به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در این نشست، نسبت میان وفاداری و خلاقیت در اقتباس سینمایی به چالش کشیده شد و سخنرانان بر این نکته تأکید کردند که سینمای تجربی، اقتباس را نه بهمثابه بازنویسی، بلکه بهعنوان تجربهای مستقل و زبانی تازه برای سینما میشناسد.
محسن رضایی در آغاز سخنان خود با اشاره به ریشههای تاریخی اقتباس در سینما گفت: «سینما از روز نخست ناگزیر به اقتباس بود. تصویر متحرک بهتنهایی کافی نبود تا مخاطب را حفظ کند و سینما برای بقا نیازمند پشتوانههای روایی شد. از همینجا رجوع به ادبیات، نمایشنامه و افسانهها ضرورتی تاریخی بود.» او با نقد نگاههایی که اقتباس را صرفاً کپیبرداری میدانند، تأکید کرد: «اقتباس آفرینش مجدد است؛ فرآیندی که میتواند اثر را از نو معنا کند و حتی چنان موفق باشد که در ذهن مخاطب بهعنوان اثری مستقل بنشیند.
نمونهاش فیلم «پدرخوانده» است که بسیاری آن را جدا از رمانش میشناسند.» رضایی در ادامه با تفکیک دو مسیر «آوانگارد» و «تجربی» توضیح داد: «هر فیلم تجربی الزاماً آوانگارد نیست. آوانگارد روحیهای تهاجمی دارد و به دنبال برهمزدن قواعد است، اما سینمای تجربی بیشتر بر آزمون و کشف متمرکز است. این تفاوت در منش و رویکرد، بر نحوه مواجهه با اقتباس نیز اثر میگذارد.» او با اشاره به نمونههای جهانی، از جمله فیلم «شور ایلیا» اثر گرگوری مارکوپولوس، نشان داد که چگونه میتوان متون کلاسیک را با زبان بصری تازه بازتعریف کرد؛ بیآنکه به بازسازی خطی روایت محدود ماند.
روناک رنجی، دیگر سخنران نشست، از منظر نظری به موضوع پرداخت و با اشاره به تجربههای خود در ترجمه منابع تخصصی، گفت: «درباره سینمای تجربی دو رویکرد وجود دارد؛ برخی آن را راهی برای ورود به سینما میدانند و برخی دیگر آن را یک ابرژانر که در برگیرنده سایر گونههاست. در این نگاه دوم، اقتباس نقش کلیدی دارد؛ زیرا میتواند پلی میان هنرهای مختلف ایجاد کند.» رنجی به کتاب «نظریه مستقیم» اشاره کرد که تلاش دارد تعریفی تازه از سینمای تجربی ارائه دهد. به گفته او، این کتاب نظریهها را بهمثابه «دالهای تکنولوژیک» در نظر میگیرد؛ یعنی عناصری که خود تولیدکننده معنا هستند. در این چارچوب، هر نظریه و هر اقتباس، چیزی بیش از بازتاب یا ترجمهی متن اولیه است؛ بلکه خود به یک نظریه یا تجربه تازه بدل میشود. اما بخش چالشبرانگیز سخنان رنجی به بحث وفاداری بازمیگشت. او توضیح داد: «در سینمای جریان اصلی، وفاداری به منبع معمولاً بر اساس میزان تطابق محتوایی سنجیده میشود. اما در سینمای تجربی این معیار دگرگون میشود. گاه موفقیت اقتصادی و حفظ ارتباط با مخاطب، شاخص وفاداری تلقی میشود.
با این حال، باید توجه داشت که سینمای تجربی اساساً با گسست از منطق بازار تعریف میشود.» او تأکید کرد که وفاداری در این گونه آثار بیش از هر چیز، وفاداری به روح اثر است؛ به ایدهها، فضا و حتی ساختارشکنیهای متن اصلی. این تغییر زاویه نگاه، در واقع هسته اصلی بحث نشست را تشکیل میداد: اقتباس در سینمای تجربی نه بازتولید وفادارانهی متن، بلکه گفتوگویی خلاق میان مدیاهاست. چنین گفتوگویی میتواند ادبیات، نقاشی، اسطوره و حتی خاطرات فردی را وارد سینما کند و در قالبی نو بازتعریف نماید. اینجا وفاداری، به معنای بازآفرینی روح اثر است، نه تقلید از ساختار یا روایت اولیه.
در پایان نشست، رنجی بر اهمیت استقلال این گونه سینمایی تأکید کرد و گفت: «بخش زیادی از سینمای تجربی خارج از ساختارهای تجاری شکل میگیرد. این استقلال شرط لازم برای حفظ خلوص اندیشه است. به همین دلیل، سینمای تجربی نمیخواهد سرگرمکننده باشد؛ بلکه میخواهد اندیشه را به تصویر بکشد.»
نشست «اقتباس در فیلم تجربی» نشان داد که بحث اقتباس در این حوزه فراتر از یک موضوع فرعی است. اقتباس برای سینمای تجربی ابزاری است برای پیوند زدن میان هنرها، برای بازتعریف وفاداری و برای خلق زبانهای تازه سینمایی. اگر در سینمای بدنه، اقتباس به معنای بازنویسی است، در سینمای تجربی اقتباس خود یک تجربه است؛ تجربهای که مرز میان متن و تصویر را از نو ترسیم میکند.
نظر شما