سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بازار کتاب کودک در ایران، با مسائل و دغدغههای متعددی روبهرو است؛ از یکسو، تولید محتوا و کیفیت آثار منتشرشده، منتقدان را دست به قلم کرده است، از سوی دیگر، طراحی و مدیریت فروشگاههای کتاب کودک با وجود رشد آماری از نظر تاسیس فروشگاههای تخصصی، همچنان با استانداردها فاصله دارد. تجربههای شخصی کتابفروشان و مدیران کتابفروشیهای بزرگ نشان میدهد که برای رونق دوباره این حوزه، باید هم به ریشههای تولید محتوا توجه کرد و هم به طراحی تجربه کاربری کودک و والد در فضای کتابفروشی.
براساس آمار خانه کتاب و ادبیات ایران، از ابتدای سال جاری تا زمان انتشار این گزارش، ۷ هزار و ۳۲ عنوان کتاب کودک و نوجوان در کشور منتشر شده است. اما آنچه در عمل در کتابفروشیها مشاهده میشود، با این رقم گسترده همخوانی ندارد. بخش قابل توجهی از کتابها، هیچگاه به ویترین فروشگاههای کتاب کودک نمیرسند یا در میان قفسهها دیده نمیشوند. به بیان دیگر، میان میزان انتشار و میزان عرضه در بازار، شکافی عمیق وجود دارد؛ شکافی که ریشه آن را باید در طراحی فضاهای فروشگاهی، شیوه عرضه و حتی ساختار ارتباط میان ناشر و کتابفروش جستوجو کرد.
یکی از چالشهای اصلی در این حوزه به مدیریت و استانداردسازی کتابفروشیهای کودک بازمیگردد. بسیاری از فروشگاهها هنوز تعریفی روشن و نظاممند از نحوه ارائه کتابهای کودک و نوجوان ندارند. فقدان این استانداردها موجب شده بخشی از آثار منتشرشده، فرصت دیده شدن و جذب مخاطب را از دست بدهند. نبود سازوکار مشخص برای ارتباط فعال میان ناشر و کتابفروش نیز این فاصله را تشدید کرده است؛ مسئلهای که در نهایت به سردرگمی مخاطب و کاهش اعتماد او منجر میشود.

از سوی دیگر، طراحی فضا و تجربه کاربری در کتابفروشیهای کودک همچنان با مشکلات جدی روبهرو است. قفسههای بلند و متراکم، اگرچه برای والدین پُر از انتخاب به نظر میرسند، اما برای کودکان فضایی غریب و گیجکننده ایجاد میکنند. در چنین شرایطی، کتابفروشی به جای آنکه محیطی امن و جذاب برای کودک باشد، بیشتر به انبار کالا شباهت پیدا میکند. این موضوع بهویژه در بخش نوجوانان نمود بیشتری دارد؛ جایی که مجاورت فضای کودک و نوجوان، معمولاً موجب نارضایتی نسل بزرگتر و دوری آنها از فروشگاهها میشود.
علاوه بر این، نقش کمرنگ نهادهای حمایتی و فرهنگی در بازار کتاب کودک، وضعیت ویترین را شکنندهتر کرده است. کاهش فعالیتهایی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، موجب شده کتابفروشان بیش از گذشته تنها به ابتکارهای فردی خود متکی باشند. این در حالی است که تغییرات اجتماعی و اقتصادی خانوارها نیز مستقیماً بر مصرف فرهنگی آنها تأثیر گذاشته و دسترسی به کتاب را دشوارتر کرده است.
چالش دیگر در پیوند با فضای مجازی و فناوریهای نوین نمایان میشود. اگرچه بخش بزرگی از کودکان و نوجوانان امروزه با ابزارهای دیجیتال و محتوای تعاملی انس گرفتهاند، اما کتابفروشیها و حتی ناشران هنوز نتوانستهاند پلی میان کتاب و فناوری ایجاد کنند. نبود محتوای هدفمند برای پلتفرمهای آنلاین و همچنین فقدان استراتژی مشخص در تعامل با فعالان شبکههای اجتماعی، موجب شده بخش مهمی از ظرفیت عرضه کتاب کودک بلااستفاده بماند.
بنابراین، هرچند آمار انتشار کتاب کودک و نوجوان درخورتوجه است اما واقعیت ویترینهای کتابفروشی چیز دیگری میگوید: نبود تناسب میان تولید و عرضه و مجموعهای از چالشها در طراحی، مدیریت و بازاریابی. آینده این حوزه تنها زمانی روشنتر خواهد شد که این فاصله میان انتشار و عرضه با بازاندیشی در شیوههای مدیریتی، طراحی فضا و بهرهگیری از فناوریهای نوین کاهش یابد.
تولید محتوا، حلقه مفقوده فروش
آرش کریمی، فعال در حوزه کتابفروشی کودک، در گفتوگو با ایبنا با تاکید بر اهمیت نگاه ریشهای به مسئله فروش کتاب کودک، بر این باور است که مشکل اصلی نه صرفاً در بخش فروش، بلکه در فرآیند تولید کتاب شکل گرفته است. او میگوید: «کمفروغ شدن خلاقیت در تولیدات ناشران ازجمله معضلات اصلی در بخش فروش کتاب کودک است.» به اعتقاد او، کپیکاری برخی ناشران از یکدیگر موجب بیاعتمادی مخاطبان شده و در نتیجه چرخه خرید و فروش کتاب کودک را تضعیف کرده است.
کریمی، برای بهبود این وضعیت، بر ضرورت تعریف استانداردهای مشخص در کتابفروشیهای تخصصی تأکید میکند. او میگوید در تجربه شخصیاش تلاش کرده تا اصولی برای فروشگاه و مشتریان تعریف کند و به آنها پایبند بماند، زیرا تنها در این صورت است که افزایش محسوس مشتریان حاصل میشود.
وی همچنین بر ایجاد حلقه ارتباطی میان ناشران و کتابفروشیها تاکید دارد. علاوه براین او به برنامههایی همچون در اختیار گذاشتن ویترین فروشگاه به ناشران و برگزاری جشنوارههای فروش با مشارکت ناشر، نویسنده و مترجم اشاره میکند؛ سازوکارهایی که میتوانند به ایجاد تعامل سازنده میان تولیدکنندگان محتوا و عرضهکنندگان آن منجر شوند.
کمرنگ شدن نهادهای فرهنگی و بحران اعتماد
این کتابفروش یکی دیگر از عوامل کاهش فروش کتاب کودک را کمرنگ شدن نقش نهادهای مؤثر فرهنگی همچون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میداند. به باور او، نبود پشتیبانی و حضور جدی چنین نهادهایی فضای بازار کتاب کودک را آسیبپذیرتر کرده است.
کریمی همچنین نسبت به فعالیت چهرههای شبکههای اجتماعی در حوزه کتاب کودک موضعی انتقادی دارد. او معتقد است که بسیاری از ناشران، دانش لازم برای تعامل درست با اینفلوئنسرهای فرهنگی را ندارند و این موضوع موجب بروز خطاهایی در معرفی و بازاریابی کتاب کودک شده است. در عین حال، او این وضعیت را ناشی از پیوند ناآگاهی مدیران نشر با خلأ کارشناسان حرفهای در فضای مجازی میداند.
از نگاه کریمی، مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانوارها نیز بر مصرف فرهنگی بهویژه در حوزه کتاب کودک اثر مستقیم گذاشته است. او تاکید میکند که تا زمانی که خانوادهها با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی روبهرو باشند، نمیتوان به آیندهای روشن امیدوار بود. با این حال، رشد آگاهی والدین درباره اهمیت کتاب برای فرزندانشان میتواند چشمانداز بهتری را در این حوزه رقم بزند.

طراحی کتابفروشی؛ میان والد و کودک
در سوی دیگر ماجرا، پدرام الوندی، مدیر شعبه شهرکتاب مرکزی، بیشتر بر جنبه طراحی فضا و تجربه کاربری در کتابفروشیهای کودک تاکید دارد. او مهمترین چالش در توسعه کتابفروشیهای کودک را تلفیق طراحی مناسب برای والد و کودک میداند. به گفته او، قفسههای بلند و پُرکتاب اگرچه برای والدین جذاباند، اما برای کودکان همچون «راه رفتن میان برجهای بلند» عمل میکنند و موجب سردرگمی آنها میشوند.
الوندی، راهکار این مسئله را کاهش ارتفاع قفسهها و ایجاد فضای بازتر برای کودکان میداند. او توضیح میدهد که در طراحی شهرکتاب مرکزی، دو اصل اساسی رعایت شده است: ایجاد آرامش برای والدین و فراهم کردن محیطی امن برای کودکان. به همین دلیل، کودکان در این فروشگاه آزادی عمل دارند و حتی خراب شدن کتاب یا کالاها از سوی آنها بهعنوان هزینه اداره فروشگاه پذیرفته میشود.
او تاکید میکند که این رویکرد موجب آرامش خاطر والدین و افزایش اعتماد آنها به فروشگاه شده و از سوی دیگر کودکان را در فضایی امن قرار داده است؛ فضایی که بیشتر شبیه اتاق خودشان است و آزادی بیشتری برای تعامل با کتاب دارند.
غفلت از نوجوانان
یکی دیگر از دغدغههای الوندی، طراحی فضاهای ویژه نوجوانان در کتابفروشیهاست. او معتقد است مجاورت بخش نوجوانان با کودکان معمولاً با نارضایتی جدی نوجوانان همراه است و همین موضوع موجب گریز آنها از حضور در فروشگاه میشود. از نظر او، این مسئله باید در طراحی فروشگاههای جدید و حتی بازطراحی فروشگاههای موجود مورد توجه قرار گیرد تا نسل نوجوان نیز جایگاه خود را در فضای کتابفروشی بیابد.
فناوری؛ پلی میان کتاب و نسل جدید
در ادامه گفتوگو، الوندی بر اهمیت فناوری در آینده کتاب کودک تاکید میکند. به باور او، آینده کتاب کودک بدون پیوست فناورانه سخت خواهد بود. «کودکان و نوجوانان مسیر یادگیریشان به سمت ابزارهای تعاملی و محتوای ویدئویی است و اگر نتوانیم پیوند میان کتاب و ابزارهای جدید را ایجاد کنیم، کار دشواری در پیش خواهیم داشت.»
او به تجربه شهرکتاب در بهرهگیری از پلتفرمهای آنلاین مانند فیدیبو و سایت شهرکتاب برخط اشاره میکند و این اقدامات را گامی برای همسویی با تغییرات فناوری و جذب مخاطبان جدید میداند. با این حال، چالش اصلی همچنان تولید محتوای مناسب برای این پلتفرمهاست؛ چالشی که تنها با برنامهریزی دقیق ناشران و کتابفروشان قابل حل است.
نیاز به بازاندیشی در بازار کتاب کودک
مرور دیدگاههای آرش کریمی و پدرام الوندی نشان میدهد که بازار کتاب کودک در ایران از دو منظر اصلی نیازمند بازاندیشی است: نخست، ارتقای کیفیت تولید محتوا و بازگشت به خلاقیت در نشر کودک و دوم، طراحی فضاهای کاربرپسند و فناورانه برای جذب والدین و کودکان.
در حالیکه برخی ریشه مشکلات را در ضعف تولید محتوا و تعامل ناکافی ناشران و کتابفروشان میبیند، برخی دیگر، بیشتر بر تجربه کاربری و طراحی فضا تاکید دارد. با این حال، هر دو بر یک نکته مشترک اتفاق نظر دارند: آینده کتاب کودک در گرو تغییر و نوآوری است؛ چه در حوزه تولید، چه در حوزه عرضه.
نظر شما