به گذشته خودمان پیوند دهم. از زمان پیش از اسلام که چیزی در دست نداریم ولی ریشه بسیار عمیقی دارد. نظریه‌پردازی در حوزه موسیقی دستگاهی ما بسیار ضعیف شده و بعد از عبدالقادر مراغه‌ای نظریه خاصی در موسیقی در ایران ارائه نشده است؛ یعنی حدود ۶۰۰- ۷۰۰ سال خالی از نظریه است. موسیقی آن جنبه فلسفی خود را از دست داده و به نظرم یکی از ضربه‌ها از همین نقطه است. با این حال سعی کردم کمی به گذشته بپردازم که بتوانم مسیری برای آینده ایجاد کنم. دوست دارم موسیقی ایران را دوباره در جایگاه قدیم خود ببینم. دوست دارم همان‌طور که به سرزمین‌های دیگر رفته و تاثیر خود را گذاشته، بتواند گذشته باشکوه خود را دوباره بدست بیاورد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها