یکشنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۵
روایتی از مرزهای سرزمین خراسان در طول تاریخ

خراسان‌رضوی - یک باستان‌شناس گفت: به پشتوانه مطالعات ملی و کتابخانه‌ای می‌توان گفت از قرن پنجم میلادی یک بخش وسیعی از قلمروی شرق ایران «خراسان» نام داشت، خراسان شامل دو بخش «خور» به معنی خورشید و «آسان» به معنی «برآمد» است که به معنی برآمدگاهِ خوشید است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در مشهد، رجبعلی لباف‌خانیکی در سلسله‌نشست‌های حوالی ایران که با موضوع «جایگاه خراسان در تمدن و فرهنگ ایران» که با همکاری موسسه فرهنگی پژوهشی کهن بوم خراسان و کافه پلتفرم حوالی در شعبه دوم کافه‌حوالی مشهد برگزار شد، در خصوص نام خراسان، جغرافیای تاریخی خراسان و گذشته خراسان بر اساس داده‌های باستان‌شناسی گفت: خراسان به تعبیر برخی مورخین از نظر دیرینگی، سنت و فرهنگ به مثابه یک کشور است و همه ویژگی های یک کشور را دارا است هم به لحاظ آب و هوا، محیط زیست و هم فرهنگ و سنت و… لذا در یک جلسه نمی‌شود «خراسان» را معرفی کرد. من تصمیم گرفتم در دو بخشِ «خراسان از آغاز تا اسلام» و «خراسانِ دوره اسلامی» به این موضوع بپردازم.

این پژوهشگر تاریخ با اشاره به مواردی که خراسان را معرفی می‌کند، گفت: به پشتوانه مطالعات میدانی و کتابخانه‌ای می‌توان گفت از قرن پنجم میلادی یک بخش وسیعی از قلمروی شرق ایران «خراسان» نام داشت، خراسان شامل دو بخش «خور» به معنی خورشید و «آسان» به معنی «برآمد» است که به معنی برآمدگاهِ خوشید است.

او در تشریح این سوال که «خراسان کجاست»؟ گفت: این سرزمین در شرق ایران بوده است، اما هم خراسان و هم ایران به نسبت قدرت حاکمان بزرگ و کوچک می‌شدند لذا تعیین حد و حدود خراسان سخت است.

این چهره ماندگار باستان‌شناسی ادامه داد: در کتیبه بیستون از سرزمینی نام برده شده که آن سرزمین بعدها به خراسان نامیده شده و جایی که به عنوان خراسان نام برده شده در گذشته «پرثوه» بوده است.

رجبعلی لباف‌خانیکی تاکید کرد: پرثوه از شمال به دریاچه آرال و رود سیحون، از مشرق به رودخانه سند، از جنوب به سیستان و از مغرب به هیرکانی می‌رسیده است.

وی افزود: در خصوص پرثوه برخی می‌گویند سرزمینی بوده که پارت‌ها در این منطقه ساکن شدند و اسم پارت را بر این اساس روی خودشان گذاشتند و برخی می گویند پارت‌ها ابتدا در این منطقه ساکن شدند و نام پرثوه برگرفته از این قوم است.

این نویسنده و باستان‌شناس بیان کرد: در دوره اسلامی مشخص‌ترین حد و مرزی که برای خراسان تعیین شده مربوط به اواسط قرن ۴ هجری بوده که این حد و مرز را در کتاب «حدود العالم» می‌بینیم، که در آن دوره خراسان از مشرق به هندوستان و از مغرب به گرگان و از شمال به جیحون می‌رسد. در کتابی دیگر هم از خراسان به عنوان «کشور پهناور خراسان» از آن نام برده شده است.

جدا شدن افغانستان از ایران

لباف خانیکی بیان کرد: اما آخرین دخل و تصرفی که در مرزهای خراسان صورت گرفته مربوط به سالِ ۱۲۹۲ قمری و زمان حکومت ناصرالدین شاه بوده که هرات و قسمت‌هایی از افغانستان از خراسان جدا شده و براساس قراداد «آخال» در سال ۱۲۶۰ خورشیدی، ۳۴ شهرک و روستا از شمال خراسان به روس‌ها واگذار شده نظیر «عشق آباد» و «آنو» و بسیاری از محوطه های باستانی در دامنه‌های کپه داغ که به ترکمنستان واگذار شدند.

وی افزود: در مجموع در آن سال‌ها قسمت‌هایی از غرب دریای مازنداران، گرجستان و نخجوان و … هم به روس‌ها واگذار شد و در مجموع ۲۵۰ هزار کیلومتر از ایران در زمان قاجار به روسیه رسید.

این چهره ماندگار باستان‌شناسی بیان کرد: شرق و شمال شرق ایران سال‌ها از کاوش‌های باستان شناسی بی‌نصیب بوده اما بین سال‌های ۵۳ و ۵۴ یک دیرین‌شناس به نام کلود تیبو از فرانسه و علی آریایی از دانشگاه فردوسی مشهد در جستجوی ردپای انسان‌های کهنه‌سنگی، خراسان را مورد بررسی قرار دادند حوزه فعالیتِ آنان هم محدوده «کشف‌رود» بود، بین روستان آب‌روان در کنار جاده مشهد به سرخس و روستای «بغبغو» در حاشیه روستای صالح آباد، یعنی آن دو باستان‌شناس یعنی ۱۰۰ کیلومتر را بررسی کردند که به زیستگاه های باز رسیدند.

رجبعلی لباف خانیکی گفت: که یکی از بزرگترین این زیستگاه‌های در آبروان سرخس است که شامل «تراس» است که ابزارهای سنگی خاصی از آنجا پیدا شد و نام آنها را ساتور یا مشت‌سنگ گذاشتند و تاریخی که برای آنها گذاشتند بین ۸۰۰ هزار سال تا ۱ میلیون سال قبل است که اتفاقاً بعدها تحقیقات متفاوتی روی آن‌ها صورت گرفت.

وی با بیان اینکه تا حدود یک میلیون سال قبل انسان یک زندگی همانند حیوانات داشته، اظهار کرد: در آن زمان انسان اقدام به ساخت ابزار کرد، چراکه نقایص بدنش را رفع کند، چون انسان مثل حیوانان درنده دندان نداشته، بال نداشته، قدرت استتار نداشته و کلاً ناتوان بوده، آن زمان احتمالاً نسل انسان در حال انقراض بوده چراکه خود انسان، بهترین شکار بوده، بنابراین اولین کاری که کرده این بوده ناتوانی دست خودش را به کمک ساختِ ابزار جبران کند.

رجبعلی لباف خانیکی گفت: اما در سال ۱۳۲۸ خورشیدی یک باستان‌شناس آمریکایی به نام کارلتون.سین.‌کون، زیستگاه‌هایی نظیر غار شوش، آذربایجان و … را بررسی و به سمت خراسان می‌آید، در شمال خراسان هم غار مغان و چندمکان دیگر را بررسی می‌کند تا به قاین می‌رسد، در ۱۷ کیلومتری جنوب قاین منطقه‌ای به اسم خونیک است، در آنجا غاری پیدا می‌شود، این غار در طبقه پایین یک پناهگاه داشته که هنوز موجود است، او جلوی پناهگاه را کاووش کرده و به مقدار زیادی ابزار رسیده که از نوع تراشه بوده‌اند و احتمالاً تاریخ آن بین ۴۰ تا ۸۰ هزار سال قبل بوده که مربوط به دوره ناندرتال‌های شکارگر بوده است.

این باستان‌شناس بیان کرد: من خودم در سال ۱۳۷۱ در سربیشه بیرجند در روستای «ده شیخ» کوهی را مورد بررسی قرار دادم، بر بالای آن کوه، غار کوچکی بود که تعداد بسیار زیادی ابزار سنگی از نوع تراشه و تیغه داشت از جنس سنگِ سفتی به اسم سنگ «چَرت» که بعد متوجه شدیم تمام کوه از جنس همین سنگ است.

وی ادامه داد: از حدود ۱۰ هزار سال قبل یک تحولی در خراسان و ایران صورت گرفته و دوره نوسنگی آغاز می‌شود که به انقلاب کشاورزی هم منجر می‌شود و می‌دانیم که بزرگترین انقلاب بشر است، به این معنی که انسان در این دوره شروع به تهیه غذا می‌کند، یعنی خودش غذا را ایجاد می‌کند، چون تا قبل از آن، انسان مقهور طبیعت بود و برای پیدا کردن شکار و حیوانات و ریشه گیاهان فاصله زیادی را طی می‌کرده. لذا در این دوره انسان اقدام به کشاوری و دامداری می‌کند، به این دلیل دوره نوسنگی دوره مهمی است.

محوطه‌های دوره نوسنگی در خراسان

لباف خانیکی با اشاره به دوره نوسنگی گفت: استقرار در روستاها و تعاملات گروه‌های انسانی دو اقدامات مهم این دوره بوده. از دوره نوسنگی محوطه‌های زیادی در خراسان داریم، نظیر مکان مهمی به اسم «قلعه خان» در دشت سملقان، دره‌ای بین دو رشته کوه است که دارای روان‌آب است و امکانات زیست در آن فراوان بوده یا محوطه‌ای دیگر در دشت نیشابور.

وی مهم‌ترین تپه‌ای که در دشت نیشابور کاوش شده را «تپه بلوچ» دانست و افزود: این تپه در شهر فیروزه نیشابور است، «تپه پهلوان» هم در دشت جاجرم است در این دو دشت ابزارهایی به شکل تیغه پیدا شده‌اند که اغلب شکل‌دار و حتی دارای دندانه هستند یا حتی شبیه داس هستند، تاریخ نوسنگی در خراسان از ۶۵۰۰ تا ۵۴۰۰ بوده و کهن ترین استقرار در تپه بلوچ بوده و شیوه زندگی آنان هم کوچ نشینی بوده است.

او با اشاره به شش هزار سال قبل، گفت: در آن زمان اتفاق مهمی افتاد، انسان موفق شد فلزی بسازد که تاب‌آوری زیادی داشته باشد، پس آلیاژی ساخت و اینها را ترکیب کرد که آلیاژی به اسم برنز حاصل شد که هم چکش خوره داشت و هم می‌توانست خم بشود و مقدارش هم فراوان بود، پس دوران «برنز» شروع شد که تا هزاره سوم ادامه داشت این اکتشافات به تمامی نیازهای انسان پاسخ داد که به ثروت و شکل‌گیری طبقات اجتماعی رسید، در این دوره ساخت حصارها، کاخ‌ها، شهرهای بزرگ و… آغاز شد، شهرنشینی و ابداع خط هم در همین هزاره سوم شکل گرفت.

مدیر اسبق میراث فرهنگی خراسان رضوی بومی‌های ایران قبل از «آریایی‌ها» آسیانی بوده اند، اظهار کرد: اما پس از پس از شهرنشینی و ابداع خط در هزاره سوم، انقلابی شکل گرفت که شهرهای پر رونق را بهم ریخت و بعضاً این شهرها متروک شدند و همه‌چیز دگرگون شد، علت آن ورود افراد مهاجر و مهاجم از شمال شرق ایران از اطراف دریاچه آرال بود، وقتی اینها می‌آیند یک دگرگونی ایجاد می‌کنند، به تعبیر گریشمن اینها همان آریایی‌ها یا هندو اروپایی‌ها بودند که در دو مرحله به فلات ایران هجوم آوردند و ویرانی‌های زیادی را به جا گذاشتند حتی برخی شهرها را به آتش کشیدند، لذا معماری تقریباً نابود می‌شود.

او در پاسخ به این پرسش که با یادمان‌های فرهنگی‌مان در این سرزمین‌ها که زمانی متعلق به ما بوده‌اند و دیگر نیستند، باید چه بکنیم؟ گفت: طاق کسری، ایوان مدائن، سمرقند و بخارا زمانی متعلق به ایران بوده‌اند. ما محوطه های باستانی مشترکی با آسیای‌میانه داریم، بزرگانی داریم که قبرشان آنجاست نظیر جامی، رازی در هرات، باخرزی در بخارا، مولانا در قونیه.

لباف خانیکی ادامه داد: حتی معماران ما که بناهای آنان را ساخته اند، گور امیر تیمور را محمدمحمود اصفهانی ساخته، یا مسجد بی‌بی‌خانم را که در سمرقند است، دو برادر یزدی ساخته‌اند، رصدخانه الغ‌بیگ را خواجه نصیرالدین طوسی ساخته، آرامگاهِ مولانا را هم یک ایرانی ساخته است، اما هیچکس به این نکات اعتنا هم نمی‌کند. امیدوارم مسئولان فرهنگی ما برای این یادمان‌های مهم ایرانی فکری کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

اخبار مرتبط

تازه‌ها

پربازدیدها